تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوباره زندگی کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعضی جاها صرف کردن، سپری کردن مثال i spend less time shut away with my computer

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مملوازخنده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعضی چیزا. چندتاچیز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابل سیم برق

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف است با approach ینی نزدیک شدن، نزدیک آمدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشیدنی الکلی، دارای الکل مثلwine: شراب

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توی کامپیتوهم استفاده میشه که اونجابه معنی ( خاموش کردن، بستن ) است*

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلامت معنوی، روان سلامت روحی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظراتی که از شدت چیزی میکاهند. She's a bit weird ینی اون کمی عجیبه. کلمهa bit شدت جمله و صفت رو آورده پایین

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شریک بالقوه، کسی که هنوز رابطتت باهاش قطعی نشده به فعلیت نرسیده، هنوز بالقوه است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نامزد ( مذکر ) flancee: نامزد ( مونث )

٢