دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٤١٦
رتبه در دیکشنری
٥,٨٦١
لایک
٣١
دیسلایک
٠
جدیدترین پیشنهادها
١ سال پیش
٣
در حالت فعل به معنای ۱. محدود کردن ، کنترل کردن ، تأثیر گذاشتن بر مثال: International choices are conditioned by the international political econo ...
١ سال پیش
٢
۱. زیبایی شناسانه ، لذتبخش، مجلل ۲. سکسی، اغواگر، شهوت انگیز ، دلچسب
١ سال پیش
٠
to establish or increase the effectiveness of ایجاد کردن یا بیشتر کردن اثربخشی و کارایی چیزی مثال : to put teeth into the law
١ سال پیش
٢
معمولا arrangement در حالت جمع به معنای : مقدمات ، برنامه ها ، برنامه ریزی ، تدارکات ، زمینه سازی ، آماده سازی مثال : ?How are the arrangements for ...
١ سال پیش
٧
۱. رنج بردن ، عذاب کشیدن ۲. مبتلا شدن ، دچار شدن ۳. تجربه کردن ، در معرض بودن، متحمل شدن ۴. آسیب دیدن ، بدتر شدن ۵. تحمل کردن ۶. اجازه دادن
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.