دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٢٧٦
رتبه
رتبه در دیکشنری
٦,٥٦٠
لایک
لایک
١٧
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٤ ماه پیش
دیدگاه
٢

در حالت فعل به معنای ۱. محدود کردن ، کنترل کردن ، تأثیر گذاشتن بر مثال: International choices are conditioned by the international political econo ...

تاریخ
٧ ماه پیش
دیدگاه
٠

۱. زیبایی شناسانه ، لذتبخش، مجلل ۲. سکسی، اغواگر، شهوت انگیز ، دلچسب

تاریخ
٧ ماه پیش
دیدگاه
٠

to establish or increase the effectiveness of ایجاد کردن یا بیشتر کردن اثربخشی و کارایی چیزی مثال : to put teeth into the law

تاریخ
٧ ماه پیش
دیدگاه
٢

معمولا arrangement در حالت جمع به معنای : مقدمات ، برنامه ها ، برنامه ریزی ، تدارکات ، زمینه سازی ، آماده سازی مثال : ?How are the arrangements for ...

تاریخ
٧ ماه پیش
دیدگاه
٣

۱. رنج بردن ، عذاب کشیدن ۲. مبتلا شدن ، دچار شدن ۳. تجربه کردن ، در معرض بودن، متحمل شدن ۴. آسیب دیدن ، بدتر شدن ۵. تحمل کردن ۶. اجازه دادن

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.