تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماشالله. شگفتا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در واقع به شنل برگستوان میگفتند و به گره مخصوص آن خفتان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خفت به معنی گره است و خفتان بخشی از لباس رزم ساسانیان بوده است . شنلی که دو بند آن را جلوی گردن به شکل زیبایی گره میزدند و در سنگ نگاره های ساسانی مش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

استدلال و منطق رایمند=آدم منطقی و صاحب استدلال رایگان=چیزی یا کاری بلاعوض که نیاز به شایان ذکر دلیل و منطق است. رای تو=منطق تو. گفته تو. منطق و مستد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بی دلیل و منطق. آنچه دلیلش درک نمیشود و شایسته است استدلالی برایش بیان شود. این واژه از دو بخش رای گان تشکیل شده که رای به چم دلیل و منطق پسوند گان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمایل. هوش و حواس. نیم نگاه اما اگر با حرف اضافه ( از ) بیاید به چم نگرانی از چیزی است بی پروا را به هر دو شکل می توان معنی کرد:بدون نگرانی از چیزی. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گُشنه. پروسوسه. پرولع. پرخواهش. وَشنَ، وَشنا در پارسیِ باستان ، وَسنَ در واژه نامه اوستایی به چمِ خواستن و ولع داشتن است. ریشه خود واژه های خواستن ، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آه حسرت. افسوس. آهی که با فوت کردن کشیده شود. اُف کردن. در باور پیشینیان باد یا وای ایزدیست که به هنگامه نبرد به کمک نیکوکار می آید و فریاد ای وای ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عکس. در قدیم به عکسی که از بازتاب آب روی دیوار می افتاده فرتور میگفتند و امروز بهترین واژه به جای واژه بیگانه عکس یا فتو است. شرف الدین رامی میگوید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از ریشه خجستن و به چم وصال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وصل کردن. به هم رساندن. به هم پیوند دادن. خجند از همین ریشه به چم وصال است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیوند خورده. پیوسته. پیمان بسته. به هم رسیده. خجیدن به چم به هم رساندن و جمع کردن و در کنار هم قرار دادن است و خجسته صفت مفعولی آن به چم چیزی که به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش یمنی و فال نیک آوردنده نیز میتوان معنی کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش یمنی و فال نیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چیزی که موجب خوش شانسی و خوش اقبالی شود واگویی درست آن فَرُّخَنده است که از دو بخش فرُّخ به چم خوش شانسی پسوند فاعل ساز اَنده آرزوی زادروز فرخنده یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش اقبالی، خوش شانسی، سعادت، خوش بیاری یا خوب آوردن فر به چم ماورایی و فراانسانی ( هدیه الهی ) رخ به چم روی که در اینجا اشاره به دو روی سکه دارد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

و نیز گاهی به معنی به بند کشیده و اسیر به کار میرود. یعنی کسی یا چیزی که با نخ و ریسمان بسته و در محدوده یا زندانی اسیر شده باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منطقه حفاظت شده. خطه تحت تسلط. محدوده تحت کنترل که در گذشته برای شکار در نظر میگرفتند اما امروزه برعکس برای جلوگیری از شکار بکار میرود. نخچیر در واق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غُصه. تیمار خوردن:عضه خوردن اما تیمار کردن:غصه از کسی بردن. تسلی دادن تیمارستان:محل تسلیت و آرامش روان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خط کشیدن. در شاهنامه در هنگامه نبرد نوذر و افراسیاب فردوسی میگوید نبد کوه پیدا ز ریگ و ز شخ ز دریا به دریا کشیدند نخ سپاه افراسیاب از دریای سیحون آه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خط کشیدن. خط نوشتن . روی سنگ کنده کاری کردن . نگارش خط میخی روی سنگ. نک، نگ و نق اشکال مختلفی از واژه فارسی نَخ هستند به معنی خط. کارواژه نگار و نگا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین با گذشت زمان طبق یا میزی که خوردنی ها رویش چیده میشده نام خوان به خود گرفته است و نیز پیرو آن واژه خوان به معنی طبقه یا مرحله نیز کاربرد پیدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترخوانه یا ترخوران یا ترخورینه نیز گویند. هر نوع خوراک نیمه آماده تر ( خیس ) خین ( شکل دیگری از خوان به معنی خوردنی و خوراک ) ه ( پسوند اسم ساز ) هر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوردنی، کوتاه شده خوران. خوراک که خود کوتاه شده خورانَک است. به چاه آب یا چشمه هایی که قابل خوردن باشند نیز خوان میگویند. اما معنی سفره ندارد. سفره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پَندار به چم عقیده و باور قلبی و یا ایدئولوژی است. از دو بخش پَند ار درست شده به چم مقید و پایبند بودن به پند و اندرزهایی که ایدیولوژی یا مذهب یا عق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بسته به اینکه ادبیات مربوط به چه دورانی است معنی ایرانی و یا غیر ایرانی می دهد. مثلا در شاهنامه و قبل از حمله مغلو به ایران معنی غیر ایرانی دارد اما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تازنده و وحشی. این واژه در نوع خود بی نظیر است زیرا هم معنی ایرانی و هم غیر ایرانی می دهد. از دیر باز ایرانیان به همسایگان غیر ایرانی خود تازی میگفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیگچه ای برای پخت آبگوشت که دهانه تنگ و شکم دار است تا آب آبگوشت از دست نرود. از سفال سنگ یا مس و روی میتواند باشد. دیزی هم در واقع معرب واژه فارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قنبر معرب گِنبَر است به معنی کسی که جن را از بدن بیرون میکند. گنبری یا همان که امروز مراسم زار میگویند از دوران پیش از اسلام در نواحی بندر عباس امروز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزه، بغل بشقابی واژه ای فرانسوی که به انواع مختلفو متنوعی از چاشنی ترشی سالاد و خوراکی های سبک که در کنار غذای اصلی یا به عنوان مزه کنار نوشیدنی ها م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرشت پژوهشگر. ذات پژوهنده و جستجو گر پژ مان کارواژه پژ به چم زیر و رو کردن ، معکوس کردن، برگرداندن واژگون شدن است. همچون پژواک :انعکاس صدا. پژمرده:مر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پخش شده. . . حشره ای که در هوا پخش شده و پاشیده است. در گویش همدانی به آن پخشه میگویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نور و جرقه ای فرا زمینی که از دل تاریکی بیرون میزند و سیاهی را نابود میکند فر به چم فرا زمینی و شکوهمند سیو به چم نوری که از دل تاریکی بیرون میزند هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوری که با قدرت هر چه تمام تر از دل تاریکی بیرون میزند. بزرگ ترین جرقه ای که تاریکی را نابود میکند هم معنی با سیاوشان و سوشینت که همگی به همین معنا ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ممنوع. در واقع ترکیب قدِغن نادرست و قد و غن درست است قد به معنی گات، قطعه، تکه یا قامت. . . و غن به معنی چوب یا تیر یا نیزه ای که نگهبانان در دست دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دلم غنج میزند یعنی دلم همچون چوبی سینه ام را میکوبد. کنایه از تپش قلب و هیجان داشتن برای چیزی. . . غنج یا غنگ یا غن به معنی چوب ، تیر یا شاخه ای درا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قَد یا گت یک واژه کاملا پارسی است که مانند بسیاری واژه های دیگر عرب زبانان نیز از آن بهره گرفته اند. در اوستا و متون کهن به شکل گَت یا گات آمده به مع ...