فرتور


معنی انگلیسی:
figure, icon, illustration, likeness, painting, picture, portrait, portrayal, reflection, representation, shot, simulacrum, view, frame

لغت نامه دهخدا

فرتور. [ ف َ ت َ / تُو / ف َ ] ( اِ ) عکس. ( فرهنگ اسدی ). عکس باشد و با رابع مجهول بر وزن مخمور نیز همین معنی را دارد. ( برهان ) :
بود مزدور رویت ماه جاوید
چو فرتور جمال تست خورشید.
شرف الدین رامی.
فرتور می از قدح فتاده
بر سقف سرا چو آب روشن.
؟ ( از فرهنگ اسدی ).
آیا این کلمه «پرتوی می » [ یا فرتو می ، به کسر واو ] نبوده و غلط خوانده شده است ؟ ( دهخدا از حاشیه برهان چ معین ). رجوع به پرتو و فرتو شود.

فرهنگ فارسی

عکس باشد و با رابع مجهول بر وزن مخمور نیز همین معنی را دارد .

پیشنهاد کاربران

عکس. در قدیم به عکسی که از بازتاب آب روی دیوار می افتاده فرتور میگفتند و امروز بهترین واژه به جای واژه بیگانه عکس یا فتو است.
شرف الدین رامی میگوید
فرتور می از قدح فتاده بر سقف سرا چو آب روشن
جالبه که خود فتو ریشه از فرتور فارسی دارد و ما آب در کوزه و تشنه لبان میگردیم. . .
...
[مشاهده متن کامل]

فرتو یا همان پرتو به چم شعاع نور پسوند نگهدارندگی وگیرندگی اور که در گنجور و مزدور و نمور و . . . بکار میرود.
سر هم به چم صفحه ای که پرتو نور را میگیرد و نگه میدارد.

فرتور بر وزن مفعول ؟
پس میم آن کجاست؟
فرتور اگرچه واژه ای دساتیری ( برساخته ی آذرکیوانیان ) است ولی بخت وارا زیبا از آب درآمده و می توان برابری نغز برای عکس و تصویر به کار برد.
فرتور مونیتور
فرندیز تلویزیون رنگی
فرتور، ، رسانه. های مجازی
واژه فرتور از زمانه ای آمده است که دستگاه عکاسی نبوده و فرتور به نگاره ای گفته شدهکه درست همانند سوژه اش کشیده و ترسیم شده ، بنابرین میشود گمان برد که فر به معنای نوروپرتو و زیبایی و تور همان دام مد نظر
...
[مشاهده متن کامل]
بوده ، و بمعنای دام زیبایی ، دام نور وآنچنانکه در ابتدای ضبط صدا آنرا حبس صوت میگفتند ، ازین جهت که صدا ، رونده ، رمنده و فرار است و آن دستگاه نورسیده ، اینگونه بنظر میآمده که از این ویژگی صدا جلوگیری میکند و صدارا حبس میکند . درین مورد هم چون زیبایی بر اثر گذشت زمان از بین رونده است و نور هم همان ویژگی صدا را دارد ، بر این گمان که ترسیم دقیق چیزی ، ماندگار میکندآنرا در برابر گذشت زمان ، واژه فرتور با این انگاره ساخته شده که نقاشی ، دام زیبایی و پرتو و فریست که در اصل سوژه نقاشی وجود داشته.

گمان می رود "فَرتُو" گونه ی دیگر از "پرتو" است. واژه ی "پرتو" هم به چم "تابش" و "درخش" آمده و هم بچم "عکسِ نور" یا همان "عکس". "فرتو" واژه ی برازنده ایست بجای واژه ی عربی "عکس" . نیازی نیست "عکس" را از بان زدود اما می توان کوشید "فرتو" را هم بکار برد.
همچنین، واژگانِ - پرتو - فرتور - photo - ازیک ریشه اند
آقای دهخدا ویژه، عربی را دوست داشته!!! - فرتور - به معنی ی - عکس - بوده وهست چرا؟چونکه درانگلیسی عکس=فوتو - چه ربطی وپیوندی دارد؟زبان فارسی وانگلیسی هردو از شاخه زبانهای هندواروپایی ( آرین ) هستندوبسیاری
...
[مشاهده متن کامل]
واژگانشان بسیارهمانند ویکسانندواین خود روشی برای پی بردن به درستی ی واژگان در هردو زبان است و بابرابری دادنِ واژگان ، میتوان درستی سنجی، کرد

بپرس