دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٣,٩٥٦
رتبه
رتبه در دیکشنری
١,٠٧٧
لایک
لایک
٢٩
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٦٨
رتبه
رتبه در بپرس
١,٦٤٠
لایک
لایک
٤
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ روز پیش
دیدگاه
٠

در خصوص ِ زمین های کشاورزی، معنی ِ 《تشنه ، قحطی زده ، خشک ، بایر》 می دهد. starve acre زمین ( املاک ) ِ بایر زمین ِ خشک و بی آب و علف

تاریخ
٣ روز پیش
دیدگاه
٠

اَکر ( ها ) = جریب ( ها ) - جمع ِ acre مثال : ۱۶۰ جریب 160 acres ■ هنگامی که acres ( به تنهایی، بدون ذکر "مقدار مساحت" ) بیان می شود، معمولاً به معنی ...

تاریخ
٣ روز پیش
دیدگاه
٠

[ رومانیایی ] شربت ( ِ ذُغال اخته )

تاریخ
٣ روز پیش
دیدگاه
٠

اسم ِ مفعول ِ hound تحت تعقیب تحت پیگرد دنبال شده - پیگیری شده

تاریخ
٣ روز پیش
دیدگاه
٠

■ فعل : دامن گیر کردن ( شدن ) پا پِی شدن پیگیری کردن - پِیگرد کردن سماجت کردن - موی دماغ شدن ■ صفت : پیگیر - سِمِج - لجوج - پا پِی ●○●○●○● : hounde ...

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٢ رأی
تیک ١٢ پاسخ
١,٠٤٤ بازدید

اصطلاح   "Out of sight, out of mind"  یعنی چی ؟ کجا ها به کار میره ؟

٩ ماه پیش
٢ رأی

درود به همگی خیلی متعجبم از اینکه همه‌ی دوستان، ضرب‌المثل را اشتباه نوشتند!!! واژه‌ی درست، " هرآنچه " است (نه " هرآنکه" ) ■ رباعی کامل حکیم‌عمرخیّام : ● افسوس که دلبر  ِ پسندیده برفت ● دامن  ز کَفَم چو عمر درچیده برفت ● از دیده برفت خون ز دل نیز، بلی ● از دل برود " هرآنچه" از دیده برفت

٩ ماه پیش
١ رأی
٣ پاسخ
١١٤ بازدید

چرا معنی مَرغزار نیست

٩ ماه پیش
٠ رأی

" مَرغ " ، نوعی علف ِخودرو است که در مراتع رشد می‌کند. مَرغ‌زار (یا: مَرغزار ) یعنی ✔️ مَرتَع ✔️ علف‌زار ✔️ چِرا گاه

٩ ماه پیش
١ رأی
٦ پاسخ
٢,٢٠٨ بازدید

هم خانواده کلمه عظمی

١ سال پیش
٠ رأی

هم‌خانواده "عظمی" : عَظَم - عُظام (=جمع: عَظیم) - عظمت - مُعظَّم - تعظیم

١ سال پیش
١ رأی
١ پاسخ
٢٥٧ بازدید

معنی تخصصی اصطلاح زیر:  Hadamard

١ سال پیش
٠ رأی

این یک اصطلاح تخصصی در علم‌ودانش ِ " ریاضیات‌محض " است. معادل فارسی این اصطلاح: " ماتریس مُزدَوج "  یا  " ماتریس وابسته "

١ سال پیش
٠ رأی
٤ پاسخ
٣٢٣ بازدید

خلبانی به انگلیسی  چی  میشه؟

١ سال پیش
٢ رأی

avation  یا pilotage   یا piloting = خلبانی   گاه در مُحاوره و گفتگو  [[و به حالت ِ "طعنه-کنایه" (یا استعاره)]] از واژه‌ی airing (که‌در اصل، به معنی: هوا دهی، در مَعرض ِجریان‌هوا قرار دادن، باددهی، باد کردن، فوت‌کردن، پُف‌کردن، و... است) برای اشاره به 《 خلبانی 》 یا 《 کنترل و اُپراتوری  ِ پَهپاد 》نیز،  استفاده می‌شود. 

١ سال پیش