دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
١,٤٥٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
٢,٢٩٤
لایک
لایک
٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٦٨
رتبه
رتبه در بپرس
١,٣٦٤
لایک
لایک
٤
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

دیدگاه
٠

1 - نام ِ یک فیلم سینمایی : عقبگرد ناتمام ( بی پایان ) ■●■●■ 2 - لاک پشت های تمام راه پایین ( به انگلیسی: Turtles All the Way Down ) نام یک رُمان د ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

گیج و مَنگ - خُل و چِل - اُسکُل - مَلَنگ

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه
٠

دریانوردی

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

1 - دانش ستاره شناسی، نجوم : beetle juice ابط الجوزا ( ید الجوزا ) - شبان شانه - ستاره آلفا در صورت فلکی شکارچی ■●■ 2 - دانش دریایی : منکب الجبار ■●■ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

در باشگاه های ورزشی: شمشیرباز - کسی که با دشنه، خنجر به هنرهای رزمی می پردازد

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٢ رأی
تیک ١٢ پاسخ
٤٣١ بازدید

اصطلاح   "Out of sight, out of mind"  یعنی چی ؟ کجا ها به کار میره ؟

٤ ماه پیش
٢ رأی

درود به همگی خیلی متعجبم از اینکه همه‌ی دوستان، ضرب‌المثل را اشتباه نوشتند!!! واژه‌ی درست، " هرآنچه " است (نه " هرآنکه" ) ■ رباعی کامل حکیم‌عمرخیّام : ● افسوس که دلبر  ِ پسندیده برفت ● دامن  ز کَفَم چو عمر درچیده برفت ● از دیده برفت خون ز دل نیز، بلی ● از دل برود " هرآنچه" از دیده برفت

٤ ماه پیش
١ رأی
٣ پاسخ
٦٩ بازدید

چرا معنی مَرغزار نیست

٤ ماه پیش
٠ رأی

" مَرغ " ، نوعی علف ِخودرو است که در مراتع رشد می‌کند. مَرغ‌زار (یا: مَرغزار ) یعنی ✔️ مَرتَع ✔️ علف‌زار ✔️ چِرا گاه

٤ ماه پیش
١ رأی
٦ پاسخ
١,٥٤١ بازدید

هم خانواده کلمه عظمی

٧ ماه پیش
٠ رأی

هم‌خانواده "عظمی" : عَظَم - عُظام (=جمع: عَظیم) - عظمت - مُعظَّم - تعظیم

٧ ماه پیش
١ رأی
١ پاسخ
٢١١ بازدید

معنی تخصصی اصطلاح زیر:  Hadamard

١ سال پیش
٠ رأی

این یک اصطلاح تخصصی در علم‌ودانش ِ " ریاضیات‌محض " است. معادل فارسی این اصطلاح: " ماتریس مُزدَوج "  یا  " ماتریس وابسته "

١ سال پیش
٠ رأی
٤ پاسخ
٢٦١ بازدید

خلبانی به انگلیسی  چی  میشه؟

١ سال پیش
٢ رأی

avation  یا pilotage   یا piloting = خلبانی   گاه در مُحاوره و گفتگو  [[و به حالت ِ "طعنه-کنایه" (یا استعاره)]] از واژه‌ی airing (که‌در اصل، به معنی: هوا دهی، در مَعرض ِجریان‌هوا قرار دادن، باددهی، باد کردن، فوت‌کردن، پُف‌کردن، و... است) برای اشاره به 《 خلبانی 》 یا 《 کنترل و اُپراتوری  ِ پَهپاد 》نیز،  استفاده می‌شود. 

١ سال پیش