دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
خردکن زباله ( زیر سینک ) یه دستگاه زیر سینکه که بقایای غذایی رو خرد می کنه تا راحت تر بریزن تو فاضلاب ( توی ایران کمتره ) . مثال: He turned on the ...
زیرانداز خشک کننده یه نوع پد نرم که ظرف ها بعد از شست وشو روش قرار می گیرن تا خشک بشن. جایگزین آب چکانه گاهی. مثال: Put the glasses on the drying m ...
دستکش ظرف شویی دستکش های پلاستیکی برای محافظت از پوست دست هنگام شستن ظرف با آب داغ یا مواد شوینده. مثال: She wore gloves to wash the dishes. مشتقا ...
اسفنج یه تیکه نرم و جاذب برای شستن ظرف یا پاک کردن لکه ها از سطح ها. مثال: Wipe the counter with a clean sponge. مشتقات: اسم: sponge – اسفنج فعل: ...
حوله ی آشپزخانه پارچه ای برای خشک کردن دست ها یا ظرف ها بعد از شست وشو. مثال: Dry the dishes with a clean towel. مشتقات: اسم: towel – حوله فعل: to ...
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
دوستانی که گاهی بیدلیل دیسلایک میزنن واقعاً برام سواله که دقیقاً چی توی بعضی جوابها اذیتتون میکنه آیا لحن صمیمی و خودمونی اذیتکنندهست؟ یا تحلیلهای طولانی؟ شاید هم فقط تفاوت سلیقه داریم اگه نظرتون رو بگید، خیلی خوشحال میشم شاید بتونیم بهتر همدیگه رو بفهمیم و فضای آبادیس رو گفتوگومحورتر کنیم
جدیدترین پاسخها
Hit the sack یعنی رفتن به رختخواب. مودبانهست ولی غیررسمیه. توی جمع دوستانه خوبه، ولی تو موقعیت رسمی بهتره بگی: go to bed یا get some rest.
💬 جملات ساده و روزمره: 1. You're right. معنی: حق با شماست / درست میگید (سادهترین و مستقیمترین حالتشه) 2. That's true. معنی: درسته / حرفتون درسته (برای تأیید حرف طرف مقابل) 3. Exactly. معنی ...
« از بحر دفع غم به کسی گر بری پناه. هم غم به جای ماند و هم آبرو رود » الف) به دست من و توست نیک اختری. اگر بد نجویم نیک اختریم. ب) آدمی گرچه بر زمانه مهست. ز آدمی خام دیو پخته بهست. ج) دست طمع چو پیش دیگران دراز می کنی. پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش. د) به دشمن رسد آنچه باشد به گنج. بده تا روانت باشد به گنج.
داره هشدار میده که اگه بخوای غم و گرفتاریتو با پناهبردن به دیگران حل کنی، نه تنها غمت حل نمیشه، بلکه ممکنه آبروتم بره! حالا بین گزینهها، مناسبترین معنای نزدیک به این بیت، گزینهٔ ج هست: دست طمع ...
🔹 صفت شمارشی (Cardinal Adjective): میگه دقیقاً چند تا چیز داریم. مثال: two books = دو تا کتاب five apples = پنج تا سیب 🔸 قید مقدار (Adverb of Quantity): میگه چقدر زیاد یا کمه، عدد نمیده. مثال: a lot of water = مقدار زیادی آب little milk = شیر کم 📌 خلاصه: صفت شمارشی = چند تا؟ (با اسم قابل شمارش) قید مقدار = چقدر؟ (با اسم غیرقابلشمارش)
گفتی ز کمان گروههٔ شاه یک مهره فتاد بر سر ماه ✏ «نظامی»
💬 معنی بیت: تو (یا کسی) گفتی که از کمان پادشاه (یعنی آسمان) یک مهره (یعنی ستاره یا شهاب) افتاد روی سر ماه! یعنی یه شهاب یا ستاره، مثل مهرهای از کمان، پرت شد سمت ماه و بهش خورد. خلاصه: یه تصوی ...