محمدرضا سلطانی زرندی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eyes always tell the truth: [ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing in the world smells as good as the person you love: [ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing in the world smells as good as the person you love: [ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can’t have it both ways: [ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t have it both ways: [ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike while the iron is hot: [ضرب المثل] تا تنور داغه باید نون ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخور ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخور ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you never know what you’ve got till it’s gone: [ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you never know what you’ve got till it’s gone: [ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise: [ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise: [ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you saw nothing you heard nothing: [ضرب المثل] شتر دیدی ندیدی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can’t put the clock back: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t put the clock back: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whatever happens is for the best: [ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whatever happens is for the best: [ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can’t keep a man down: [ضرب المثل] خواستن توانستن است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t keep a man down: [ضرب المثل] خواستن توانستن است

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good beginning makes a good end: [ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a good beginning makes a good end: [ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t count your chickens before they’re hatched: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t count your chickens before they’re hatched: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when there is a will there is a way: [ضرب المثل] خواستن توانستن است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a friend in need is a friend indeed: [ضرب المثل] دوست آن باشد که گیرد دس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

birds of a feather flock together: [ضرب المثل] کبوتر با کبوتر باز با ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charity begins at home: [ضرب المثل] چراغی که به منزل رواست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no news is good news: [ضرب المثل] بی خبری خوش خبری است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the cat dreams of mice: [ضرب المثل] شتر در خواب بیند پنبه د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخ است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخ است

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll cook your goose: [ضرب المثل] آشی برات بپزم یه وجب رو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i’ll cook your goose: [ضرب المثل] آشی برات بپزم یه وجب رو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the pot calling the kettle black: [ضرب المثل] دیگ به دیگ میگه روت سیا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much coin much care: [ضرب المثل] هر که بامش بیش برفش بیش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first come first served: [ضرب المثل] آسیاب به نوبت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a word is enough to the wise: [ضرب المثل] عاقلان را اشارتی بس است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a word is enough to the wise: [ضرب المثل] عاقلان را اشارتی بس است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

love is full of troubles: [ضرب المثل] عاشقی شیوه رندان بلا کش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

love is full of troubles: [ضرب المثل] عاشقی شیوه رندان بلا کش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haste is from devil: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haste is from devil: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haste makes waste: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as gentle as a lamb: [ضرب المثل] مثل یک بره رامه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the ball is in your court: [ضرب المثل] توپ توی زمین تو است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as sly as a fox: [ضرب المثل] مکار مثل روباه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fight like cat and dog: [ضرب المثل] مثل سگ و گربه به جون هم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the gloves off: [ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the gloves off: [ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all that glitters is not gold: [ضرب المثل] یعنی هر گردی گردو نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

golden opportunity: [ضرب المثل] فرصت طلایی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی بزرگ تر از دهن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no use crying over split milk: [ضرب المثل] آب ریخته شده به کوزه بر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the ceiling: [ضرب المثل] عصبانی شدن؛ از کوره در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when money speaks the truth remains silent: [ضرب المثل] وقتی پول حرف می زنه، حق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when pigs fly: [ضرب المثل] وقت گل نی ( هرگز! عمرا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a snake in the grass: [ضرب المثل] مار خوش خط و خال؛ آب زی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from a to z: [ضرب المثل] از سیر تا پیاز

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when hell freezes over: [ضرب المثل] وقت گل نی ؛ پشت گوشتو د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the pen is mightier than the sword: [ضرب المثل] قلم بر شمشیر پیروز است

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

add fuel to the fire: [ضرب المثل] آتیش بیار معرکه؛

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the apple never falls far from the tree: [ضرب المثل] تره به بذرش می ره؛ سیب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barking up the wrong tree: [ضرب المثل] این گوری که گریه می کنی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what is past is past: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

another day another dollar: [ضرب المثل] روز از نو، روزی از نو

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no place like home: [ضرب المثل] هیچ جا خونه ی آدم نمی ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی گنده تر از دهنت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t cry over spilled milk: [ضرب المثل] آبی که ریخته دیگه جمع ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

too many cooks spoil the broth: [ضرب المثل] آشپز که دو تا شد، آش یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barking dogs seldom bite: [ضرب المثل] سنگ بزرگ علامت نزدنه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t put off for tomorrow what you can do today: [ضرب المثل] کار امروز را به فردا می ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the first step is always the hardest: [ضرب المثل] اولین قدم همیشه سخت تری ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beauty is in the eye of the beholder: [ضرب المثل] علف باید به دهن بزی شیر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old habits die hard: [ضرب المثل] 1. ( سر به آب بردنم نه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a friend in need is a friend indeed: [ضرب المثل] دوست آن است که گیرد دست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the grass is always greener on the other side of the fence: [ضرب المثل] مرغ همسایه غازه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ask much to have a little: [ضرب المثل] به مرگ بگیر تا به تب را ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ask much to have a little: [ضرب المثل] به مرگ بگیر تا به تب را ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

always have two strings to your bow: [ضرب المثل] کار از محکم کاری عیب نم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all abroad and nothing at home: [ضرب المثل] جیب خالی، پز عالی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all abroad and nothing at home: [ضرب المثل] جیب خالی، پز عالی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what goes around comes around: 1. [ضرب المثل] از هر دست بدی، از هم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much coin much care: [ضرب المثل] هر که بامش بیش، برفش بی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the sky will not fall in: [ضرب المثل] آب از آب تکان نخواهد خو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bird in hand is worth two in the bush: [ضرب المثل] سرکه نقد به از حلوای نس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bird in hand is worth two in the bush: [ضرب المثل] سرکه نقد به از حلوای نس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money doesn’t grow on trees: [ضرب المثل] پول علف خرس نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

money doesn’t grow on trees: [ضرب المثل] پول علف خرس نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

after death the doctor: [ضرب المثل] نوش دارو بعد از مرگ سهر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after death the doctor: [ضرب المثل] نوش دارو بعد از مرگ سهر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to beat a dead horse: [ضرب المثل] آب تو هاون کوبیدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when in rome do as the romans do: [ضرب المثل] خواهی نشوی رسوا، هم رنگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all roads lead to rome: [ضرب المثل] هر جا بری آسمون همین رن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

his days are numbered: 1. [ضرب المثل] پیمانه اش پر شده 2. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

everyone is in the same boat: [ضرب المثل] تر و خشک با هم می سوزن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fish in troubled waters: [ضرب المثل] از آب گل آلود ماهی گرفت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all is well that ends well: [ضرب المثل] شاهنامه آخرش خوشه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

actions speak louder than words: [ضرب المثل]1. دو صدا گفته چون نیم ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better late than never: [ضرب المثل] دیر رسیدن بهتر از هرگز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all that glitters isn’t gold: [ضرب المثل] هر گردی گردو نیست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all that glitters isn’t gold: [ضرب المثل] هر گردی گردو نیست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t count your chickens before they hatch: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز میشمر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t count your chickens before they hatch: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز میشمر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t look a gift horse in the mouth: [ضرب المثل] دندون اسب پیشکشی را نمی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t look a gift horse in the mouth: [ضرب المثل] دندون اسب پیشکشی را نمی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seeking water in the sea: [ضرب المثل] آب در کوزه و ما تشنه لب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seeking water in the sea: [ضرب المثل] آب در کوزه و ما تشنه لب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get up on the wrong side of bed: [ضرب المثل] از دنده چپ بلند شده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to get up on the wrong side of bed: [ضرب المثل] از دنده چپ بلند شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light come light go: [ضرب المثل] باد آورده رو باد می بره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light come light go: [ضرب المثل] باد آورده رو باد می بره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it takes two to tango: [ضرب المثل] یه دست صدا نداره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a finger in every pie: [ضرب المثل] نخود هر آشی شدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] کسی رو از روی ظاهر قضاو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] کسی رو از روی ظاهر قضاو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no smoke without a fire: [ضرب المثل] تا نباشد چیزکی مردم نگو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no smoke without a fire: [ضرب المثل] تا نباشد چیزکی مردم نگو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a burnt child dreads the fire: [ضرب المثل] مارگزیده از ریسمان سیاه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you may end him but you’ll not mend him: [ضرب المثل] توبه گرگ مرگه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harp on one string: [ضرب المثل] پا توی یه کفش کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harp on one string: [ضرب المثل] پا توی یه کفش کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] هم خدا رو می خوای هم خر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you pay your money and you take your chance: [ضرب المثل] هر چقدر پول بدی، همون ق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you pay your money and you take your chance: [ضرب المثل] هر چقدر پول بدی، همون ق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want something done right do it yourself: [ضرب المثل] کس نخارد پشت من جز ناخن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you want something done right do it yourself: [ضرب المثل] کس نخارد پشت من جز ناخن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am scrapping the bottom of the barrel: [ضرب المثل] کفگیرم به ته دیگ خورده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am scrapping the bottom of the barrel: [ضرب المثل] کفگیرم به ته دیگ خورده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see no evil hear no evil speak no evil: [ضرب المثل] شتر دیدی، ندیدی ( به رو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you must lie on the bed you have made: [ضرب المثل] خود کرده را تدبیر نیست ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a backseat driver: [ضرب المثل] کنار گود نشستی می گی لن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are a backseat driver: [ضرب المثل] کنار گود نشستی می گی لن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you may know by a handful the whole sack: [ضرب المثل] مشت نمونه ی خرواره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you may know by a handful the whole sack: [ضرب المثل] مشت نمونه ی خرواره

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can’t dance at two weddings: [ضرب المثل] نمی تونی با یه دست دو ت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t dance at two weddings: [ضرب المثل] نمی تونی با یه دست دو ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you must grin and bear it: [ضرب المثل] باید بسوزی و بسازی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you must grin and bear it: [ضرب المثل] باید بسوزی و بسازی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آبی که ریخته رو نمی تون ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your wish is my command: [ضرب المثل] از تو به یک اشارت، از م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slow and steady wins the race: [ضرب المثل] ( رهرو آن نیست که گه تن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow and steady wins the race: [ضرب المثل] ( رهرو آن نیست که گه تن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one swallow doesn’t make summer: [ضرب المثل] با یه گل بهار نمیشه!

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one swallow doesn’t make summer: [ضرب المثل] با یه گل بهار نمیشه!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mitgehen: [پزشگی] میتگهن: شکلی افراطی از میت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mitgehen: [پزشگی] میتگهن: شکلی افراطی از میت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mitmachen: ( روانپزشکی ) میتماخن، میتماچن: حال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mitmachen: ( روانپزشکی ) میتماخن، میتماچن: حال ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gegenhalten: گگنهالتن: مقاومت در برابر حرکت غیرف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gegenhalten: گگنهالتن: مقاومت در برابر حرکت غیرف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

combativeness: [روانپزشکی] تهاجم، پرخاشگری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

combativeness: [روانپزشکی] تهاجم، پرخاشگری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

menarche: [پزشکی] قاعدگی نخست: شروع دوره های ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

menopause: [پزشکی] یائسگی: قطع و توقف دوره های ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

melanosome: [پزشکی] ملانوزوم: جسم سلولی کوچکی ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meningocele: [پزشکی] مننگوسل: فتق ( بیرون زدگی ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

menostasis: [پزشکی] قطع جریان خون قاعدگی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

menostaxis: [پزشکی] خونریزی بیش از حد قاعدگی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

menostaxis: [پزشکی] خونریزی بیش از حد قاعدگی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meninges: [پزشکی] مننژ، شامه ها، پرده های مغز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meninges: [پزشکی] مننژ، شامه ها، پرده های مغز ...

٨ ماه پیش

مدال‌های محمدرضا سلطانی زرندی