دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
١,١٨٩,٥١٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
٣
لایک
لایک
١١٨,٨٣٢
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٥,٨٣٦

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٥
رتبه
رتبه در بپرس
٩,٣٠٤
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١٧ ساعت پیش
دیدگاه
٠

ییکی از معانی پرکاربردش میشه: دادن مقدار کمی اطلاعات درباره یک موضوع، محصول تولیدی و غیره به منظور علاقمند کردن افراد برای دیدن و شنیدن بیشتر در مورد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
٠

کمک کردن به کسی برای ادامه دادن و امیدوار بودن و سر پا ماندن مثال: ▪️Attending mosques keeps my mother going during hard times. رفتن به مسجد به ماد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
٠

be raised as از این عبارت برای اشاره به مذهبی که با آن بزرگ شده ایم، استفاده می کنیم. مثال: I was raised as a Muslim.

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
١

ادغام شدن ادغام کردن INTEGRATE Sth with Sth مثال: Integrating my faith with my work. ادغام اعتقادات با کارم

تاریخ
٢ ماه پیش
دیدگاه
٠

SYN: strengthen sth in sth تقویت کردن مستحکم شدن چیزی مثلاً باور یا اعتقاد

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Slater drove the ball down the fairway.
دیدگاه
٦

اسلاتر چنان محکم به توپ ( گلف ) ضربه زد که تا انتهای/اون طرف/ته زمین بازی ( گلف ) رفت/پرت شد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The president claimed that he had no choice but to lay off workers.
دیدگاه
٧

رئیس/مدیر ادعا کرد که هیچ گزینه/چاره ای جز اخراج کارگران ندارد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His involvement in the scandal was a blot on his reputation.
دیدگاه
٣

مشارکت او در این رسوایی، یک لکه ننگ بر شهرت او بود

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We bleed maple trees for sap.
دیدگاه
٢

ما شیره ( صمغ ) درختان افرا رو می گیریم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She couldn't fight the pull of the waves.
دیدگاه
٢

اون نمی تونست در برابر جذابیت امواج خروشان مقاومت کنه ( جلو خودش بگیره که نره موج سواری! )

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.