محمدجواد بیرانوند - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut it off: قطعش کن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tired of something: سر رفتن حوصله از چیزی خسته شدن از چ ...

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

capricorn: برج جدی دهمین علامت طالع بینی در زو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pastry: یک نوع شیرینی، ماده ی غذایی شیرین ک ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: به کسی سر زدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خلیج: پیشروی بیش از حد آب دریا در خشکی را ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

praises the heavens: خداروشکر

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

petty case: پرونده های خلاف جزئی

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grr: برای ابراز خشم یا عصبانیت استفاده م ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing comes for free: هر چیزی بهایی داره

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cotton wool: پشم پنبه شامل الیاف ابریشمی مانند م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bitterly: 1. ابراز احساس به گونه ای که احساسا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

algorithm: رَوَندنما

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nice you done: کارت حرف نداشت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i dont buy that: معنی در حالت عادی: من آن را نمیخرم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i went too far: زیاده روی کردم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut somebody down: کسی را خرد کردن

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

الحربا: آفتاب پرست: مارمولک های درشت اندام، ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

copypasta: از این کلمه می توان برای اشاره به ع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

publishing house: انتشارات

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

PM: 1. کوتاه شده ی post meridiem، به فا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make observations: اظهار نظر بر اساس چیزی که فرد دیده، ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

offset: 1. جبران کردن 2. خنثی کردن ( چیزی ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cygnus: 1. یکی از اولین شرکت های کامپیوتر ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salty: Salty ( میتواندقیدی در زبان عامیانه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drip: Drip ( صفت ) : لباس یا ظاهر شیک و س ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deplatforming: فرآیند حذف یک فرد یا سازمان از یک پ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trip stacking: کلمه ای ترویج یافته، بین افرادی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

military intelligence: یک رشته ی نظامی که از روش های جمع آ ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

council: نهاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sigma: یک دسته بندی شخصیتی برای مردان با و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

broad hints: اشاره های گسترده، واضح و شفاف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

melted feelings: احساساساتی که به یکباره نسبت به کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a team of experts: 1. تیمی مجرب 2. یک تیم از کارشناسان ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strongly object to: به شدت به چیزی اعتراض داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

universal condemnation: 1. محکومیت همگانی 2. محکومیت جهانی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wholesale condemnation: محکومیت گسترده ( وقتی تقریبا همه یک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sheffield: شهر و کلان شهر مستقلی در شمال انگلس ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blunt: بلانت سیگاری است که سوراخ و با حشیش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shit test: یه دستیِ زنانه: سوال های بسیار چالش ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross section: یک نما یا نقاشی که نشان می دهد داخل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drunk on someone: از احساسی که به کسی دارید هیجان زده ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flatly contradict: 1. مخالفت کردن به صورت کاملا قطعی و ...

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spook someone: ترساندن کسی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crazy as cock: واقعا ترسناک

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poke a bear: عمداً کسی را عصبانی یا آزرده خاطر ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop by someone's house: سر زدن به کسی بدون اطلاع قبلی

١١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ease the tension: 1. تب چیزی را خواباندن 2. تنش زدایی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grammar nazi: کسی که خیلی به غلط بودن دستور زبان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lamb chop: 1. اصطلاحی در زبان عامیانه که برای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ambivalence: دوسوگرایی: داشــتن همزمــان احــسا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long running battle: 1. دشمنی دیرینه 2. بحثی که مدت هاست ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allegation: اظهار یا اظهارتی که مدعی بدون مدرک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im thursty to death: از تشنگی هلاک شدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emerged: 1. شناخته شد 2. بیرون آمد

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peachmeat: هلو پوست کنده که به صورت خشک شده با ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yogurt male: مردی پیچیده تر و برتر نسبت به مرد ه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scandal broth: این واژه از فرهنگ لغت 1811 زبان عام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cat lap: این واژه از فرهنگ لغت 1811 زبان عام ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

submarine pen: زیر دریایی بزرگ که با هدف ماندن زیر ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my heart melted: احساس عشق، محبت یا همدردی با کسی یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goblin mode: حالت تمرکز و بهره وری شدید، معمولاً ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

heavy hints: اشاره یا راهنمایی که درک آن بسیار س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hip hop: یک خرده فرهنگ خیابانی که موسیقی رپ ...

١١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easy fucking peasy: اصلا از این آسونتر نمیشه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do whatever the fuck you want: ۱. هر گهی دلت میخواد بخور

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: به کسی سر زدن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thats genetic: فلان چیز مادرزادیه. مثلا؛ My nose ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all comes down to this: همه چی به این بستگی داره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

my mind raced: معادل فارسی این عبارت: ذهنم هزار جا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jomo: کوتاه شده ی joy of missing out میبا ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

punk rock: سبک موسیقی پانک راک یا به اختصار پا ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hint: 1. اشاره یا حرفی که غیرمستقیم اما و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rambling speech: سخنرانی پر سر و صدا، طولانی و گیج ک ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

people from all walks of life: همه ی اقشار جامعه ( منظور از همه ی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you scored big time: شانست ترکونده ( خیلی خوش شانسی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

youre lucked out: شانست ترکونده ( خیلی خوش شانسی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you struck gold: شانست ترکونده ( خیلی خوش شانسی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

youre living the dream: شانست ترکونده ( خیلی خوش شانسی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that means nothing to me: برام اهمیتی نداره

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

putting forward a point of view: مطرح کردن یک دیدگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

binge eating: اختلال روانشناسی بینج ایتینگ یا پرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intentional communication: 1. ارتباط هدفمند 2. سبکی از برقراری ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corny ass: خز داغون ضایع سطحی کلیشه ای دمده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make some room: جا باز کن ( که بشینم/دراز بکشم ) ی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring someone to book: مجازات کردن کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweet yourself: هر طور راحتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oh yeay: نه بابا؟ جدی میفرمایید؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone had a close shave: خطر از بیخ گوشش رد شد

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tech neck: گردن دردی که افراد ممکن است در نتیج ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stillborn baby: نوزاد مرده یا نوزاد سقط شده

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pwm dimming: PWM Dimming ( در تلفن همراه ) : Pul ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resident evil: اقامتگاه شیطان نام یک بازی ویدئویی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دم غنیمتی: دم غنیمتی یک ویژگی شخصیتی است، افرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge on netflix: بیش از حد نت فلیکس دیدن . نت فلیکس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge on a tv show: بیش از حد نمایش تلویزیونی دیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge on something: بیش از حد پرداختن به چیزی یا پرخوری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge on ice cream: پرخوریِ بستنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its not over till the fat lady sings: تا لحظه آخر امیدتو از دست نده

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

شت تست: یه دستیِ زنانه: سوال های بسیار چالش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

portfolio purchasing: به معنی خرید مجموعه ای از دارایی ها ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pulitzer prize: جایزه پولیتزر، جایزه ای در روزنامه ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose your moustache: سبیلتو بزن بره!

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

usual spot: پاتق، جایی که فرد/افرادی خاص معمولا ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصل حیطه بندی: این اصل یکی از اصول نظامی گری هستش، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pastry: یک نوع شیرینی، ماده ی غذایی شیرین ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

replica: 1. مدل 2. ماکت: ماکتِ چیزی مانند مج ...

١ سال پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont let somebody cloud your judgement: نذار کسی قضاوتتو تحت الشعاع قرار بد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vabysmo: دارویی تجویزی که از طریق تزریق در چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hip hop: یک خرده فرهنگ خیابانی که موسیقی رپ ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lobscouse: خورشی که اغلب با گوشت بره، گوشت گاو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scouse: لحجه یا گویش، مردم لیورپول را Scous ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

offset: 1. جبران کردن 2. خنثی کردن ( چیزی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bitterly: 1. ابراز احساس به گونه ای که احساسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rambling house: خانه ای بسیار بزرگ که به اتاق ها و ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

place upon: 1. بیشتر از این به شما زحمت نمیدهم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ضد شیب: ضد شی ( در علوم نظامی ) : دامنه ای ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

color somebody’s judgement: تأثیر گذاشتن بر طرز فکر کسی در مورد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ هیبریدی: راهبرد نظامی پیچیده ای اطلاق می شود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hybrid war: راهبرد نظامی پیچیده ای اطلاق می شود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ease of business: ۱. راحتی در کسب و کار ۲. آسودگی در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fisa: کوتاه شده ی: Foreign Intelligence S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aibs: کوتاه شده ی: Artificial intelligenc ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های محمدجواد بیرانوند