تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - to lower 2 - to relax 3 - to disappoint somebody The beginning was so exciting but the end of the movie let me down Examinations are approachin ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قطع کردن تلفن :hang up I didn’t get off the phone with Patrick until like 3 AM

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

با سرعت بسته شدن/بستن ( همراه با تولید صدا ) she snapped her phone shut

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

His mouth drops open دهنش باز میشه ( بطور غیر اردای )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

1 - ( برای ماشین ) شروع به حرکت کردن 2 - عقب کشیدن : He pulled away as she hugged him 3 - ( برای مقام و رتبه، نمرە ) افزایش یافتن و بهتر شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

به سختی عبور کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سریع ( یک لیست رو ) بازخوانی کردن ، سریع چیزی رو بیان کردن she rhymed off a list of things that needed

پیشنهاد
٢

بی دلیل، بدون دلیل منطقی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

داغون شدن she went to pieces after her husband’s death بعد از مرگ شوهرش داغون شد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

به سرعت رفتن ( بخصوص برای اینکه دیده نشه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کنار اومدن =get on with sb to have a good relationship or deal successfully with a situation: Alexis and her roommate are getting along better. She d ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پخش کردن Could you hand these books out, please? میتوانی این کتاب هارا پخش کنی؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بر خلاف باورم

پیشنهاد
٢

مغرور، پر افادە

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

افادەای، خود بزرگ بین

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاشنه ی آشیل، نقطه ضعف

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پایه و اساس چیزی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

have same point of view - see eye to eye ( with )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

It's just a casual way of asking how you're doing or what's going on.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سوگند یاد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سالها بعد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

زندگی بی دردسری داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیرکانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در آیندە down the line - down the road

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مناظر خیرە کنندە

پیشنهاد
٣

به کسی چشم دوختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی میل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تظاهر به بی اهمیتی چیزی با خندە