پیشنهادهای Negar (١٣)
هیکل ورزشکاری ساختن مثال: He got ripped
تقریبا ( about )
1 ) able to make change ( قابل تغییر ) 2 ) انعطاف پذیر
An angry disagreement مخالفت عصبانی طور _مشاجره I always try to avoid conflict wherever possible من همیشه تلاش میکنم که از مشاجره تا حد ممکن خودداری ...
تخریب اماکن عمومی Vandalism ( n ) Vandalize ( v ) به شخص تخریب کننده vandal گویند
توجه!! این فعل هم میتواند زمان حال و هم گذشته باشه اگه زمان حال باشه میشه تاسیس کردن که گذشته اش هم میشه founded و هم میتونه فرم گذشته find به معنی پ ...
وقف شده ، فداکار
( noun ) Donation به معنای اهدایی مثال blood donation اهدای خون
Plain دشت ساده ( در مورد غذا ) not spicy or rich
۱ ) جامد ۲ ) سخت ۳ ) بدون طرح ( consisting only one color , without patterns ) مثلا لباس بدون طرح و شکل میشود a solid dress
سرقت An armed robbery : سرقت مسلحانه
A famous building یک بنای معروف