دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤٣
رتبه
رتبه در دیکشنری
١٣,٦٣٠
لایک
لایک
٢
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٣٢
رتبه
رتبه در بپرس
١,٥٩٦
لایک
لایک
٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

پشون!

تاریخ
٤ هفته پیش
دیدگاه
٠

بُنگاه I'm an estate agent and I work in my real estate office من بنگاهی هستم و تو بنگاهم کار میکنم.

تاریخ
٤ هفته پیش
دیدگاه
٠

در زبان محاوره بهشون میگیم" بُنگاهی" I'm an estate agent and I work in my real estate office من بنگاهی هستم و تو بنگاهم کار میکنم.

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
١

آخرین تیر ترکش In a last - ditch attempt to save his party from electoral defeat, he resigned from the leadership. او به عنوان آخرین تیر ترکش برای ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
٠

شیفت نبودن I shall be off - duty on Thursday پنجشنبه من شیفت نیستم

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He watched her face intently to catch every nuance of expression.
دیدگاه
١

او به دقت صورتش را تماشا میکرد تا هر تغییر جزئی در حالت چهره اش را متوجه شود.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

١ رأی
تیک ٥ پاسخ
٢٠٤ بازدید

معنی  right off I went snorkeling right off the shore next to my hotel   

٧ ماه پیش
٣ رأی

ببین off معنی بیرون از، یا دور از چیزی یا کسی رو میده.right هم اینجا به معنی درست یا دقیقا هست. off the shore میشه بیرون ساحل  یا همون دریا.پس معنی میشه: من رفتم غواصی درست اونور ساحلی که  کنار هتلمه.

٧ ماه پیش