تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

اوز در پارسی میانه پیشوندی ست بمعنای خارج، و بیرون، و گند بن گذشته ی ستاک کَندن است که در اَفگندن، پراگَندن، آگندن، فرگندن و نِگندن دیده می شود. فعل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی ‘هام کشور’ بمعنای ‘کیهان، جهان’ بکار می رفته و مرکب است از پیشوند ‘هام’ که ریخت مسببب ‘هَم’ است و واژه ی ‘کشور. منبع : A Conc ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدمت جناب فانکو آدینات عرض شود که هیچ کدام از واژگانی که شما پیشنهاد کردید با واژگان پارسی کنونی سازگاری و هماهنگی ندارند؛ و این کاملا قابل انتظار اس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه فعل 'پیکوفتن' با بن کنونی 'پیکوب' به معنای 'ضربه زدن, برخورد کردن، تماس یافتن' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'پَهیْکوفتن' بود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه فعل 'پیکوفتن' با بن کنونی 'پیکوب' به معنای 'ضربه زدن, برخورد کردن، تماس یافتن' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'پَهیْکوفتن' بود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی 'خِیر' بمعنای 'امر، چیز، دارایی' بکار می رفته؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است و می توان ان را به عنوان مترادف 'امر' ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی 'خِیر' بمعنای 'امر، چیز، دارایی' بکار می رفته؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است و می توان ان را به عنوان مترادف 'امر' ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدمت جناب فانکو آدینات عرض شود که ما نباید از زبان سغدی واژه وام بگیریم زیرا که سغدی از لحاظ ساختاری، دیسه ای و دستوری کاملا با زبان پارسی ناهمسان و ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عذر می خوام، منبع را اشتباه نوشتم منبع درست: Dictionary of Manichean Middle Persian and Parthian by Durkin - Meisterernst, Desmond

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی جداری بمعنای 'تعمیر' بکار می رفته است و فعل 'جداری کردن' بمعنای 'تعمیر کردن' کاربرد داشته. به گمان من، این واژه درخور احیا کردن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی جداری بمعنای 'تعمیر' بکار می رفته است و فعل 'جداری کردن' بمعنای 'تعمیر کردن' کاربرد داشته. به گمان من، این واژه درخور احیا کردن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی "سپیزش" که اسم مصدر فعل 'سپیزیدن' است، بمعنای 'رویش، رشد' و 'درخشش' بکار می رفته است. به گمان من، این واژه مانند فعل 'سپیزیدن'، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه واژه ی زَستَگ که از فعل زَستن بمعنای 'درخواست کردن، طلب کردن' امده، معنای 'عروس' می داده و در ادبیات پارسی میانه کاربرد داشته است. در ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدمت جناب عجمنده عرض شود که در پارسی میانه فعل 'کِرانیدن' که به ریخت 'کِرینیدن' بوده، بمعنای 'فرستادن'، 'به کاری واداشتن'، 'دستور دادن' بکار می رفته ...

پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدمت دوستن عرض شود که در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی 'روزواره' بمعنای 'روزمره' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'روزوارَگ' است؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است، و ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی 'روزواره' بمعنای 'روزمره' بکار می رفته، البته به ریخت کهن خود که 'روزوارَگ' است؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است، و ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی 'روزواره' بمعنای 'روزمره' بکار می رفته؛ به گمان من این واژه شایسته ی احیا کردن است، و می توان ان را به عنوان مترادف واژه ی 'روز ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن، رشد کردن گیاهان'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن، رشد کردن گیاهان'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'سپیزیدن' بمعنای 'سبز شدن، بردمیدن، روییدن/رُستن'، و 'درخشیدن' بکار می رفته، و در متون پارسی میانه بسیار رایج بوده. به نظر بنده ای ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جناب ژاسپ گرامی ممنون از پاسخ تان. بنده از منبع ای که شما نوشتید، یعنی 'وند ها و گهواژه ی فارسی' که نوشته ی دکتر محمود حسابی است، بازدید کردم و متاسف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوربختانه جناب دهخدا معنای این فعل را بنادرستی ذکر کرده اند. فعل هاختن/هازیدن در پارسی میانه به معنای "هدایت کردن، ترغیب کردن، قانع کردن، گرواندن ( م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی 'فرِه خواهی' بمعنای زیاده خواهی بکار می رفته چه 'فره' بمعنای زیاده، بسیار، افزون بکار می رفته و در لغت نامه ی دهخدا نیز امده اس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همانگونه که جناب سعید اُرندی ذکر کرده اند، در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که ام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه فعل 'گَرزیدن' بمعنای 'شکایت کردن' و 'اعتراف کردن' بکار می رفته است. به گمان من این کارواژه شایسته ی احیا کردن است و بکار گیری ان در پا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم' یا trusting به انگلیسی، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خدمت جناب مائده عرض شود که شما از دیسه های نادرست این واژگان بهره برداری کرده اید، پیش از بکارگیری واژگان پارسی میانه در زبان کنونی مان، بایسته است ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه واژه ی' اَبستان'، 'اَبستام' بمعنای معتمد، مطمئن، پشتگرم، و صفت 'اَبستانی'، 'اَبستامی' بمعنای 'اعتماد، پشتگرمی، اطمینان' بکار می رفته ا ...