پیشنهادهای ABBASS (١١٩)
Inflict بار آوردن ، موجب شدن مثال: The tornado visited great damage to the town
بازنده تمام عیار
خوب ، شکر در پاسخ به احوال پرسی همچنین : tolable well , tolable
قصد خود را نشان دادن لو دادن مسیر مشت زنی در بوکس
مرکز توجه شدن
دل خوش کردن آرامش یافتن
فاسد و مشکوک بودن
بال درآوردن کنایه ای از به شدت خوب و معصوم رفتار کردن کنایه ای از مردن
۱ - استفراغ کردن ۲ - لو دادن ، افشا کردن
لحظه آخر بردن خطر باخت از بیخ گوش گذشتن
معنای خودشه ، در موقعیتی به کار میره که فرد شما را به چیز بد توصیف میکنه و شما اینو میگید بهش. وقتی اینو میگی لبخند بزن که یعنی منظوری نداشتی.
به فراموشی سپرده سدن
از دیرباز
۱ - کلاه گشادی سر کسی رفتن ۲ - مست و پاتیل
ماجرا را تعریف کردن
سوابق کسی را بررسی کردن
با نرمی و مهربانی با مسائل برخورد کردن
۱ - سرزنش کردن ۲ - شکست کامل دادن به صورت romp all over هم آمده است
بقیش دیگه آب خوردنه از اونجا به بعد دیگه کاری نداره
افق دید بالا داشتن
استهلاک
متوقف کردن کسی یا چیزی
فشار آوردن بر کسی برای انجام کاری
هوای کسی را داشتن
در مضیقه مالی
مسیری معمول را طی کردن
نقش آدم بده را بازی کردن
از فرصت پیش آمده نهایت بهره را بردن
تحت فشار گذاشتن به برهمایی واژه place با بقیه اجزا دقت کنید
داغون ، کثیف ، بدردنخور
پایان دادن به بحث و جدل
به دستشویی رفتن
بابا بیا نفسمونم بگیر راحت شی! ( در پاسخ به انتقاد یا بدرفتاری زیاد گفته میشود )
بدهی را پرداخت کردن ، از مضیقه مالی درآمدن
افشای گرایش جنسی ( معمولا با هم جنس خود )
جهنم
انتقاد برانگیز
سوال برانگیز
۱_ در حال پادشاهی کنونی ۲_ نشسته رو توالت فرنگی
مشغول شدن به کار
در فهرست اولویت ها
از موضوع اصلی خارج شدن
ندانی دنیا چه خبره ، اوضاع از چه قراره ، نادان و ناآگاه بودن
شرکت در مراسمی تصویرسازی کردن یک صحنه ای ( در ذهن )
چاپلوسی کسی را کردن
سود خوبی به جیب زدن
آدم معرکه اصطلاحا ته کار
کار سخت و چالش برانگیز
بی کار و علاف
تحمل چیزا را نداشتن و برنتابیدن