Bryan Fury - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beezer: ( عامیانه ) 1. دماغ، بینی. 2. عال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benny: ( عامیانه ) اسم مستعار و خیابانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

benies: ( عامیانه ) مزایا. همچنین به صورت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

berpwater: ( عامیانه ) آبجو، شامپاین. مثال: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

penal labour: کار اجباری، کار جزایی. کاری که توس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prison farm: مزرعه ی زندان = چیزی مثل اردوگاه کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncle tom: ( عامیانه - توهین آمیز ) عمو تام ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dejavu: آشناپنداری . توهم اینکه چیزی رو می ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

v sign: نشان پیروزی. با انگشت اشاره و میان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hair roller: بیگودی مو. یه استوانه کوچک برای پی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muscle spasm: اسپاسم عضلانی، انقباض عضلانی دردناک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

socratic method: روش سقراطی. توضیح گوگل بارد: روش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baptist: تعمید دهنده، کسی که اشخاص رو غسل تع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

liquor store: مشروب فروشی/فروشگاه مشروب.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

liquor store: مشروب فروشی/فروشگاه مشروب.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

film editor: تدوینگر. مترادف: Monteur Editor

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pickup artist: هنرمند مخ زنی. حرکتی از سوی مردان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pickup artist: هنرمند مخ زنی. حرکتی از سوی مردان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it easy: ( عامیانه ) 1. سخت نگیر. 2. آروم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fo sho: ( عامیانه ) For sure = مطمئنا، حتم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

netflix bipolar: ( عامیانه ) دوقطبی نتفلیکس. وقتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

netflix cheating: ( عامیانه ) تقلب نتفلیکس. تماشا ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binge racing: ( عامیانه ) تماشای یه فصل کامل از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show hole: ( عامیانه ) غم و اندوه پس از اتمام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show me the receipts: ( عامیانه ) رسیدها رو به من نشون ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shower thought: ( عامیانه ) فکر دوش = ایده ای ناگه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

explain like i'm five: ( عامیانه ) طوری توضیح بده که میخو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

delete your account: ( عامیانه - آنلاین ) حسابتو حذف کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trumpflake: ( عامیانه - توهین آمیز ) طرفدار و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hiberdating: ( عامیانه ) خواب زمستانی. برای دو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outkick your coverage: ( عامیانه - عمومی ) زمانی که شما ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cinephile: ( عامیانه ) علاقمند به سینما/عشق س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hate watch: ( عامیانه ) تماشای چیزی که از اون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hate watch: ( عامیانه ) تماشای چیزی که از اون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

book hangover: ( عامیانه ) خماری کتاب. شما وقتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comfort idol: ( عامیانه ) شخصیت معروفی ( سلبریتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hardcore gamer: ( عامیانه ) گیمری که تا ساعت های ط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep divorce: ( عامیانه ) طلاق خواب ( زوجی که تو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gray divorce: ( عامیانه ) طلاق خاکستری ( افراد م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neway: ( عامیانه - فضای آنلاین ) anyway = ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rage baking: ( عامیانه ) پخت خشم = پختن شیرینی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rage bait: ( عامیانه ) طعمه خشم. به محتوای آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

radio baby: ( عامیانه ) نوزاد رادیویی. شخصی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feminazi: ( عامیانه ) فمنیست تهاجمی ( یه فمن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

felfie: ( عامیانه ) عکس سلفی خانوادگی. تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

photobomb: ( عامیانه ) پریدن وسط عکس/فیلم و خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phobar: ( عامیانه ) فتوشاپ شده ، طوری که ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

verbal punches: ( عامیانه ) مشت های کلامی . کلمات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

0773h: ( عامیانه ) سلام. گوشی رو برعکس ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

goty: GOTY مخفف Game of the Year به معنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worldie: ( عامیانه - فوتبال ) کلمه جایگزین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just flippin' google it: ( عامیانه ) فقط گوگلش کن! به صورت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hong kong dog: ( عامیانه ) اسهال. مثال: I'm rea ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoofer: ( عامیانه ) رقاص حرفه ای ( برای ta ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no fair: ( عامیانه ) انصاف نیست، درست نیست، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nuts to you: ( عامیانه ) گمشو، بزن به چاک. مث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ossifer: ( عامیانه - گستاخانه ) افسر پلیس. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pig heaven: ( عامیانه ) 1. مکانی فرضی که خوک ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pimpstick: ( عامیانه ) 1. سیگار ماشینی. 2. ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piss factory: ( عامیانه ) 1. میخانه، بار ارزان ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poophead: ( عامیانه ) کله پوک، احمق، هالو. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

q sign: ( عامیانه ) علامت Q ( Q بزرگ نوشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ragtop: ( عامیانه ) خودروی کروکی، خودرو با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

always chasing rainbows: ( عامیانه ) همیشه دنبال رنگین کمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

always chasing rainbows: ( عامیانه ) همیشه دنبال رنگین کمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dafuq: ( عامیانه - نوشتاری ) What the fuc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crying jordan: جردن گریان. اشاره به عکس مایکل جرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

memeophobia: ( عامیانه ) فوبیای میم، ترس از میم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paper hands: ( عامیانه - بازار مالی ) تریدر یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big board: ( عامیانه ) بورس اوراق بهادار نیوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

four bagger: ( عامیانه - بازار مالی ) سرمایه گذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

standing on the shoulders of giants: ایستادن بر شانه های غول. استعاره ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reinventing the wheel: اختراع دوباره چرخ. تکرار یه روش که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the seven year itch: برانگیختگی هفت ساله زناشویی. اصطلا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real bitch: ( عامیانه - بی ادبانه ) بدقلق، پرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

red hot mama: ( عامیانه ) یه زن ( به ویژه مسن ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

red hot mama: ( عامیانه ) یه زن ( به ویژه مسن ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rockhead: ( عامیانه ) 1. سرتق، کله شق، کسی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

room for rent: ( عامیانه ) کسی که بالاخونه رو اجا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sack rat: ( عامیانه ) کرم خواب. کسی که زیاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sack time: ( عامیانه ) موقع خواب، وقت مخصوص خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paragraph texter: ( عامیانه ) شخصی که پیام و متن طول ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

petextrian: ( عامیانه ) فردی که در حال راه رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phone zombie: ( عامیانه ) شخصی که در حال راه رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zombie phone: ( عامیانه ) تلفن همراهی که قدیمی و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mansplain: ( عامیانه ) اساسا وقتی یه مرد فکر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mansplain: ( عامیانه ) اساسا وقتی یه مرد فکر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trophy husband: ( عامیانه ) مرد جوان و جذابی که هم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

welcome to your tape: ( عامیانه ) به نوار خودتون خوش اوم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

belfie: ( عامیانه ) سلفی از باسن! ترکیب bu ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gangsta walking: ( عامیانه - رقص ) یک رقص خیابانی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walmart mom: ( عامیانه ) مادری که از والمارت خر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phantom buzz: ( عامیانه ) لرزش/ویبره کاذب گوشی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instagrammer: ( عامیانه ) یک کاربر اینستاگرام. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insta lurking: ( عامیانه ) وقتی که یه شخص به عکس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instagram prime time: ( عامیانه ) ساعات اوج فعالیت اینست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instagram husband: ( عامیانه ) به شوهری میگن که از هم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instagram wife: ( عامیانه ) همسر/زن اینستاگرامی. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instagrandma: ( عامیانه ) زنی که بلد نیست از این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

instagrandpa: ( عامیانه ) مردی که بلد نیست از ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shelfie: ( عامیانه ) تصویری از قفسه شما. ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wealthy selfie: ( عامیانه ) سلفی ثروتمند. سلفی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grelfie: ( عامیانه ) سلفی گروهی. ترکیب دو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it snow: ( عامیانه ) پرتاب پول به هوا/بارش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boyfriend bomb: ( عامیانه ) بمب دوست پسر. جمله یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

girlfriend bomb: ( عامیانه ) بمب دوست دختر جمله یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

truth bomb: ( عامیانه ) بمب حقیقت. واقعیتی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bennifer: ( عامیانه ) زوج مشهور، بن افلک و ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brangelina: ( عامیانه ) زوج مشهور، برد پیت و آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kimye: ( عامیانه ) زوج مشهور، کیم کارداشی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

introvert hangover: ( عامیانه ) خماری درونی، خماری درو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dutch leave: ( عامیانه ) بدون خداحافظی رفتن. ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

irish goodbye: ( عامیانه ) بدون خداحافظی رفتن. ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soft parenting: ( عامیانه ) سبک تربیتی ملایم/والدی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bikini bridge: ( عامیانه ) پُل بیکینی. زمانی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

box office bomb: بمب گیشه. برای توصیف فیلمی به کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lardass: ( عامیانه - توهین آمیز ) آدم چاق/ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lardhead: ( عامیانه ) آدم احمق، ابله/احمقانه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lathered: ( عامیانه ) 1. مست. 2. با کف پوشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ladies' room: ( عامیانه ) دستشویی عمومی زنانه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lady bear: ( عامیانه ) 1. خرس ماده = پلیسِ زن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lady h: ( عامیانه ) هروئین. مثال: Looks ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lady snow: ( عامیانه ) کوکائین ( به شکل پودر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meathead: ( عامیانه ) زبان نفهم/احمق. مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meat hooks: ( عامیانه ) قلابهای گوشتی = دست ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meat wagon: ( عامیانه ) واگن گوشت = آمبولانس. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social experiment: آزمایش اجتماعی. گونه ای از پژوهش ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

facefuck: ( عامیانه ) عمل قرار گرفتن آلت مرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

felching: عمل مکیدن منی از مقعد! مثال: Did y ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wet and messy: خیس و کثیف. سکس توی مواد خیسی مثل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carpet muncher: ( عامیانه ) 1. انجام رابطه جنسی ده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron poof: ( عامیانه - توهین آمیز ) یک مرد هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sigma: ( عامیانه ) مرد سیگما. موفق، محبو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

omega: ( عامیانه ) مرد امگا. معنی این ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

douchebag: ( عامیانه ) یه مرد احمق که خودشیفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take my energy: ( عامیانه ) موفق باشی/حمایت منو دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talibangelical: ( عامیانه ) ترکیب Taliban و Evange ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gamma: ( عامیانه ) یکی از معنی هاش: gamma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gamma: ( عامیانه ) یکی از معنی هاش: gamma ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

friendversary: ( عامیانه ) Friendship anniversary ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bromance: ( عامیانه ) دوستی عمیق بین دو یا چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

womance: ( عامیانه ) دوستی صمیمانه و گرم و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

annivorcery: ( عامیانه ) Anniversary of a divor ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cancerversary: ( عامیانه ) combination of cancer ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bros before hoes: ( عامیانه ) رفقای پسر مهمتر از علا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crows before hoes: ( عامیانه ) رفقای پسر مهمتر از علا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crows before hoes: ( عامیانه ) رفقای پسر مهمتر از علا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

khaleesi: ( عامیانه ) ملکه. برای زن هایی به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moon door: ( عامیانه ) خلاص شدن از شر کسی ( د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

red wedding: ( عامیانه ) عروسی قرمز = یک فاجعه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

divorce body: ( عامیانه ) بدن مناسب بعد از طلاق. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

revenge body: ( عامیانه ) بدن مناسب بعد از طلاق. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

olympic grandma: ( عامیانه ) مادربزرگ المپیک. به ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phelps face: ( عامیانه ) نگاه ترسناک. ریشه: ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big fish in a small pond: ( عامیانه ) ماهی بزرگ توی برکه کوچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

biggest frog in the puddle: ( عامیانه ) بزرگترین قورباغه در گو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

biggest frog in the puddle: ( عامیانه ) بزرگترین قورباغه در گو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reading week: فرجه هفتگی. فرجه ای یک هفته ای که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

semmelweis reflex: اثر زملوایس/واکنش زملوایس. کنایه ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whistle blower: افشاگر/سوت زن. به کسی گفته میشه که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

group justification: توجیه گروه/ توجیه گروهی. توضیح: ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

system justification: توجیه سیستم. توضیح: یک عملکرد وفر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maslow's hierarchy of needs: هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو. تو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dunning kruger effect: اثر دانینگ کروگر. توضیح: نوعی سوگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lights camera action: ( عامیانه ) نور، دوربین، حرکت. کل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

softcore pornography: پورنوگرافی نرم. توضیح: سبک عکاسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

momfluencer: ( عامیانه ) مادری که روی مادران دی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

compulsive hoarding: اختلال ذخیره سازی/اختلال احتکاری. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exploitation film: فیلم سودجو/فیلم بهره کشی/فیلم انتفا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

semantic map: نگاشت معنایی. مثال: Semantic maps ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

biobehavioral signature: امضای زیست - رفتاری. مثال: A ser ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moral beauty: زیبایی اخلاقی. مثال: The moral - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

collective effervescence: جوشش جمعی. وقتی یک جامعه گرد هم می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

collective effervescence: جوشش جمعی. وقتی یک جامعه گرد هم می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blind someone with science: کسی رو با علم کور کردن. گیج کردن ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind someone with science: کسی رو با علم کور کردن. گیج کردن ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the small self effect: اثر خودکوچک بینی. وقتی که حیرت از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the small self effect: اثر خودکوچک بینی. وقتی که حیرت از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waterfall display: 1. نمایشگر آبشاری ( لبه های خمیده ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waterfall display: 1. نمایشگر آبشاری ( لبه های خمیده ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sexploitation film: فیلم سکس انتفاعی/فیلم سکس استثماری/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sexploitation film: فیلم سکس انتفاعی/فیلم سکس استثماری/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hardcore pornography: پورنوگرافی هاردکور ( ترجمه مناسبی ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hardcore pornography: پورنوگرافی هاردکور ( ترجمه مناسبی ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

redshirting: پیراهن قرمز/قرمز پوشی. 1. به تعوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outcome independence: عدم وابستگی به نتیجه/مستقل از نتیجه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outcome independence: عدم وابستگی به نتیجه/مستقل از نتیجه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

3second rule: قانون 3 ثانیه. 1. قانونی که وقتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disease of despair: بیماری ناامیدی. به رفتارهایی گفته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self complexity: خودپیچیدگی. به معنی درک خودتون هس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ban the box: حذف علامت سابقه کیفری/حذف چک باکس س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nerd defense: دفاع هوشمندانه/دفاع قلابی/دفاع ظاهر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aspiration gap: شکاف آرزو. فاصله چیزی که میخوایم د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

herbivore man: مرد گیاهخوار. اصطلاحی برای مردی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mgtow: مگتاو. مردان راه خود را می روند. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cultural identity: هویت فرهنگی. حس تعلق به یک گروه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eroge: به بازی های ویدیویی ژاپنی با مضامین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

freeter: اصطلاح ژاپنی: فردی که بیکار یا فاقد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the house always wins: ( ضرب المثل ) خانه همیشه برنده است ...

١ سال پیش

مدال‌های Bryan Fury