پیشنهادهای جمشید احمدی (٢٩٦)
آوند
به هر ریختی
چیز
سرشار
هم رس/ همرس/ هم رسنده/ همرسنده/
آموزشگر
پرگرایش
پادخواستی/ پادخواستش
پیآیند/ پسآیند/ بازده
رفته رفته
پادکنش
فرنودش از واژه ی فرنودیک بن واژه می توان ساخت: "فرنودن" به چم دلیل آوردن. آنگاه با ایاسش به چم واژه ی "منطق" جایگزین آن واژه ی زیبای "فرنودش" که خو ...
پیشنهاد: از این واژه یک بن واژه می توان ساخت: "فرنودن" به چم دلیل آوردن. آنگاه با ایاسش به چم واژه "منطق" جایگزین آن واژه ی زیبای "فرنودش" که خود ا ...
بی پروایی
پسین ده/ پسین دهش/ پسین کنش/ بازدهش/ بازداد/ باز دادن
پسین ده/ پسین دهش/ پسین کنش
شور افکنی/ شورافکنش/ شور افکنشی
رواداشت از بن واژه ی "رواداشتن" به چم اجازه دادن/گرفتن نمونه: اجازه می داد = روا می داشت اجازه داد = روا داشت �رواداشت� با �روا داشت� ناهمسان است! ی ...
همگرا/ همگرایی/ همگرایش
کانونگرا/ کانونگرایی
پندارشی
پادآوایی/ پادآوایش
پادآوا/ پادسو/ پادسوی
همآوا
گذر/ گذری
بازشناخت/ بازشناسی
ترازش
فرسار = قانون وقاعده اصل در چم های ناهمسانی بکار برده می شود. برخی جاها به چم گوهر و گوهره و در برخی دیگر به چم فرسار بکار گرفته می شود.
همپادش
ترادهش/ ترا دهش
آسیبناک/ آسیب ناک روشنگری: در پندار نگارنده واژه خطر برابر با ترس و بیم نیست! بلکه خطر به چم آسیب و بویژه آسیب جانی است. بنابر این واژه خطرناک/ خطر ...
دیدنما
برونش = برون شدن/ بیرون شدن/ خروج درونش = درون شدن/ داخل شدن/ دخول
آموزشگر
فراخوانش
فربودش/فربودی/ فرهستش/ فرستش/ فرستی ماهیت همان هویت کسان و چیزهاست! به روشنگری من زیر چم هویت ایاسش ( توجه ) کنید. / سپاس
شورانگیز
پیشنمودن
فرازش
راست/ راستین
پرتوان
همادهنگام پاره وقت = پارهنگام تمام وقت = همادهنگام
پُرپسند
پُرپسند
پارهنگام
دگریدن همواره واژه ی تبدیل به همراه کارواژه هایی در چم کرد و یا شد و مانند اینها بکار می رود: تبدیل شد/ تبدیل کرد. بنابراین با ساختن واژه "دگریدن" می ...
یادماند پیشنهاد هومن دبیر برای واژه ی خاطره هست که با اجازه ی ایشان من آن را برای "حافظه" هم پیشنهاد می کنم. بنابراین: خاطره = یادماند حافظه = یادماند
سردرگمی
فرآمد فرا آمد = فرآمد الهام به چم رسیدن و آمدن چیزی به ذهن انسان بگونه ی ناگهانی و ناتلاشمند است؛ و همواره آنچه الهام می شود؛ چیز خوب و بهتری است! و ...
پُرآشفتگی/ فرآشفتگی ( فرا آشفتگی ) آشفتگی همواره معنایی کمتر از معنای بحران را بر دوش دارد. بنابراین پیشنهاد من واژه های بالا است.