ترجمههای مرضیه خدامی (١٩)
رایان به من جزئیات و حقایق ( مطالب مورد بحث ) جلسه را داد
وقتی او و دوستش از تاکسی پیاده شدند، همسایه فضولش طبق معمول داشت از پنجره نگاه می کرد
بانک از پذیرش هرگونه وثیقه ای برای زمین خودداری کرد.
پدر من ثروت زیادی ( به شکل الماس ) به ارث برده است
ما هر تابستان به کلبه میرویم تا در طبیعت باشیم
معلم دانش آموزان را با انگشتانش تعیین کرد
چون به او زنگ نزدم به شدت توبیخ شدم
بعضی سربازها توبیخ شدند که چاله بکنند
بچه ها همیشه وقتی مادرشان بیرون است، اذیت می کنند
انتظار میره همه یه پارتنر به مهمونی بیارند
نمیخوای منو به دوستت ( پارتنرت ) معرفی کنی؟
چرا با پریدن از هواپیما زندگی و اعضای بدن را در خطر بیندازیم به خاطر جمع آوری پول برای خیریه
او به طور واضح، در مورد ایده من بی اشتیاق بود
این مدرسه به خوبی توسط فارغ التحصیلان با نفوذ ( ثروتمند ) حمایت میشود
متاسفانه من مجبور میشم که پیشنهاد قهوه را رد کنم
خوشبختانه، الان شرایط به من این اجازه را میده که بتونم اشتباهم را اصلاح کنم
همین جا باشید، ممکنه ما به شما احتیاج داشته باشیم