صالح - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a roger: دریافت شد، تأیید شد، مفهوم شد.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kid myself: خودم رو گول زدم/فریب دادم.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're out of here: تو اخراجی.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the guy's a fruitcake: اون یارو دیوونه است، خل و چله.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't start with me: با من کل کل نکن.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chasing air: دنبال سراب دویدن.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not your color: این رنگ بهت نمیاد.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't believe so: فکر نکنم، گمان نمی کنم، بعید میدونم ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

been so long: مدت زیادی از اون موقع گذشته.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

claim ticket: رسید

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overplayed: اشتباه کردن، زیاده روی کردن.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

building super: سرایدار/مدیر ساختمان.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm quick on my feet: من زرنگم، زود تصمیم میگیرم.

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

board of health: یک اداره دولتی که مسئول نظارت بر سل ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move it along: راه رو باز کنید، زود باشین، بجنبین، ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

obits: اعلامیه فوت/ترحیم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gets sideswiped: از بغل با کسی تصادف کردن، از بغل ما ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sitwell: ( مطلبی ) به مذاق کسی خوش آمدن.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dilating: چشمای کسی ( از تعجب ) گشاد/باز شدن.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no guts: ترسو، بی عرضه، بی دل و جرأت، بی خاص ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shlub: معنی مؤدبانه : آدم معمولی معنی کوچه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind your own rump: به تو چه، سرت تو کار خودت باشه.

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mother theresa: مادر ترزا به عنوان یک راهبه کاتولیک ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pulling away: فاصله گرفتن، فاصله را زیاد کردن، سب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the wire: پیروز شدن، برنده شدن.

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

safari hat: کلاه سافاری، که بهش کلاه ایمنی گرمس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supersleuth: کارگاه خبره/باهوش، ابر کارآگاه.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rake handy: شن کش.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn into something fitting: کسی رو به سزای اعمالش رسوندن.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snuggy: آماده بودن ( برای انجام کاری ) .

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i give you: معرفی میکنم خدمت شما، دعوت میکنم به ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upsie daisy: بلندشو، پاشو.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bonny bounty: غنائم/ثروت گران بها، جایزه ارزشمند.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was great while it lasted: دوران خوبی بود، حیف که تموم شد.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gotta boogie: بیا ( باید ) یکم خوش بگذرونیم.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it'll be your hide: پوستت کنده است، کارت تمومه، کارت با ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good golly: خدای من.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wonder of wonders: عجب معجزه ای، باورم نمیشه.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shabooey: آخ جوون، ایول.

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kasbah: قصر، کاخ، عمارت، خونه.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would you care: مایل هستی؟، مایلی . . . ؟، دوست دار ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not be blowing it: خرابش نکن.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a penny scrounged is a penny earned: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the fool is history: اون احمق به تاریخ پیوست.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lumberjill: هیزم شکن.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your sign: متولد چه ماهی هستید؟

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck: کنار آمدن مثال : . We're stuck wi ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hove making messes: عاشق بهم ریختنِ همه چی ام! عاشق این ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mangy mongrels: سگ های ولگرد کثیف.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one over on you: میخواست سرت کلاه بذاره، گولت بزنه، ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so cheap: خسیس، کوته فکر.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a hot one: عالی بود، باحال به نظر می اومد.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big snore: به درد نخوره، مسخره است.

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backscratcher: خاراندن پشت

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuddy duddies: از مد افتاده، از دنیا بی خبر.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the pink slip: اخراج شدن، بیرون کردن.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rest a spell: یکم استراحت کن.

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supersap: احمق، دست و پا چلفتی.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the early bird catches the job: معادل ضرب المثل : سحرخیز باش تا کام ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beats us: والا ما هم موندیم، خودمونم نفهمیدیم ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a little short: من به خنسی خوردم، پول کم دارم ( ندا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold your heather: یه لحظه صبر کن!

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sneaky snake: مار خوش خط و خال، آدم آب زیر کاه، م ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

care to press charges: مایل به شکایت هستید؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mr universe: مرد/آقای خوش تیپ

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

goils: دخترها

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ioined: یاد گرفتن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the heather: صبر کنید، دست نگه دارید.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

getting soft: نازک نارنجی/سوسول/ ترسو بودن.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tip my hat: کلاه را از روی سر به نشانه احترام ب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blathering blatherskite: اراجیف، مزخرفات.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great whiskers: اوه، عجب، خدای من.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chiselers: کلاه بردارها، حقه بازها، دزدها.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glad handers: چاپلوس ها، متملق ها، دستمال به دست ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bug it: لعنت بهش، گندش بزنن.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this house is on the house: خونه خودتونه، تو این خونه مهمون مای ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

riff raft: اراذل و اوباش، آدم های بی سر و پا.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crumb bum: مردیکه بی ارزش، بچه پر رو.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the price is a steal: این قیمت واقعا عالیه، این قیمت یه ج ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

became the toast: ورد محافل شدن، گل سرسبد یک جمعی شدن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quacker jacks: آشغال ها

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i second that motion: من هم ( با این پیشنهاد ) موافقم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

losing my touch: دیگه مثل قبل خوب نیستم، دارم از فرم ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's the spirit: آفرین، همینه، اینجور روحیه رو دوست ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sneakypants: موذی

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not all wet: من اینقدرها هم گیج نیستم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hindentanic: بالون هوایی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a pleasure: باعث افتخاره.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ump: داور

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swept out: بیرون رفتن، خارج شدن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gone to pot: به فنا ( گا ) رفت.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ourjingle: شعار تبلیغاتی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of jam: از دردسر/بحران خارج شدن، قصر در رفت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with relish: با کمال میل.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butlering: شغل پیش خدمتی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ba larney: چرت و پرت، مزخرف

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poopsy: عزیزم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double o dope: احمق درجه یک

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smoochy smoochy: ماچ و بوسه کردن، لب گرفتن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hexed: کسی رو طلسم/جادو کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stem to stern: از بالا تا پایین.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laddiebucks: رفقا، دوستان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yecch: ایش، اه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

super duperest: برترین، بهترین، فوق العاده ترین

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

space case: حواس پرت

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ratbag: بی مصرف، بی خود، کثافت.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

desperate criminal: جنایتکار خشن و بی پروا.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fancied up: تیپ زدن، به خود رسیدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fair dinkum job: آفرین به کار خوبت.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tenderfeet: تازه کار، کم تجربه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chased away: فراری دادن، وادار به فرار کردن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

messes with: در افتادن با . . . ، درگیرشدن با.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite a guy: مرد/آدم خوب، تحسین برانگیز.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your drift: منظورت رو گرفتم ( متوجه شدم ) .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoil the fun: لذت/تفریح کسی رو خراب کردن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clear to land: باند برای فرود آماده است.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bucket headed: آدم ابله، احمق

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tied in: مرتبط بودن، در ارتباط بودن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rest my case: من حرفم رو زدم، من سر حرفم هستم.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

itsy ditsy: ریز، فوق العاده کوچک

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lemme go: بذار برم.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind your front: جلوتو به پا.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shanghaied: قاپیدن، دزدیدن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

novay: نروژ

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

horse napping: دزدیدن اسب، اسب دزدی

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goldie: فردی با موهای طلایی/بلند

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back your bags: وسایلتون رو جمع کنید، آماده سفر بشی ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

claim jumper: متجاوز به مال دیگری، کسی که به طور ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are something: تو متفاوت/خاص هستی.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

terra firmian: موجودات زیر زمینی - > به طور کلی به ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have it to the floor: تا ته پدال گاز رو فشار دادن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dreaming up: تدبیری اندیشیدن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what in blazes is going on here: اینجا چه خبره؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bailed out: ( با پاراشوت ) ازهواپیما پریدن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get packed: آماده شدن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab a hold: محکم بگیرید، سفت بچسبید

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looked forward: منتظر بودن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look grand: عالی به نظر رسیدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patrol boat: قایق گشتی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mayorness: شهردار

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call the charge: دستور حمله را صادر کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needles to say: نیازی به گفتن نیست، همانطور که انتظ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mon sewer: آقا

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

totally happy landings: آرزوی فرود خوش/خوبی دارم برات.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wee lassie: دختر کوچولو

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got to hand it to you: باید به شما تبریک بگم.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

batter up: آماده شدن برای زدن توپ ( بیشتر در و ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foolproof proof: مدرک بی چون و چرا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

order order: گفتاری برای درخواست از مردم برای تو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poor choice of words: حالتی است که در آن شخص اظهاراتی را ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cruse me kilts: ای داد بر من، ای واای

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big phony: شخصی که وانمود می کند شخص دیگری است ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caving in: در حال فروپاشی یا ریزش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very night: اول شب، سر شب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive by the seat of my dress: اگر کاری را از روی by the seat of y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heartedly: قلب، قلبی. مثال : cold heartedly e ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tinplated: آبکاری شده با قلع

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what kept you: چه باعث شد دیر کنی؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man your stations: افراد سر پست هاتون قرار بگیرید، افر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow me bagpipes: عجب، باورم نمیشه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neato: عالی، مطلوب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show folk: بازیگران/دست اندرکاران فیلم ها یا ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lickety toot: سریع و برق آسا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looks fishy: مشکوک به نظر میاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strict orders: دستورات سخت گیرانه ( سفت و سخت )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

missed ya: دل تنگ کسی شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep in my bones: داشتن احساس قوی نسبت به چیزی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woodchucks: پیشاهنگ های کوچک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am so over this: به این معنی است که کسی از چیزی خسته ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

andale: عجله کن، زود باش بیا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

packed on: شلوغ، مملوء از جمعیت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're really sweet: خیلی محبت کردی، خیلی لطف کردی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lame spot: محل/جای به درد نخور

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut me a break: بهم یه فرصت بده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no equal: نداشتن هیچ کس یا هیچ چیزی که به اند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doubt it: در مورد چیزی یا کسی نامطمئن بودن، د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

guess so: فکر کنم همین طوره.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all bite and no bark: این اصطلاح به معنی : کسی که زیاد حر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back of his hand: در اصطلاح عامیانه به معنی کف دستش ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

actual vault: گاو صندوق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

press your luck: درخواست بیش از حد ( انتظار )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

word around: شایعه شده است . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save the drama: ننه من غریبم بازی در نیار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crasher: خرابکار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making me nuts: ( کسی ) را بسیار عصبانی یا آزرده خا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have roswell: در خاطر کسی ماندن، کسی رو از یاد نب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

domestic type: خونه داری، انجام کارهای خونه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mechadroid: نوعی ربات جنگجو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brains and brawn: هوش و قدرت ( جسمی )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zipped off: به سرعت رفتن ( دور شدن ) . مثال : ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grooviest: هیجان انگیزترین

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

truckful: بار کامیون، محموله داخل کامیون.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bigger than life was: بسیار تاثیرگذار یا چشمگیر؛ فراتر از ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crossed path: ملاقات کردن، برخورد کردن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pretty low: حقیرانه، پست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything to help: ابراز تمایل برای ارائه کمک یا کمک ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat the crowd: رفتن به جایی قبل از دیگران، زودتر ا ...

١ سال پیش

مدال‌های صالح