تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

فکر کردن به معنی حدس زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ترک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

زخمی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

گیر انداختن With this play , I will catch the king من با این نمایشنامه، پادشاه را گیر می اندازم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

شب های آتشین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

استفاده کردن You never made the most of it ( تو هیچ استفاده ای ازش نکردی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

تعجب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

تجسم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

گریه ی مردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آزادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تعدادی از مردم

پیشنهاد
٠

این آسانسور چقدر طولانیه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

گنده؛ بزرگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اتفاقا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

دهنت صاف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای مهیب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

a bomb went off به معنای منفجر شدن یک بمب است .