پیشنهاد‌های یوسف قاسمی (١٩)

بیماری خیلی بد، بیماری که شما رو اذیت می کنه

یک بوی خیلی بد

یک شرایط خیلی بد، شرایط نابفرجام

( سم ) از بین بردن گیاه

گروه نجات

در شرف عروس شدن

یک محیط مصنوعی که زندگی درش در جریانه

شدید . . . . معمولاً به عنوان صفت در پشت کلمات منفی می آید. . . abject poverty فقر مطلق abject misery بدبختی مطلق abject failure شکست خیلی بد

ناراحت و ناامید

حدس و فرضیه

قطع کردن

حکومت کردن - تحت سلطه قرار دادن

رد کردن - بیرون انداختن - قبول نکردن

آگاه - خِبره

شناسایی کردن

مربوط به شناخت

مربوط به شناخت

پیش آگاهی - از قبل چیزی را دانستن

غیر قابل شناسایی