تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

"شُدرُم" ، به ضم ش و ر قطره های ریز آب همراه با مِه غلیظ. گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

"خو" با تلفظ " khoo" بخشی از زمین باغ که با خاک مرزبندی و از سایر بخش ها جدا می شود. و در یک خو مثلا بادمجان و در خوی دیگر گوجه فرنگی می کارند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

" خو" با تلفظ " khow" به معنی خواب گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

" وَخِستِن" به فتح و، به کسر خ و ت بلند شدن، برخاستن گویش مردم شاهرود. صرف فعل گذشته ساده آن به صورت ذیل است. وخستوم، وخستی، وخست وخستیم، وخستین، و ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

" بِچُف" به کسر ب و ضم چ میک بزن، بمک از مصدر چُفیدن به معنی مکیدن، گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

" چُفیدن" به ضم چ مکیدن، میک زدن، گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

"خُسُمبِه" به ضم خ و سین، و به کسر ب، پُر خواب، کسی که بیش از اندازه می خوابد. گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

"اِشتو" به کسر الف، به معنی عجله، تعجیل، شتاب گویش مردم شاهرود

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

" واشِلو" به کسر ش به معنی داس، گویش مردم شاهرود

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

" غُرومبه" ، به ضم غ رعد، صدای تندر ، گویش مردم شاهرود

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

" دولَخ " ، به فتح لام، گرد و خاک، گویش مردم شاهرود " هوا دولخه" یعنی هوا پر از گرد و غبار است.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

"سارُق" به ضم ر بقچه، گویش مردم شاهرود

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

" دِلینگون"، به کسر د آویزان، گویش مردم شاهرود

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

" شّخ " ، به فتح ش خاک رس، گویش مردم شاهرود

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

" دوزُمبِه" ، به ضم ز و کسر ب چهارزانو نشستن گویش مردم بسطام شاهرود

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

" کُمبِه" ، به ضم ک و کسر ب نان بربری، گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"Shelves" به معنی " اشیا معلق" Does that bear just walk endlessly on shelves of ice? آیا آن خرس بر روی تیکه های معلق یخ بطورِ بی سرانجام راه می رو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" Short " به معنای " دارای کمبود" We are short with food at home. ما در خانه کمبود غذا داریم.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

. What a "crappy" job عجب شغلِ گهی. عجب شغل مزخرفی.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خیلی با حاله.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جا گذاشتنِ کتاب در مکان های عمومی بطور خودخواسته. این عمل رفتاری جدید در حوزهُ کتاب و کتابخوانی است با هدف فراهم کردنِ فرصتِ مطالعهُ کتاب توسط دیگرا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چوب های نازک و باریک از سرشاخه های درختان را خلاشه گویند. اما چوب های قطورِ پایینی که معمولا به قطعات کوچک بریده می شوند را هیزم گویند. آتش بر افروخ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"لِچ" به معنی کاملا خیس و چسبنده گویش مردم شاهرود. لِچِ آب، بارشِ باران بقدری شدید بود که شدم لِچِ آب.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"Funding crowd" تأمین مالی جمعی، روشی است که در آن سرمایه مورد نیاز برای تأمین مالی یک کسب و کار از پس اندازهای خُرد گردآوری می شود. این مشارکتِ جم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" زِنگلاچو " به کسر ز به معنی: چاقاله ی زردآلو، زردآلوی کال، زردآلوی نارس که رنگِ سبز و مزه ای ترش دارد. در گویش محلی شاهرود از این کلمه بسیار است ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بِشقار: فعل امر از مصدر شِقاریدن، بچلان،

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بِشقار : فعل امر از مصدر شِقاریدن، بچلان

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت بین سه واژه ی ذیل که اغلب به صورت نادرست بکار می روند. "meteors" "meteoroids" "meteorite" Actually, they are all different, but they’re pre ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرتوها، اشعه مفرد آن streak است. The streaks of light are in fact meteors. در واقع پرتو های نورانی، شهاب هستند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

" غرقابی" : روش آبیاریِ زمین های کشاورزی و باغات را گویند که در گذشته انجام می شد. آب را آنچنان در زمین یا باغ رها می کردند که سطح زمین و غالبا قسمت ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پَلقیدن: به فتح پ، در گویش محلی شاهرود به معنی " غلطیدن " است. تغییر در وضعیتِ خوابیدن از حالتِ پهلو به شکم، پهلو، پشت و . . . بطور مکرر.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�شِقاریدن: چلاندن، چلانیدن، فشردن، پیچاندنِ لباس یا پارچه با دو دست در دو جهت معکوس ( پس از شستن ) بطوری که آب اضافی آن خارج شود. گویشِ شاهرودی از ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چُمبُلوک ، به ضم " چ" و " ب" به معنی نیشگون. گویش اهالی شاهرود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برای معادل کپی ، "copy" می توان از همنگاشتن، همنگاری استفاده کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" *حوضِ مرغ* " مخزن آب زیر زمینی ، آب انبار تا پیش از تامین آب شرب شهرها در ایران، "حوض مرغ" مخزنی برای انباشت آب در محلات مختلف شهر بود. در عمق کمی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" *وِجِه وِتیز* " بالا و پایین پریدن ، جست و خیز کردن

پیشنهاد
٠

" *وَرجِه وورجِه* " به معنای جست و خیز کردنِ بسیار است. بالا و پایین پریدنِ کودکان از سرِ بازیگوشی. اهالی شاهرود به لهجه محلی آنرا " *وِجِه وِتیز* ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" سرند" ، غربال، اَلک سرند غربال ی بزرگ است که با آن خاک و غله را بیزند. غربال با دو دست بطور افقی تکان داده می شود. سرند از نظر اندازه بزرگتر از غر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذای ساده ای است که با پختن دانه ی برخی غلات از جمله گندم، ذرت، نخود و . . همراه با پیاز داغ و ادویه آماده می شود. در قدیم مصرف دانو را همزمان با رو ...

پیشنهاد
٠

قبل از ابداع صفحه نمایش LED و LCD و . . . در گیرنده های تلویزیون قدیمی از " لامپ تصویر تلویزیونی" CRT یا ( Cathode Ray tube ) استفاده می شد. در آن سی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" نِکارمَن" یا "نکارمِن" نام روستایی در شمال غربی شهرستان شاهرود است. این روستا چشم اندازی زیبا و هوایی خوش دارد. گفته می شود نام آن در ابتدا "نگارِ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" نِکارمَن" یا " نِکارمِن" نام روستایی در شمال غربی شهرستان شاهرود است که نمایی زیبا و آب و هوایی خوش دارد. نقل است که گویا نامِ اولیه ی آن " نگارِ م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

"سوراخ دعا" به معنی "محلِ رخنه" است. راهِ نفوذ، روشِ نقض. ". . سوراخ دعا را گم کرده" اشاره دارد به کسی که برای ابطال و رَدِّ موضوعی تلاشِ بسیار می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rocket fuel چیزی که به ما انرژی میدهد و یا ما را تشویق می کند برای انجام کاری. انرژی زا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو یا چندگانگی در شخصیت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو قطبی، دارای دو قطبِ مثبت و منفی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هدفمند، با نظر خاصی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"دَم" را می توان واحدی کوچک از زمان به اندازه ی " یک نفس کشیدن" دانست. با اغماض آنرا به معنیِ "لحظه" ، " ثانیه" و "دقیقه" هم بیان کرده اند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"دمادم" به معنی پی در پی و متناوب است با زمان تناوب ی به اندازه ی یک دم " نفس کشیدن". معنیِ" پیوسته" را با اغماض می توان برای آن دانست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" خِرت کش " به کسرِ "خ" و سکون "ر" جابجایی چیزی بر روی زمین به این روش که گوشه ای از آن را بگیرند و بکشند بگونه ای که بخشی از آن جسم تا محل جدید با ز ...

١