𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oasis of calm: جایی دنج و راحت یا زمان دوست داشتنی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

an oasis of calm: جایی دنج و راحت یا زمان دوست داشتنی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

like the tower of babel: به شدت پر سرو صدا و گیج کننده که ه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you are only as old as you feel: برای تاکید به این برای انجام بعضی ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

healthcare service: خدمات بهداشت و درمان

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for toffee: کسی که در چیزی ناشی و بی تجربه است

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the world's your oyster: دنیا به کام توست

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the world's one's oyster: دنیا به کام کسی بودن هر کاری که دل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do one's share: برای کمک به کار دیگران در یک گروه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to have an earthly chance: هیچ شانسی برای موفقیت نداشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to earthly chance: هیچ شانسی برای موفقیت نداشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

earthly chance: شانس ممکن شانس محتمل

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

earthly: محتمل

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put your life in the hands of something: اعتماد کردن به کسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep something for a rainy day: چیزی را برای روز مبادا نگه داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a rainy days: روز مبادا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's life on the line: زندگی خود را در خطر قرار دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a death trap: ( ساختمان یا وسیله ی ترابرای و غیره ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

food kilometers: مسافت حمل مواد غذایی از کارخانه به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one of life's little ironies: زمانی که زندگی بر خلاف انتظارت ( به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

life's little ironies: زمانی که زندگی بر خلاف انتظارت ( به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heads are going to roll: به دردسر افتادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a case of: در مورد . . . . . . . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

death cart: ارابه مرگ گاری که روی آن اجساد را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

your own boss: برای خود کار کردن �آقای خود بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minor injuries unit: بخش صدمات جزیی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miu: minor injuries unit بخش صدمات جزیی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the lay person: افراد غیر متخصص افراد غیر حرفه ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not a ghost of a chance: هیچ شانسی برای موفقیت نداشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

earthly desire: تمایل برای چیز های ممکن و قابل ملمو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's high horse: از خود راضی متظاهر، متکبر، پرمدعا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do one's head in: کسی را آزردن کسی را سردرگم کردن، کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay into: واریز کردن به حساب بانکی ریختن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bonus saver account: یک حساب پس انداز که در صورت داشتن ش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

top up card: کارت شارژ اعتباری موبایل

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prepaid token: ارتی اعتباری که مربوط به تلفن ‏همرا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

top up voucher: ( prepaid token or card for mobile ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

priority handling: حمل و نقل اولویت دار یا پست اولویت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

single as fuck: به شدت تنها حتی تو یه رابطه هم نبو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whip cream: خامه همزده ( شیرینی پزی و غیره ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impact on: مصرف یا کاربرد بیش از حد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put in neutral: روی دنده خلاص گذاشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drifting off the point: منحرف شدن از موضوع از موضوع بحث خا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incentive saver account: یک حساب پس انداز که در صورت داشتن ش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reward saver account: یک حساب پس انداز که در صورت داشتن ش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put something to the back of your mind: تلاش برای فراموش کردن چیزی تلاش بر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put something to the back of one's mind: تلاش برای فراموش کردن چیزی تلاش بر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in harness: در دسترس در حال کار کردن در سر کار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if someone is a day: برای بیان اینکه سن کسی مطمئنا بیشتر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it under one's hat: راز نگه داشتن�فاش نکردن ( راز ) ، ( ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shitfit: جوش آوردن� قاطی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

group up: �دوره هم جمع شدن به منظور انجام داد ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

are you freaking kidding me: مودبانه Are you fucking kidding me

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

are you flipping kidding me: مودبانه Are you fucking kidding me

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dial out: شماره گرفتن �تماس گرفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

booking number: مقدار عددی اختصاص داده شده به رزرو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

going third base: رابطه جنسی داشتن با کسی مخصوصا بین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to make one's flesh creep: وحشت زده ساختن ترساندن حال کسی را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

human rights abuses: نقض حقوق اساسی مردم با رفتار نادرست ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have one's goose cooked: در دردسر بزرگی افتادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make modifications: تغییرات جزیی ایجاد کردن اصلاحاتی ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be cast down: اندوهگین بودن غمگین بودن ناراحت و ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make one's flesh creep: وحشت زده ساختن ترساندن حال کسی را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be worried about: نگران چیزی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's last legs: نفس های آخر را کشیدن به روغن سوزی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rights abuses: نقض حقوق اساسی مردم با رفتار نادرست ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mouth watering scent: بوی وسوسه انگیز

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it short: کوتاه کردن حرف�خلاصه کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's shirt on: صبور بودن� صبر داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's options open: گزینه ها یا انتخاب های خود را باز ن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scooch: چمباتمه زدن نیم خیز شدن خم شدن ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

groundswell: حس مشترک موج، عقیده همگانی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swamped: غرق در ذله گرفتار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have an eye on: یک چشم کسی به چیزی بودن نیم نگاهی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

houseware: اسباب خانه ( به ویژه ظروف آشپزخانه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a ball: اوقات خوشی داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a head start: مزیت برتری، چیزی که آدم را از بقیه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as gentle as a lamb: آرام چون بره

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spend out: سعی در تمام کردن چیزی به طور کلی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

langer: آلت تناسلی مرد یک شخص نفرت انگیز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uninitiated: غیر متخصص غیر کارشناس، فاقد اطلاعات ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

metric capacity: معیار ظرفیت و حجم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dogs: پاها

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ott: over the top

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

complementary medicine: طب جایگزین پزشکی جایگزین

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spread a rumor: شایعه ای را پخش کردن شایعه ای را پر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make war: جنگ شروع کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a field day: از انجام کاری لذت ببرید یا از چیزی ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to lift a finger: هیچ کاری انجام ندادن به وظیفه خود ع ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push for: خواستار چیزی شدن تقاضای چیزی را کر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forget that noise: امکان پذیر نیست !!!

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drop in the ocean: بسیار اندک خیلی کم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

read someone the riot act: کسی را با عصبانیت سرزنش کردن و به ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

follow on: نوبت دوم توپ زنی بلافاصله پس از نوب ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross as two sticks: به شدت عصبانی و بی قرار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go down well: پذیرفتن مورد قبول واقع شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meant: بایستن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ophiuchus: holder of the snake

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lifeguard station: سکوی نجات غریق

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sextant: جایاب ناوبری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on to: بحث جدیدی شروع کردن به سراغ صحبت د ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one's heart goes out to someone: برای کسی دل سوزاندن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

square one: سر خانه اول

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fact of the matter is: واقعیت موجود در یک شرایط خاص به خص ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creaky: درب وداغون قدیمی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep something under wraps: چیزی را پنهان کردن مخفی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leapfrog: نادیده گرفتن گذر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch pennies: با خساست پول خرج کردن ذره ذره پول ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrimping and saving: با دقت پول خرج کردن تا بتونی کمی پس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

behind one's back: پشت سر کسی همیشه حرف نیست کاری انج ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fossil hunter: جویندگان فسیل

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil for: به طور خاصی مشتاق بودن یا شور داشتن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in reserve: برای روز مبادا پس انداز ( پول )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heading for: به سوی چیزی حرکت کردن با وضعیت بد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pine away: درد و رنج کشیدن تحلیل رفتن از غصه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

schlep: سفر کسل کننده و خسته کننده شخص احم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pour in: ( با جمعیت یا حجم زیاد ) به جایی هج ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold for: مسئول چیزی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swag: money or goods taken by a thief or ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hook line and sinker: چشم بسته

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

asslicker: آدم چاپلوس آدم چرب زبان

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saddled with: تحمیل کردن یک بار مسئولیت سنگین یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snapper: سرخو ماهی عکاس ( ستارگان سینما و غی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if the shoe fits wear it: قطعا بدون شک از عبارت If the shoe ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the qt: در خفا

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wave off: رد کردن نادیده گرفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get the wrong end of the stick: دچار سوءتفاهم شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lose your grip: از دست دادن توانایی رسیدگی یا مواجه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

show over: راهنمایی کردن جایی را به کسی نشان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

phone in: برنامه تلفنی ( رادیو و تلویزیون )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drop someone a line: برای ( کسی ) یادداشت یا پیام کوتاهی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

switch to: به چیز متفاوتی تغییر کردن عوض کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

say so: اجازه موافقت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let the dust settle: صبر کن اوضاع آروم شود

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

modeler: کسی که اشیاء یا ارقام را از مواد ما ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cleanser: شیر پاک کن آرایش پاک کن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snarl up: نابسامانی آشفتگی، اشتباه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run to: به ( مبلغ/مقدار و. . . خاصی ) رسیدن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

press for: خواستار چیزی شدن تقاضای چیزی را کر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

climb the ladder: در شغل و حرفه خود پیشرفت کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if someone's a day: برای بیان اینکه سن کسی مطمئنا بیشتر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

agm: موشک هوابه زمین موشک هوابه سطح

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dash someone's hopes: کسی را مایوس کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boil down to something: در نهایت به چیزی ( یا جایی ) رسیدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get one's hands on: پیدا کردن یا به دست آوردن چیزی به ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paper towel: دستمال لوله ای آشپزخانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prosciutto: dry - cured salted Italian ham usua ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the world is your oyster: در زندگی هر کاری که دلت میخواهد انج ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

form an impression: به وجود آمدن ایده ای در مورد چیزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

house special: غذای مخصوص سرآشپز غذای تخفیف خورده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

show round: اطراف را ( به کسی ) نشان دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

init: اگر به صورت جدا باشد یعنی in it مع ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delicate subjects: موضوعات دارای حساسیت ( مذهبی، سیاسی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

classified ad: نیازمندیها آگهی نامه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

best laid plan: ضرب المثل: حتی دقیق ترین و بهترین ط ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serving bowl: کاسه بزرگ که برای نگهداری غذا برای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fast fashion: it takes less time for trends to co ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make oneself understood: منظور خود را فهماندن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work permit: مجوز کار ( در خارج از کشور )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dead serious: به شدت جدی بودن جدی گفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seize hold of: در دست گرفتن نگهداشتن به دست آور ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slice up: حلقه حلقه کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hot key: کلید میانبر ( ویندوز کامپیوتر )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

D: Abbreviation for dick

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take out of: کسی را خسته کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

car ferry: کشتی حمل و نقل وسایل نقلیه چرخدار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

social security card: کارت بیمه تامین اجتماعی [هزینه ای ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look down upon: با تحقیر ( به کسی ) نگریستن ( کسی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

address the issue: به موضوعی رسیدگی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moving at wrap speed: با سرعت سرسام آور حرکت کردن با حدا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taste a lifestyle: طعم سبک زندگی تجربه از سبک زندگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crooked grind: the skateboarder grinds across the ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold ones accountable for: مسئول و پاسخگو چیزی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discovered firsthand: به صورت مستقیم دیدن یا تجربه کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

culture trauma: شوک فرهنگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

political rally: تجمع سیاسی

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sell your qualifications: توانایی ها و مهارت های خود را در به ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

composed with distinction: به خوبی نوشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the job at hand: کاری که فعلاً در دست است، کار فعلی، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all one's geese are swans: ( زهی خیال باطل ) خوش خیال بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all ones geese are swans: ( زهی خیال باطل ) خوش خیال بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grant an interview: برنامه ریزی کردن برای یک مصاحبه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the nature of the beast: ( بخش جدایی ناپذیر، ویژگی ذاتی ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nature of the beast: ( بخش جدایی ناپذیر، ویژگی ذاتی ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

waste of skin: فرد بی خاصیت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quick as a dog can lick a dish: به سرعت برق و باد

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏