𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn for someone: در حسرت کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn to do something: آرزو انجام کاری را داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thermos jug: فلاسک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right under somebody's nose: واضح بودن�آشکار بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thermobaric rocket: سلاحی که �پدر همه بمب ها� نامیده می ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be on one's best behaviour: بسیار مودب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn for something: در حسرت چیزی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take it all back: حرف خود را پس گرفتن فکر و نگرش خود ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spk: speak

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn for somebody: در حسرت کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be right under somebody's nose: واضح بودن�آشکار بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back end of a bus: خیلی غیر جذاب به نظر رسیدن زشت به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yearn to: آرزو داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outbuildings: اتاقک ها یا ساختمان های جانبی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

more than one can take: تحمل چیزی را نداشتن تحمل چیزی از ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make an honest woman of: ازدواج کردن مرد با دوست دخترتش که ه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hose down: با شلنگ آب پاشیدن جهت خاموش کردن آت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

xlnt: excellent

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to hold one's breath: بیخود دل خوش کردن نفس خود را حبس ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handwriting on the wall: اجتناب ناپذیر بودن شکست یا مصیبت یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fly in the ointment: ایراد اشکال هرچیزی که ارزش یا کارآ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a face like the back end of a bus: خیلی غیر جذاب به نظر رسیدن زشت به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone head high: با اعتماد به نفس بودن�به خود افتخار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wknd: weekend

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i take it all back: حرف خود را پس گرفتن فکر و نگرش خود ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tuc: کنگره اتحادیه معاملات یک سندیکای مر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

icl: Short �for “I can’t� lie icl به مع ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look like the back end of a bus: خیلی غیر جذاب به نظر رسیدن زشت به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy cigarette: هوس سیگار کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spoken word: a form of poetry ( traditionally in ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

writing on the wall: اجتناب ناپذیر بودن شکست یا مصیبت یا ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

follow in somebody’s footsteps: به پیروی از کسی کاری انجام دادن پا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold one's head high: با اعتماد به نفس بودن�به خود افتخار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold your head high: با اعتماد به نفس بودن�به خود افتخار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick it up in your ass: حالت بامزه و راحت Fuck you

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's foot up: آرامیدن آسودن، استراحت کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dangle a carrot in front of somebody: با وعده دروغین کسی را ترغیب به کاری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it back: برای اینکه به دی جی بگویید �آن آهنگ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come in a body: دسته جمعی آمدن گروهی آمدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when it comes time to: وقتی که زمانش فرا میرسه. . . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exi: زنی است که همیشه در کنار شماست حتی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when it becomes time: وقتی که زمانش فرا میرسه. . . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrive in a body: دسته جمعی آمدن �گروهی آمدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

normalise: به حالت عادی درآوردن�عادی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hickies: نقص کوچک در چاپ

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doodah: ابزار، وسیله، آچار، دستگاه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doodah: هر دستگاه یا ابزاری که نام آن مشخص ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bewb: سینه خانم پستان خانم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

listen spellbound: گوش کردن به کسی یا چیزی با توجه زیا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get up with the lark: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lend someone a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone in high regard: احترام فراوان برای کسی قایل شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold the clutch down and put the car in reverse gear: کلاج را نگهدار و بزن دنده عقب

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to leave someone high and dry: دست کسی را در پوست گردو گذاشتن ناا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold the road: تعادل ( خوبی ) داشتن ( اتومبیل )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anatidaephobia: ترس از اردک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to give someone a break: به کسی لطف کردن به کسی فرصت دادن ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gripe one’s ass: کسی را آزار دادن کسی را اذیت کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accepte with open arms: با آغوش باز استقبال کردن شما نشان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accept with open arms: با آغوش باز استقبال کردن شما نشان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embrace with open arms: با آغوش باز استقبال کردن شما نشان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imk: in my knowledge این نشان می دهد که ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

life is just a bowl of cherries: زندگی پر از خوبی و خوشیه همه چیز گ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

life is a bowl of cherries: زندگی پر از خوبی و خوشیه همه چیز گ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up with the lark: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get up at the crack of dawn: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get up with chickens: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get up with the chickens: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm dying for something: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i could murder something: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be up with the lark: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i could murder: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i could murder some kind of food: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i could murder a: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the habit of a lifetime: کسی که عادت انجام کاری را برای طول ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

why break the habit of a lifetime: یک سوال بلاغی که بیانگر تردید است ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lend a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in one's neck of the woods: در نزدیکی کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

behavioral addiction: اعتیاد رفتاری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

payment voucher: سند پشتیبانی است که نشان می دهد معا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

debit voucher: سند پشتیبانی است که نشان می دهد معا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

receipt voucher: رسیدی که نشان می دهد پرداخت دریافت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

credit voucher: رسیدی که نشان می دهد پرداخت دریافت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to bargain: مذاکراه و چانه زنی قبل از خرید

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a bargain: خرید ارزان چیزی برای حراج با قیمت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

golden raisin: انگور بی دانه کشمش

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cobber dobber: کسی که خبرچینی و جاسوسی دوستش را می ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dibber dobber: مخبر خبرکش

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that's a deal: حله! حالا شد! موافقم! قبوله! همینه!

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laze away: آسودن استراحت کردن کار نکردن وقت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dobber: خبر کش خبرچینی زیر آب کسی رو زدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wink back: با چشم به هم زدن زدودن یا کنار زدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adult shop: مغازه ای که محصولات مرتبط با رابطه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sponge on: به خرج دیگری زندگی کردن از سخاوت ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spongebag: کیف لوازم آرایشی و بهداشتی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sponge pudding: پودینگ اسفنجی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tiramisu: تیرامیسو [دسر ایتالیایی]

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run around like a chicken with its head cut off: دیوانه وار عمل کردن بدون هدف عمل ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

air defense: ضد هوایی پدافند هوایی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

air defence: ضد هوایی پدافند هوایی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

man portable: قابل حمل توسط یک نفر بیشتر برای سل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liable for damages: مسئول ( پرداخت هزینه چیزی )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

an item: داشتن رابطه جنسی یا رومانتیک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fourth generation: نسل چهارم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

multirole: چند نقشی چند منظوره ( عمدتاً یک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sink something into something: خرج کردن پول زیادی برای یک تجارت یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what can you expect: چه انتظاری داری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in doghouse: در دردسر افتادن ( با کسی ) به مشک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in hog heaven: سرمست بودن خوشحال بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in doghouse: در دردسر افتادن ( با کسی ) به مشک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in hog heaven: سرمست بودن خوشحال بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in someone's neck of the woods: در نزدیکی کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in seventh heaven: از شادی سر از پا نشناختن از شادی د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be in somebody's neck of the woods: در نزدیکی کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taxi medallion: شماره مجوز تاکسی که از طرف تاکسی را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perk up one's ear: توجه کسی را جلب کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's been one of those days: دوباره از آن روزهای سخت است

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not somebody's day: روز کسی نبودن�بدبیاری آوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my mind goes blank: چیزی به ذهن آدم نمیرسه همه چیز را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clear one's name: رفع اتهام اسم خود را مبرا کردن تبر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a word in one's ear: حرف محرمانه و خصوصی در گوش کسی گفتن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond one's shelf life: دیگر مفید در نظر نگرفتن مفید نبودن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to ghost of a chance: �شانسی برای موفقیت نداشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

zante currant: مویز انگور یا کشمش بی دانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast light on: دلیل آوردن �توضیح دادن آشکار کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let the matter rest: بحث کردن و رسیدگی کردن به موضوعی را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hottie mcbody: آدم بسیار جذاب ( به ویژه زن جوان )

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cotton on: پی بردن بو بردن، فهمیدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slope away: جیم شدن ، یواشکی از جایی خارج شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

become friendly with: با کسی دمخور شدن با کسی دوست شدن، ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kitchen matches: کبریت آشپزخانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kitchen paper: دستمال لوله ای آشپزخانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ladle out: حاتم بخشی کردن دادن پول اطلاعات یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kitchen towel: دستمال لوله ای آشپزخانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minister to one's needs: کمک کردن به نیازهای کسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a meal of: چیزی را بی دلیل بزرگ کردن بی جهت ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minister to one's needs: ( نیازهای کسی را ) برآوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

medallion number: شماره شناسایی صادر شده توسط کمیسیون ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prove a worthy successor: با انجام درست وظایف جانشین شایسته ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to regain one's feet: از بحران مالی درآمدن�از مخمصه مالی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regain one's feet: از بحران مالی درآمدن�از مخمصه مالی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to knock one off one's feet: ( کسی را ) زمین انداختن �نقش بر زمی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep one off one's feet: دل کسی را بردن� کسی را عاشق کردن کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nap date: وقتی دو نفر که علاقه خاصی به یکدیگر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

zero date: این اساساً یک ملاقات رو در رو قبل ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

daily paid: روزمزد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

copyleft: واژه copyleft به روشی برای ارائه آث ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a stick up one's ass: خشک و سخت گیر بودن� نچسب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick one's nose in something: در کار کسی دخالت کردن �فضولی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut someone to the quick: کسی را آزردن کسی را ناراحت کردن به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick up one's ass: خشک و سخت گیر بودن� نچسب بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry assed: بی ارزش �بی کیفیت ترحم انگیز �رقت ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hedge in: مانع ساختن، جلوگیری کردن، دیوار پدا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handle grip: دسته فرمان

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick one's nose into something: در کار کسی دخالت کردن �فضولی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leaf out: برگ دادن یا درآوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for the love of pete: محض رضای خدا! �ای بابا! برای بیان ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick one's nose in: در کار کسی دخالت کردن �فضولی کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manhead: حالت انسان بودن؛ طبیعت انسان؛ بشریت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by the time: تا زمانی که زمانی که به محض اینکه ق ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wedlock suits you: ازدواج بهت ساخته

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

internet minister: کشیش اینترنتی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

binge drinking: در خوردن مشروب زیاده روی کردن عیاش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

family business: کسب و کار خانوادگی ممکن است به عنوا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter: واقعیت موجود در یک شرایط خاص به خص ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter: برای تاکید استفاده می شود اما گاهی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter: حقیقت امر

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slight technical hitch: مشکل فنی جزئی وقتی واسه یک ایراد یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how's that for you: نظرت چیه؟؟؟ تو چی فکر میکنی ؟؟؟

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for corn sake: ای وای من!�ای وای!

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoveling the snow: برف پارو کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stem from the fact that: دلیل چیزی بودن به موجب. . . . . ن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worthy successor: جانشین ارزشمند

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter is: حقیقت امر این است

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off one's ass: هیکل نحس خود را تکان دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off one's ass: دست به کار شدن �کون خود را تکان داد ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏