ترجمه‌های محسن قنبری (١٣٤)

بازدید
٤٥٦
تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Wholly untaught, with faculties quite torpid, they seemed to me hopelessly dull.
دیدگاه
٠

کاملا آموزش ندیده ، با استعداد محیر العقول، برایم بشدت خسته کننده اند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Untaught people whose verbal skills are grossly deficient.
دیدگاه
٠

افراد نیاموزیده که مهارت کلامی ناقصی دارند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Better be unboun than untaught, for ignorance is the root of misfortune.
دیدگاه
٠

به دنیا نیامدن بهتر از نیاموختن است، زیرا جهل ربشه بدبختی است است

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Better be unborn than untaught, for ignorance is the root of misfortune.
دیدگاه
٠

به دنیا نیامدن بهتر از نیاموختن است، زیرا جهل ریشه بدبختی است.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The illness causes the sufferer to fight for every breath when they're having an attack.
دیدگاه
٠

بیماری باعث می شه که بیمار وقتی که حمله داره برای هر نفس مبارزه کنه

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
It also follows that any sufferer primarily addicted to one of these other drugs will tend to be cross-addicted to alcohol.
دیدگاه
٠

همچنین از این نتیجه می گیرد که هر کسی که به یکی از این داروهای دیگر معتاد است به الکل هم معتاد خواهد شد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
But frequently the asthma sufferer learned to hold back both feelings because neither are acceptable to the family.
دیدگاه
٠

اما معمولاً بیمار آسم یاد می گیره که هر دو احساس رو در خود نگه داره چون هیچکدوم از اونها برای خانواده قابل قبول نیست

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
It seems that the only recourse a sufferer now has is to appeal to the landlord.
دیدگاه
٠

به نظر می رسد در حال حاضر تنها راه حلی که مصدوم دارد مراجعه به مالک است.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
One seven year-old boy, a cerebral palsy sufferer, was anxious to make a speech.
دیدگاه
٠

پسربچه ای هفت ساله، مبتلا به فلج مغزی ، مشتاق سخنرانی کردن بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The sufferer may have to make major changes in his or her life to arrest the disease.
دیدگاه
٠

بیمار ممکن است مجبور باشد تغییراتی اساسی در زندگی خود ایجاد تا بیماری را متوقف کند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I recognized a fellow sufferer, waiting nervously outside the exam room.
دیدگاه
٠

یکی از دوستان مبتلا را شناختم که با عصبانیت بیرون اتاق امتحان منتظر بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She is a cancer sufferer who has rejected orthodox medicine and turned instead to acupuncture, aromatherapy and other forms of alternative medicine.
دیدگاه
٠

او یک مبتلا به سرطان است که طب نوین را کنار گذاشته و به جای آن به طب سوزنی، رایحه درمانی و دیگر اشکال طب جایگزین روی آورده است

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He's been a lifelong sufferer from hay fever.
دیدگاه
٠

او تمام عمرش از تب یونجه رنج می برد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
This phobia can cause untold misery for the sufferer.
دیدگاه
٠

این فوبیا می تواند باعث عذاب بی شمار برای فرد مبتلا شود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The changing temperature autolysis of spent brewer's yeast was researched, and the autolysis conditions were optimized as well.
دیدگاه
٠

تغییر دمای خودکافتی مخمر آبجو مصرف شده مورد بررسی قرار گرفت و شرایط خودکافتگی نیز بهینه شد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The technical methods of autolysis and hydrolysis of exogenous enzymes were used to process the protein and nucleic acid of Corynebacterium crenatium.
دیدگاه
٠

روش های فنی خودکافتی و آبکافت آنزیمهای برونزاد برای پردازش پروتئین و اسید نوکلئیک Corynebacterium crenatium استفاده شد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Necropsy of the fetus reveals autolysis which is nonspecific.
دیدگاه
٠

کالبدگشایی جنین خودکافتی را نشان می دهد که غیر اختصاصی است

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Autolysis The self - destruction of cells by digestive enzyme activity.
دیدگاه
٠

خودکافت: خود تخریب سلول ها توسط فعالیت آنزیم های گوارشی

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Staff reductions could be achieved through attrition and early retirements.
دیدگاه
٠

کاهش تعداد کارکنان از طریق تعدیل نیرو و بازنشستگی زودهنگام امکان پذیر است.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
They're trying to stop the attrition of their rights.
دیدگاه
٠

آنها در تلاش برای جلوگیری از تضییع حقوق خود هستند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
It was a war of attrition .
دیدگاه
٠

آن جنگی فرسایشی بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He was not unthankful for that.
دیدگاه
٠

او از این بابت ناشکر نبود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Stop weeping for such an unthankful man like him!
دیدگاه
٠

برای چنین مرد حق نشناسی مثل او گریه نکن!

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She was unthankful to her boy friend for his gift.
دیدگاه
٠

او از دوست پسرش به خاطر هدیه اش گلایه مند بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
An unthankful Christian is a defeated Christian for he has lost his joy.
دیدگاه
٠

یک مسیحی ناسپاس مسیحی شکست خورده ایست زیرا شانس خود را از دست داده است

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The unthankful heart. . . discovers no mercies; but let the thankful heart sweep through the day and, as the magnet finds the iron, so it will find, in every hour, some heavenly blessings! Henry Ward Beecher
دیدگاه
٠

قلب ناسپاس هیچ رحمتی را درنمی یابد اما بگذار قلب شکرگزار تمام روز را بروبد ، تا همانطور که آهنربا آهن را می یابد، در هر ساعت، برکاتی بهشتی بیابد! هنر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He had loved her only once, but she knew now she was pregnant.
دیدگاه
٠

وی ( اقا ) فقط یک بار با او ( خانم ) همبستر شده بود اما او ( خانم ) اکنون میدانست که باردار شده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I love it when you bring me flowers!
دیدگاه
٠

کار گل اوردنت را دوست دارم

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He loves chili spicy, but I like it mild myself.
دیدگاه
٠

او عاشق فلفل تند است، اما من شخصا آن را ملایم دوست دارم

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The little boy loves his dad to read him a story before bed.
دیدگاه
٠

پسر کوچک دوست دارد پدرش قبل از خواب برایش داستانی بخواند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She loves to buy presents for her grandchildren.
دیدگاه
٠

او دوست دارد برای نوه هایش هدایایی بخرد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I love gardening and look forward to getting back to my flower beds every spring.
دیدگاه
٠

من عاشق باغبانی هستم و مشتاقانه منتظر هستم که هر بهار به باغ گل هایم برگردم.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She loves her two best friends equally.
دیدگاه
٠

او بهترین دو دوست خود را یکسان دوست داشت.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He told her he loved her and asked her to marry him.
دیدگاه
٠

اقا به خانم گفت که او را دوست دارد و ازش درخواست ازدواج کرد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Sailing is one of her great loves.
دیدگاه
٠

قایقرانی یکی از علایق شدید او بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She was his first love.
دیدگاه
٠

او اولین دلدادگیش بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He has a great love for music.
دیدگاه
٠

او دلدادگی بزرگی به موسیقی دارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Our mother showed her love in many ways.
دیدگاه
٠

مادرمان عشقش را بطرق زیاد نشان داد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Her love for him prevented her from seeing the truth.
دیدگاه
٠

عشقش به او مانع حقیقت بینیش شد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
They believed their love would last a lifetime.
دیدگاه
٠

آنها ایمان داشتند که عشقشان ابدی است.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
His feelings for her eventually changed from fondness to love.
دیدگاه
٠

در نهایت احساساتش به وی از علاقه به عشق تغییر یافت.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The hostages were shabbily treated when they came home.
دیدگاه
٠

با گروگانها رفتار زشتی شد وقتی به میهن برگشتند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I think you have been shabbily treated.
دیدگاه
٠

له نظرم فکر می کنم با شما بدرفتاری شده است

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She was shabbily dressed.
دیدگاه
٠

او ( زن ) لباسی کهنه پوشیده بود

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The house lay in dark shadow.
دیدگاه
٠

خانه در سایه ظلماتی قرار داشت

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Pale moonlight, I declare lonely and shadow.
دیدگاه
٠

مهتاب کم فروغ ، من احساس تنهایی و اندوه دارم.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
His shadow fell across the room.
دیدگاه
٠

سایه اش در سرتاسر اتاق افتاد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
An oak tree cast its shadow over a tiny round pool.
دیدگاه
٠

درختی بلوط سایه خود را بر روی استخری کوچک گرد انداخت.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The ship's sail cast a shadow on the water.
دیدگاه
٠

بادبان کشتی سایه ای بر آب انداخت

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Shadow, with her veil drawn, follows Light in secret meekness, with her silent steps of love.
دیدگاه
٠

سایه با نقاب کشیده اش ، با گام های خاموش عشقش نور را در نرمی پنهانی دنبال می کند