پیشنهادهای محسن قنبری (٢,٠٢٠)
خر، درازگوش
حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش
صوبه ( اردو:صوبه ) واژه ای بود که در دوران سلطنت گورکانیان به کار می رفت و معنی آن استان بود. این واژه ریشهٔ عربی دارد. به استان دار هم صوبه دار گفته ...
توده وانبارغلات
شبگرد، عسس
مزمن، دیرین، کهنه، همیشگی، دایم
معنی نامه مرقومه رساله
بقول امروزیا زگیل
قله، منتها، مرتفعترین نقطه
دستور
دستوری
زندگی نامه نویس و تاریخ نگار
توصیف نویسی
داکسوگرافی اصطلاحی است که مخصوصاً برای آثار مورخان کلاسیک استفاده می شود و نقطه نظرات فیلسوفان و دانشمندان گذشته را توصیف می کند. این اصطلاح توسط دان ...
زل زل نگاه کردن، چشم دوختن، بادقت نگاه کردن
لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش
تصور، تعقل، خیال، فکر، اندیشه، اندیشیدن
پس او را گرفت
مرهم
درس نخوانده
غیرت، افتخار، خوشنامی، برو، اب رو، نجابت، احترام، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه
آموزش، پرورش، تربیت ، درس
رنج کش رنج بر دردمند
ستون چوبی
به کسی روی آوردن به چیزی پرداختن
مستنسخ
محاکات ( به انگلیسی: Mimesis ) اصطلاحی در نقد ادبی و فلسفه است که شامل تقلید دیونوسیوسی، تقلید، شباهت غیر حسی، پذیرایی عاملی، بازنمایی، وانمایی، کنش ...
محاکات ( به انگلیسی: Mimesis ) اصطلاحی در نقد ادبی و فلسفه است که شامل تقلید دیونوسیوسی، تقلید، شباهت غیر حسی، پذیرایی عاملی، بازنمایی، وانمایی، کنش ...
درخور، سزاوار، شایسته، لایق، مستوجب
1. to pay too little, or less than ( the due amount ) 2. to pay too little to ( someone )
to be covered with ( something ) to be full of ( something )
در زیست شناسی، خودکافت یا اتولیز ( به انگلیسی: Autolysis ) که به نام خودهضمی نیز شناخته می شود، به تخریب سلول به وسیله آنزیم های خودش گفته می شود. ای ...
در زیست شناسی، خودکافت یا اتولیز ( به انگلیسی: Autolysis ) که به نام خودهضمی نیز شناخته می شود، به تخریب سلول به وسیله آنزیم های خودش گفته می شود. ای ...
در زیست شناسی، خودکافت یا اتولیز ( به انگلیسی: Autolysis ) که به نام خودهضمی نیز شناخته می شود، به تخریب سلول به وسیله آنزیم های خودش گفته می شود. ای ...
بینی خیشوم غنه مشام مغز حوصله حال ذوق تمایل
چادری حجابدار محجبه
چادری حجابدار محجبه
گشاده سر بی حجاب سرباز روی گشاده
گشاده سر بی حجاب سرباز روی گشاده
ریاست طلبی، مسندجویی، مقام پرستی، منصب جویی، نامجویی
مبعوث . [ م َ ] ( ع ص ) فرستاده . ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) . برانگیخته شده یعنی پیدا کرده شده . ( غیاث ) . فرستاده شده و برانگیخته شده واز جانب ...
خوب نوشته نیکو نوشته نیکو نگاشته
به عربی مذاهب
به عربی مذهب
Presses Universitaires de France
ابل، رباب، سحاب، غمامه، میغ
از تولید به مصرف از طریق اینترنت
عوام فریب
ایشلوم ماده ای گیاهی است که زنان عشایر سنگسری برای شستشو استفاده میکنند. یک دست چنگوم نقره با ی مکنهاش پهن کرده بود.
وازده، ناپسند، آبدیده