رضایی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیپ وب: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Deep ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقاضای کل: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Aggre ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نود کامل: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Full ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وثیقه گذاری: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Colla ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زنجیره تامین: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Suppl ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paper trading: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] معامل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proof of burn: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] مکانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازده اصلاح شده: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Amend ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quant zone: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] کوانت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dyco: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] عرضه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلاکچین عمومی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Publi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settlement layer: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] لایه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انارشیسم بازار: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Anarc ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accrued income: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] درآمد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitcoin dominance: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] سلطه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شبکه لایتنینگ: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Light ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاهبرداری تعویض سیم کارت: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] SIM - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cryptocurrency money laundering: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] پولشو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انتقال دهنده پول: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Money ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اوراکل: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Oracl ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

block reward: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] پاداش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اوراق قرضه خزانه: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Treas ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

allocation efficiency: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] کارای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سازوکار اجتماع: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Conse ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریز پرداخت: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Micro ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

‏حجم بازار کاملا رقیق شده: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Fully ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

autonomous economic agent: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] عامل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلاهبرداری راگ پول: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Rug P ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرضه اولیه جایزه: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Initi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hedge contract: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] قرارد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trading volume: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] حجم م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیف پول دسکتاپ: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Deskt ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اختیار خرید: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Call ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wasabi wallet: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] کیف پ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واحد پولی منطقه ای محلی جوامع: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Regio ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقتصاد احیا کننده: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Regen ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

digital asset custodian: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] متولی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذخیره سازی انلاین: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Onlin ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hidden cap: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ‏ظرفی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرضه توکن بهادار: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Secur ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dharma protocol: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] پروتک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امور مالی احیا کننده: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Regen ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

darknodes: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] دارک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ar token: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] توکن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کریگ رایت: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Craig ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سازماندهی مجدد زنجیره: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Chain ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلاکچین لایه اول: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Layer ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درصد سالانه نرخ بهره: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Annua ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذخیره سازی گرم یا انلاین: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Hot S ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماکسیمالیسم غیرمتمرکزسازی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Decen ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افرادی که حساب بانکی ندارند: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Unban ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خزانه داری شرکت: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Corpo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتومیک دکس: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Atomi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

web 1 0: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] وب نس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

altcoin trader: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] معامل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

30d: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] بازه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amld5: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] حکم ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازار نقدی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Liqui ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانه هوشمند: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Smart ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitcoin improvement proposal: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ‏پروپ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استاندارد erc 777: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ERC - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one cancels the other order: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ‏سفار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

erc 721: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] استان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gas station networks: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] شبکه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عبارت بازیابی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Seed ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on ledger currency: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ارز د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امورمالی غیرمتمرکز متمرکز: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] CeDeF ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

co signer: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] یکی ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دامنه های غیرقابل توقف: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Unsto ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face value: توضیح درباره اصطلاح face value این ...

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby: واژه baby به معنای بچه واژه baby به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well: قید as well به معنای هم قید as well ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat a dead horse: توضیح درباره اصطلاح beat a dead hor ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plant: فعل plant به معنای کاشتن فعل plant ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet: صفت sweet به معنای مهربان معادل فار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the skin of one's teeth: توضیح درباره اصطلاح by the skin of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thing: اسم thing به معنای چیز ، وسیله معاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open: صفت open به معنای باز معادل فارسی ص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

need: فعل need به معنای نیاز داشتن واژه n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard: صفت hard به معنای سفت صفت hard به م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

movies: اسم movies اسم movies بطور کلی به س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lots of: تخصیصگر lots of lots of حالت غیر رس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all right: صفت all right به معنای حال خوب صفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run: فعل run به معنای قاچاق کردن فعل run ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out: فعل go out به معنای خاموش شدن فعل g ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot potato: توضیح درباره اصطلاح hot potato اصطل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place: اسم place به معنای خانه اسم place د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trousers: اسم trousers به معنای شلوار معادل ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

early: صفت early به معنای اوایل صفت early ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

BOX: واژه box به معنای مربع واژه box به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begin: فعل begin به معنای شروع کردن فعل be ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pizza: توضیحاتی درباره pizza pizza یا پیتز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

some: حرف تعیین کننده some به معنای بعضی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wildcat strike: توضیح درباره اصطلاح wildcat strike ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for example: عبارت for example به معنای برای مثا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anything: ضمیر anything به معنای هیچ چیز ضمیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quarter: اسم quarter به معنای یک چهارم یا چه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water under the bridge: توضیح درباره اصطلاح water under the ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black list: توضیح درباره اصطلاح black list این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atavism: توضیحاتی در رابطه با atavism اسم at ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

late: صفت late به معنای آخر صفت late به م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay: فعل pay به معنای حقوق دادن فعل pay ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dear: حرف ندای dear به معنای ای وای حرف ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AD: توضیحاتی در رابطه با ad به معنای آگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rice: اسم rice به معنای برنج معادل فارسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duck soup: توضیح درباره اصطلاح duck soup ریشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have an itching palm: توضیح درباره اصطلاح have an itching ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go bananas: توضیح درباره اصطلاح go bananas وقتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with flying colors: توضیح درباره اصطلاح with flying col ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

date: فعل date به معنای تاریخ گذاشتن فعل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

die: فعل die به معنای مردن فعل die به مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross one's fingers: توضیح درباره اصطلاح cross one's fin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bread: واژه bread به معنای نان واژه bread ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thumb one's nose: توضیح درباره اصطلاح thumb one's nos ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

them: ضمیر them به معنای آنها را ، برای آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut off one's nose to spite one's face: توضیح درباره اصطلاح cut off one's n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut off one's nose to spite one's face: توضیح درباره اصطلاح cut off one's n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad: صفت bad به معنای فاسد صفت bad به مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

really: قید really به معنای واقعا و براستی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get one's feet wet: توضیح درباره اصطلاح get one's feet ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bag: واژه bag به معنای کیسه واژه bag در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jacket: واژه jacket به معنای کاپشن واژه jac ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beach: واژه beach به معنای ساحل واژه beach ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat crow: توضیح درباره اصطلاح eat crow crow ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat crow: توضیح درباره اصطلاح eat crow crow ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bite the hand that feeds one: توضیح درباره اصطلاح bite the hand t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite the hand that feeds one: توضیح درباره اصطلاح bite the hand t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a lot: واژه a lot به معنای خیلی قید a lot ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

factory: واژه factory به معنای کارخانه واژه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cracker: واژه cracker به معنای بیسکویت ترد و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

from hand to mouth: توضیح درباره اصطلاح from hand to mo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the blue: توضیح درباره اصطلاح out of the blue ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss: فعل miss به معنای دوری کردن فعل mis ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cook: فعل cook به معنای آشپزی کردن فعل co ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have: فعل have به معنای داشتن فعل have ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

please: فعل please به معنای خشنود کردن فعل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dance: فعل dance به معنای رقصیدن فعل dance ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time: اسم time به معنای زمان اسم time در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

difficult: صفت difficult به معنای بدقلق صفت di ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water: اسم water به معنای کیسه آب اسم wa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ONE: ضمیر one به معنای یکی معادل فارسی ض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

piggyback: توضیح درباره اصطلاح piggyback واژه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ready: صفت ready به معنای آماده و حاضر معا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind: واژه wind به معنای باد معنای اول و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

from the horse's mouth: توضیح درباره اصطلاح from the horse' ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

OF: حرف اضافه of معادل حرف اضافه of در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family: واژه family به معنای خانواده واژه f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

any: واژه any به معنای هر واژه any به مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get: فعل get به معنای دریافت کردن فعل ge ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conversation: واژه conversation به معنای گفت و گو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

each: تخصیص گر each به معنای هر تخصیص گر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poor: صفت poor به معنای بیچاره و طفلکی صف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good afternoon: حرف ندای good afternoon به معنای ظه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black and white: توضیح درباره اصطلاح black and white ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

once in a blue moon: توضیح درباره اصطلاح once in a blue ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then: قید then به معنای آن موقع، در آن زم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best: صفت best به معنای بیشتر از همه صفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

both: ضمیر both به معنای هر دو ضمیر both ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cannot: فعل cannot به معنای نتوانستن فعل ca ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot: فعل cannot به معنای نتوانستن فعل ca ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay through the nose: توضیح درباره اصطلاح pay through the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leg: واژه leg به معنای پا واژه leg به مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep a stiff upper lip: توضیح درباره اصطلاح keep a stiff up ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from: حرف اضافه from به معنای از حرف اضاف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand: واژه hand به معنای دست واژه hand به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

these: حرف اشاره جمع those به معنای اینها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with one's tail between one's legs: توضیح درباره اصطلاح with one's tail ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right: صفت right به معنای راست صفت right د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in a pig's eye: توضیح درباره اصطلاح in a pig's eye ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a pig's eye: توضیح درباره اصطلاح in a pig's eye ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baker's dozen: توضیح درباره اصطلاح baker's dozen و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

note: اسم note به معنای نت اسم note در ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

separate the sheep from the goats: توضیح درباره اصطلاح separate the sh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

separate the sheep from the goats: توضیح درباره اصطلاح separate the sh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as mad as a march hare: توضیح درباره اصطلاح mad as a march ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shirt: اسم shirt به معنای پیراهن معادل فار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: حرف اضافه between به معنای بین حرف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

red herring: توضیح درباره اصطلاح red herring ترج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabloid: روزنامه پر از عکس و مطالب اغراق آمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smell a rat: توضیح درباره اصطلاح smell a rat وقت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

BE: فعل کمکی be به معنای در ( جایی ) بو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the red: توضیح درباره اصطلاح in the red در ز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

IT: ضمیر it به معنای آن ضمیر it به جای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play by ear: توضیح درباره اصطلاح play by ear این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can: واژه can به معنای کنسرو واژه can به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give: فعل give به معنای دادن فعل give به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light: اسم light اسم light به معنای روشنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

country: واژه country به معنای کشور واژه cou ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: حرف اضافه as به معنای به عنوان as د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring home the bacon: توضیح درباره اصطلاح bring home the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funny: صفت funny به معنای بامزه صفت funny ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

course: واژه course به معنای دوره آموزشی وا ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های رضایی