رضایی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

block height: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ارتفا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازه زمانی ۷ روزه: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ۷d دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عامل اقتصادی خودمختار: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Auton ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرمایه مزدور: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Merce ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

‏توان هش یا هش ریت: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Hash ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treasury bills: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] اسناد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گواه اثبات تکثیر: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Proof ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watchlist: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] واچ ل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cascading liquidations: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] لیکوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sim swap: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] کلاهب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scripting programming language: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] زبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مارلو: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Marlo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

odysee: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ادیسه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شارد: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Shard ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncle block: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] بلاک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پادشکننده: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Anti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قانون محرمانگی بانکی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Banki ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spac اسپک: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] SPAC ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقتصاد توکنی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Token ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متاورس به عنوان یک سرویس: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Metav ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تامبلر: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Tumbl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اثر کانتیلون: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] The C ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترکیب کننده هارد فورک: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Hard ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

store of value: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ذخیره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادرس محافظت شده: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Shiel ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندیکاتور معکوس: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Rever ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aggressive investment strategy: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] استرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیکن چین: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Beaco ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اعتبار مشترک بلاکچین: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Block ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کد زدن: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Code ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capital efficiencies: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] کارای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nft خودگردان: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] aNFT ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کانسنسیس: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Conse ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

currency crisis: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] بحران ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zero confirmation transaction: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] تراکن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

into: حرف اضافه into به معنای به حرف اضاف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

street: اسم street به معنای خیابان معادل اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that: ضمیر that به معنای آن معادل ضمیر th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maverick: توضیحاتی در رابطه با maverick فردی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull the wool over someone's eyes: توضیح درباره اصطلاح pull the wool o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no: صفت no به معنای هیج و بدون no در ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

website: اسم website به معنای تارنما یا وب س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

website: اسم website به معنای تارنما یا وب س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

white elephant: توضیح درباره اصطلاح white elephant ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat humble pie: توضیح درباره اصطلاح eat humble pie ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ARM: واژه arm به معنای بازو واژه arm به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

too: قید too به معنای بیش از حد یکی از م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rain cats and dogs: توضیح درباره اصطلاح rain cats and d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upset the apple cart: توضیح درباره اصطلاح upset the apple ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

red tape: توضیح درباره اصطلاح red tape در زما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

money to burn: توضیح درباره اصطلاح money to burn ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

TO: حرف اضافه to به معنای مانده به حرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nest egg: توضیح درباره اصطلاح nest egg nest e ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wake: فعل wake به معنای بیدار شدن یا بیدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take: فعل take به معنای خواستن یکی از معا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: فعل look به معنای به نظر رسیدن فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: فعل leave به معنای رفتن فعل leave ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

present: اسم present به معنای هدیه و کادو اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep the wolf from the door: توضیح درباره اصطلاح keep the wolf f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugar: اسم sugar به معنای شکر و قند معادل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subway: اسم subway به معنای مترو یا قطار زی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in the black: توضیح درباره اصطلاح be in the black ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn the other cheek: توضیح درباره اصطلاح turn the other ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vending machine: توضیحاتی در رابطه با vending machin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold: صفت cold به معنای سرد صفت cold به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face: واژه face به معنای صورت واژه face ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

village: اسم village به معنای روستا یا دهکده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like a cat on a hot tin roof: توضیح درباره اصطلاح like a cat on a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

floor: واژه floor به معنای طبقه واژه floor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see: فعل see به معنای فهمیدن فعل see در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

house: واژه house به معنای خانه واژه house ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rat race: توضیح درباره اصطلاح rat race اصطلاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catnap: توضیح درباره اصطلاح cat nap دقت کنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chocolate: واژه chocolate به معنای شکلات واژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

listen: فعل listen به معنای گوش دادن و گوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sentence: اسم sentence به معنای جمله اسم sent ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop: فعل stop به معنای مانع شدن فعل stop ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old: صفت old به معنای ساله و مسن صفت old ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coffee break: توضیح درباره اصطلاح coffee break چو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head: واژه head به معنای سر واژه head به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

PET: اسم pet به معنای حیوان خانگی یا حیو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long: صفت long به معنای بلند و طولانی صفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happy: صفت happy به معنای خوشحال صفت happy ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bottom line: توضیح درباره اصطلاح bottom line در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

famous: صفت famous به معنای مشهور صفت famou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross: واژه cross به معنای صلیب واژه cross ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worth one's salt: توضیح درباره اصطلاح worth one's sal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the jackpot: توضیح درباره اصطلاح hit the jackpot ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hear: فعل hear به معنای شنیدن فعل hear به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gravy train: توضیح درباره اصطلاح gravy train gra ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nice: صفت nice - صفت nice در مفهوم خوب ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great: صفت great به معنای بسیار صفت great ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off the ground: توضیح درباره اصطلاح get off the gro ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dress: واژه dress به معنای لباس واژه dress ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the: حرف تعریف the حرف تعریف the هیچ معا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choose: فعل choose به معنای انتخاب کردن فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carrot and stick: توضیح درباره اصطلاح carrot and stic ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry: فعل carry به معنای باردار بودن فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel: فعل feel به معنای احساس کردن فعل fe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outside: حرف اضافه outside به معنای بیرون یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something: ضمیر something به معنای چیزی یا یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

address: توضیحاتی در رابطه با address به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your: واژه your به معنای مال تو، مال شما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

FLY: فعل fly به معنای پرواز کردن فعل fly ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

holiday: واژه holiday به معنای تعطیلات واژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

noise: اسم noise به معنای صدا یا سر و صدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beer: واژه beer به معنای آبجو واژه beer ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sail under false colors: توضیح درباره اصطلاح sail under fals ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep body and soul together: توضیح درباره اصطلاح keep body and s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call: واژه call به معنای تماس واژه call ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smoke: فعل smoke به معنای ( سیگار ) کشیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wife: واژه wife به معنای زن، همسر واژه wi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

SIT: فعل sit به معنای نشستن فعل sit در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick up the tab: توضیح درباره اصطلاح pick up the tab ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put all one's eggs in one basket: توضیح درباره اصطلاح put all one's e ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brown: واژه brown به معنای قهوه ای واژه br ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for: حرف اضافه for به معنای برای حرف اضا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here: قید here به معنای اینجا قید here وق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bathroom: واژه bathroom به معنی دستشویی واژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blouse: واژه blouse به معنای بلوز واژه blou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

important: صفت important به معنای مهم صفت impo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when: قید when به معنای چه زمانی، کی وقتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

HIS: تخصیص گر his تخصیص گر his صفت ملکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

other: ضمیر other به معنای دیگر معادل فارس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bath: واژه bath به معنی وان واژه bath به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

those: حرف اشاره جمع those به معنای آنها م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

FAT: واژه fat به معنای چربی واژه fat به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how: قید how به معنای چطور قید how به مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over fist: توضیح درباره اصطلاح hand over fist ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

train: اسم train به معنای قطار یکی از معان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch: فعل catch به معنای بیماری گرفتن فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride: فعل ride به معنای سوار شدن، سواری ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shell out: توضیح درباره اصطلاح shell out این ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

butter: واژه butter به معنای کره واژه butte ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foot: واژه foot به معنای پایه عروضی در اص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clothes: واژه clothes به معنای لباس واژه clo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's chin up: توضیح درباره اصطلاح keep one's chin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clean: فعل clean به معنای تمیز کردن فعل cl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

study: اسم study به معنای اتاق مطالعه معاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paint: اسم paint به معنای رنگ معادل اسم pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supermarket: اسم supermarket به معنای فروشگاه مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let the cat out of the bag: توضیح درباره اصطلاح let the cat out ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implicit: توضیحاتی در رابطه با implicit صفت i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

or: حرف ربط or به معنای یا معادل فارسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see you later: عبارت see you later به معنای بعدا م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finish: فعل finish به معنای به پایان رسیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

want: فعل want به معنای خواستن یا میل داش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

copycat: توضیح درباره اصطلاح copycat این اصط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put the cart before the horse: توضیح درباره اصطلاح put the cart be ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summer: اسم summer به معنای تابستان معادل ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chair: واژه chair به معنای صندلی واژه chai ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Make: فعل make به معنای درست کردن و ساختن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see red: توضیح درباره اصطلاح see red در مراس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark horse: توضیح درباره اصطلاح dark horse dark ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shower: اسم shower به معنای دوش و حمام اسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meal: اسم meal معادل اسم meal در فارسی وع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homeostasis: توضیحاتی در رابطه با homeostasis هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life: اسم life به معنای حبس ابد اسم life ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read: فعل read به معنای خواندن و مطالعه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zoo: واژه zoo به معنای باغ وحش zoo یا با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cow: واژه cow به معنای گاو واژه cow به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kick: فعل kick به معنای لگد زدن فعل kick ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paper: اسم paper به معنای روزنامه اسم pape ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blue: صفت blue به معنای آبی صفت blue به چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before: حرف اضافه before به معنای قبل از حر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

body: واژه body به معنای پرپشتی واژه body ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow: صفت slow به معنای آهسته، کند، آرام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easy: صفت easy به معنای آسان صفت easy به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fast: فعل fast به معنای روزه گرفتن فعل fa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eraser: واژه eraser به معنای پاک کن واژه er ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross one's heart: توضیح درباره اصطلاح cross one's hea ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after: قید after به معنای بعد از قید after ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fifteen: واژه fifteen به معنای پانزده واژه f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shopping: اسم shopping به معنای خرید معادل فا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behind: حرف اضافه behind به معنای پشت حرف ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

small: صفت small به معنای کوچک و کم معادل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cell phone: واژه cell phone به معنای تلفن همراه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ride herd on: توضیح درباره اصطلاح ride herd on ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bedroom: واژه bedroom به معنای اتاق خواب واژ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk: اسم walk به معنای پیاده روی معادل ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lot: توضیحاتی در رابطه با اسم lot به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coffee: واژه coffee به معنای قهوه واژه coff ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

their: ضمیر their به معنای - شان، ( مال ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tonight: قید tonight به معنای امشب معادل قید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evening: واژه evening به معنای اول شب واژه e ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

they: ضمیر they به معنای آنها ضمیر they د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pen: توضیحاتی در رابطه با اسم pen معادل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Wait: اسم wait به معنای انتظار [صبر] یا م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every: تخصیص گر every به معنای همه تخصیص گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

web 2 0: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] وب نس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bait and switch scam: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] کلاهب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امور مالی غیر متمرکز قابل ترکیب: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Compo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soft fork: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] سافت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لایه شبکه تسویه حساب فوری: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Insta ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امضای حلقوی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Ring ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

online storage: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] ذخیره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شبکه خصوصی مجازی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Virtu ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرورگر بلاکچینی: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Block ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفترکل بدون محوز: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Unper ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرضه اولیه nft: [اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] Initi ...

١ سال پیش

مدال‌های رضایی