Setayesh-Arya - جزئیات مدال‌ها

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can: او تمام کمپوت هلو را خورد

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chill out: خونسرد باش! ما به موقع ( سر وقت ) آ ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

early bird: سحر خیز باش تا کامروا باشی!

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

italy: او برای یک ماموریت ویژه به ایتالیا ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

countryfolk: به مردم محلی یک روستا میگن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

countryfolk: به مردم محلی یک روستا میگن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prim minister: نخست وزیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prim minister: نخست وزیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

villain: توضیحی برای پیدایش این کلمه: villaع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

villain: توضیحی برای پیدایش این کلمه: villaع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made up my mind: تصمیم خودم را گرفتم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

made up my mind: تصمیم خودم را گرفتم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decided: به نتیجه رسیدن در کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bill: لایحه the bill to pass لایحه تصویب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grew a beard: ریش گذاشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pretending: تظاهر کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

correctional system: نظام تادیب ( ادب کننده )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correctional system: نظام تادیب ( ادب کننده )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quiet way: آرامش کامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quiet way: آرامش کامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

is going to: قصد داره که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend me your ears: به من گوش بسپارید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

applauding: کف زدن، تشویق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

applauding: کف زدن، تشویق کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boos: هو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boos: هو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurting: آزار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

making a living: امرار معاش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bench: جایگاه ( در دادگاه )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the lawyers in the trail: وکلای محاکمه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the trail: محاکمه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

getting a job: یافتن شغل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

messy room: اتاق بهم ریخته و بی نظم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire employees: اخراج کارمندان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to keep polished: براق نگه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exam: معاینه{ توسط دکتر }

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

losses: ضرر و زیان/خسارت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruined: {از بین بردن} he ruined a family tr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruined: {از بین بردن} he ruined a family tr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

county: منطقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

county: منطقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trial: محاکمه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is the: عبارت است از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

is the: عبارت است از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with: وقتی که/درحالی که with the clinics ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unfeeling: ظالمانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

along for the ride: تنها برای منفعت کنار کسی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

along for the ride: تنها برای منفعت کنار کسی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favoritism: استثناء قائل شدن نسبت به کسی - طرفد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favoritism: استثناء قائل شدن نسبت به کسی - طرفد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cause: نهضت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick: انتخاب کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make good sense: در مورد جمله زیر: the sentence shou ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peril awaist you: خطر شما را تهدید می کند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how could you neglect: چه طوری میتونی بی توجهی کنی؟ چه طور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dull: به معنای کسل کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arrested: دستگیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrested: دستگیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chill out: chill out bro خونسرد باش داداش!!!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

can: یه مثال جالب بلدم: !!!!!i can can a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

persian subtitle: زیرنویس فارسی!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subtitle: زیر نویس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

were beaten: مورد ضرب و شتم قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heartbeat: جایی نوشته بود به معنای جنبش های قل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gang: افراد شرور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gang of youth: دسته ای از جوانان شرور - باند تبهکا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emit: ساطع کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emit: ساطع کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

robot landers: ربات راننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rolled: rolled=move غلت زدن /حرکت کردن با چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i cant help it: چاره ای ندارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i cant but go: چاره ای جز رفتن ندارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in: کوتاه کردن شلوار!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: به معنای {فقط}

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffic ticket: جریمه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traffic ticket: جریمه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

its as a b c: اصطلاحی به معنای خیلی راحته مثل آب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

must be nice: آخ جون!!!{اصطلاح}

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charming: he is charming مهره مار دارد. . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alles for you: وای به حالت!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for no reason: همینجوری!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for no reason: همینجوری!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

question: it calls question مشکوکه!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im not in the picture: من در جریانش نیستم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am in the dark: اطلاعی از آن ندارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and so forth: . and so on=etc

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deceive: you can not deceive me by telling s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deceive: you can not deceive me by telling s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

her bark is worse than her bite: زبونش مثل نیش مار می مونه!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was keeping my fingers crossed: خدا خدا می کردم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bet on the wrong horse: یک اصطلاح واسه کسی که اینده نگریش خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

making a roll call: حاضر غایب کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am having second thought: نظرم عوض شد!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bark up the wrong tree: اصطلاح - تیرت خطا رفت -

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bark up the wrong tree: اصطلاح - تیرت خطا رفت -

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

he has got itchy feet: اصطلاح برای کسی که دوس داره زیاد سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

he has got itchy feet: اصطلاح برای کسی که دوس داره زیاد سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pray: التماس دعا دارمi beg to pray

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuff: other stuff like this یه چیزی تو ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deceive: خودتو گول نزن!!!! don't deceive you ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

she is second to none: اصطلاح{دومی نداره، آخرشه}

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

furry: پشمالو!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

furry: پشمالو!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scratch: !!don't scratch your mosquito bites ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plain english: انگلیسی سلیس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engagement: engagement ring حلقه نامزدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

neat: {means {COOL

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cute: بانمک/بامزه !what a cute little pup ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sophomore: دانش آموز کلاس دهم {سن 15 - 16}

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sophomore: دانش آموز کلاس دهم {سن 15 - 16}

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اثر عبدالحسین زرین کوب: 1. پله پله تا ملاقات خدا ( درباره م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rid: . . . Get rid of خلاص شدن از شر چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rid: . . . Get rid of خلاص شدن از شر چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tip top: I feel tip top من خوبم😊

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

redunt: means repeat

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

important: means necessary=vital=essential=sig ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

issue: means problem

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disapproval: نارضایتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resent: آزرده خاطر شدن/رنجیده شدن/دلخورشدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

molest: آزار دادن/مزاحم شدن/اذیت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

molest: آزار دادن/مزاحم شدن/اذیت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skeptical: مشکوک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blurry: مبهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blurry: مبهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exaggerate: make something greater than it is. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mediocre: ordinary

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valid: *supported by facts or authority*

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

built: was built به گونه ای ساخته شده بود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

built: was built به گونه ای ساخته شده بود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bulky: حجیم و جاگیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bulky: حجیم و جاگیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: under tight security تحت امنیت شدید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is playing: در حال اجرا / در حال پخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knack: means ability - skill

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ability: درواقع از کلمه ی be able to به وجود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rage: in a fit of rage در یک جنون آنی. . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in ways that: به شیوه ای که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in ways that: به شیوه ای که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in essence: در ذات موضوع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misdirect: جهت گیری اشتباه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misdirect: جهت گیری اشتباه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

orient: "جهت گیری کردن"

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flash: مثل برق رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stripped bare: لخت و عریان شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stripped: striped به معنای مخطط و راه راه است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is too narrow: بیش از حد جزئی است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is too wide: بیش از حد کلی است

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corner shop: مغازه سر کوچه یا سرپیچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

corner shop: مغازه سر کوچه یا سرپیچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tablet: means pill and drug

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the early bird catches the worm: سحرخیز باش تا کامروا باشی ( ضرب الم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the early bird catches the worm: سحرخیز باش تا کامروا باشی ( ضرب الم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snooze button: ساعت زنگ دار که قسمتی را که زنگ میز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snooze button: ساعت زنگ دار که قسمتی را که زنگ میز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

noway: مترادفyou're kidding به معنای نه با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drowsy: dozy =drowsy=sleepy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mock: درکمدی به معنای ادای کسی را دراوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nightmares: frightening dreams

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how come: ???means why

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whats the matter: عامیانه:چته؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whats the matter: عامیانه:چته؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raining like drops: نم نم بارون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interpret the meaning of dreams: علم تعبیر خواب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nodded off: dozed off or fall asleep or dropped ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall asleep: dozed off or nodded off or dropped ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every thing comes to him whowaits: ضرب المثل گر صبر کنی ز غوره حلوا سا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all i am be is me: من همینم که هستم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all i am be is me: من همینم که هستم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when there is smoke there is fire: ضرب المثل تا نباشد چیزکی مردم نگوین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a constant guest is never welcome: کم بیا شیرین بیا{ضرب المثل}

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his bread it buttered on both sides: نونش تو روغنه!!!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel pins and needle in my foot: {اصطلاح عامیانه} پاهام خواب رفته. . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sinister remark: سخنان شوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on steps: در مراحل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wholesale: in large amounts as well as less co ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defraud: cheat and also deprive someone of r ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

double duty: نقش های دوگانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double duty: نقش های دوگانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

professional touch: مهارت حرفه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

professional touch: مهارت حرفه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

challenge: call to a fight

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

miniature: represented on a small scale

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miniature: represented on a small scale

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sports car: ماشین مسابقه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sports car: ماشین مسابقه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excel: be better than

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excel: be better than

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dungarees: لباس کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mount: get up on

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dread: "look forward to with fear "

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dread: "look forward to with fear "

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

masculine: *of man*

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

masculine: *of man*

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raw language: زبان خشونت آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raw language: زبان خشونت آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underestimate: کم برآورد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

underestimate: کم برآورد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a row: پیاپی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

numerous: several; very many

١ سال پیش

مدال‌های Setayesh-Arya