پیشنهادهای شهریار (٢٧٦)
ترجمه پیشنهادی من: صداقت انتخاباتی تعریف: به رعایت انصاف، صداقت و امانت در انتخابات اشاره دارد. هدف از صداقت انتخاباتی برگزاری انتخاباتی آزاد و منصف ...
تقلب انتخاباتی
تقلب انتخاباتی
گروهی مشتکل از پنج نفر یا گروه پنجگانه.
ممکن است این عبارت را در آثار ادبی ببینید. عبارتی فرانسوی است به معنای ( بسیار خب ) ، ( خیالتان راحت ) ، ( باشد ) . معادل انگلیسی آن All right است.
کلمه "patronne" به معنای زنی است که مالک یا مدیر یک مؤسسه مانند هتل، رستوران یا بار است. این کلمه همچنین می تواند به معنای حامی زن ( یا همان قدیسه ) ...
به معنای نوشیدنی ای است که از ترکیب کنیاک و آب تهیه می شود. این نوشیدنی در اوایل قرن بیستم بسیار محبوب بود. در اینجا، “fine” به نوعی براندی، به ویژه ...
بال موزت یک سبک موسیقی و رقص فرانسوی است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در پاریس محبوب شد. این سبک در محله های کارگری پاریس شکل گرفت و در ا ...
این ترکیب فرانسوی را ممکن است در آثار ادبی ببینید. به این معنی است: ( نمی دانم ) ، ( اطلاعی ندارم ) ، ( نمی شناسم ) .
راننده تاکسی، تاکسی ران، درشکه چی این کلمه درواقع فرانسوی است و مشتق شده از کلمه coche است به معنای تاکسی یا درشکه.
1. نرمی، انعطاف پذیری 2. ملایمت، لطافت
مجموعه، نمونه آثار
در کارها یا پروژه های گروهی به شخص یا اشخاصی گفته می شه که همکاریشون با دیگر اعضای گروه کمه و یا حتی اصلاً هیچ همکاری ای نمی کنن. برای همین، در آخر پ ...
روال بودنِ کار، رونق
تکاندنِ خاکستر سیگار. He knocked the ash from his cigarette. او خاکستر سیگارش را تکاند.
[اجاقِ برقی] صفحه
بازده خوب، پاداش مناسب، نتیجه مطلوب
عرق کسی را در آوردن دمار از روزگار کسی درآوردن میدان را بر کسی تنگ کردن
اجازه استفاده چیزی را به دست آوردن اختیار چیزی را به دست آوردن
1. عمق، ژرفا؛ عظمت، وسعت؛ حدت، شدت 2. اندیشه ژرف، حکمت، خرد 3. احاطه، تبحر
قاطعانه با قاطعیت به طورِ قطع آشکارا به وضوح به نحوِ بارزی
1. به طورِ رمانتیکی، به طرزی رمانتیک 2. به طورِ عاشقانه ای، عاشقانه 3. با حالتی رویایی، به طورِ خیال انگیزی، به طرزِ دلربایی
( به طعنه ) آدمِ مرفه ستیز، آدمِ ضدِ ثروت، آدمِ مردمی نما، خَلقی
( به طعنه ) مرفه ستیزی، ضدیت با طبقه ثروتمند، مردمی نمایی
آتشین مزاجی
خشمگینانه خشم آلود غضب آلود با خشم
با شک و تردید با دودلی
به طورِ مقاومت ناپذیری به طرزِ غیر قابل کنترلی به شدت
به طورِ نامربوطی به طورِ بی ربطی بی مناسبت
به طرزِ علاج ناپذیری به طورِ چاره ناپذیری به صورتی درمان ناپذیر به طورِ غیر قابل جبرانی به نحوِ جبران ناپذیری
سرخوشی، بی خیالی، شنگولی، شاد و شنگول بودن
با حالتی شاد، شاد و شنگول، بی خیال
( به تحقیر ) آدمِ دورو، آدمِ مزور
با رنگ های تند
1. به رنگِ قرمز 2. به طرزِ هولناکی، به طرزِ وحشتناکی، به طرزِ تکان دهنده ای
به طرزِ مطبوعی، به صورتی دلپذیر، خیلی زیبا
گرفتار غمِ فراق، فراق زده، اسیرِ هجران، مهجور؛ دل سوخته، دل شکسته
حراف
پُرگویی، پرحرفی، وراجی
با پرحرفی، با پُرگویی، با وراجی
[لباس] به تن آزاد بودن
1. [بستن، گرفتن و غیره] شُل، شُل و وِل؛ آزادانه 2. با مسامحه، بدونِ دقتِ زیاد، به طورِ سرسری 3. تقریباً، کمابیش
( گیاه شناسی ) کُرکِ شکاعی، کُرکِ خارِ پنبه
حرف خصوصی
روشن شده با نور لامپ
گذاشتن که چیزی بیفتد؛ ( مجازی ) [حرف، راز] از دهانِ کسی پریدن، گفتن، فاش کردن، رو کردن
بی تقصیر، بی ایراد، بی عیب، عاری از خطا
به طرزی غیر قابل سرزنش؛ به طرزی بی نقص، بدونِ ایراد، بدونِ خطا
1. اهلِ فکر، اهلِ اندیشه، متفکر 2. متفکرانه، اندیشمندانه
ماتم گرفتن