پیشنهادهای اعظم نوری (٣٢٧)
روزی که شما احساس کسل بودن و سرحال نبودن دارید یا غمگین و افسرده هستید
گرفتن نمرات بالا در تمام دروس
کسی حواسش را جمع کاری کند و تلاش کند تا آن را انجام دهد
a lot of something مقدار زیادی از چیزی
strongly affect someone. به شدت برکسی تاثیر گذاشتن
used to describe a situation in which an important or powerful person, organization, etc. , is being controlled by someone or something that is much ...
با بی خیالی شانه بالا انداختن
از یقه کسی گرفتن
از دور خارج شدن مخصوصا در رقابت
سر تعظیم فرود آوردن
رنگ ارغوانی
گل سوسن صورتی
پاره کردن یا جدا کردن از چیزی
وقتی نمی خواهید و یا نمی توانید کسی را که به شما خیانت کرده، شما را ناراحت کرده، و یا اعتماد شما را از بین برده ببخشید کینه داشتن
آبی تخم مرغی یک رنگ آبی روشن ( تقریبا فیروزه ای ) رنگ تخم سینه سرخ آمریکایی است
سبک بار شدن
قابلیت دریافت وحی و الهام
بصیرت و روشن بینی
perception of what is not normally perceptible پذیرش چیزی که به طور معمول پذیرفتنی نیست the ability to perceive emotional or psychic energy that is ...
در آب و هوای بد بیرون رفتن
گرفتار شدن در روزمرگی
If something sees the light of day at a particular time, it comes into existence or is made known to the public at that time. شناخته شدن در معرض دید ...
احساسات قوی مانند خشم احساساتی که تحت فشار هستند و آماده منفجر شدن می باشند
شمشیرها را غلاف کردن
a way of showing what people think of different products in relation to each other: On the positioning map, you can see that Brand X is perceived as ...
نقشه موقعیت محصول در افکار عمومی
نوعی بازی بچگانه، که در آن بچه ها با خواندن شعر دست هایشان را به هم می زنند
برای روز مبادا کنار گذاشتن به گوشه ای انداختن کنار گذاشتن
اذیت کردن، ناراحت کردن مثل خوره خوردن ناراحتی کم اما متداوم
cause slight but persistent annoyance, discomfort, or anxiety. "Doreen wanted to discuss matters that niggled at her mind"
به ثمر رساندن تحقق بخشیدن
نوعی بازی کامپیوتری
سابیدن
احساس حیرت، ناراحتی و سردرگمی بسیار داشتن
اشتباه گرفتن She looks so young I took her for your sister. او انقدر جوان به نظر می رسد که من او را با خواهرت اشتباه گرفتم
اینکه به کسی یا چیزی به اشتباه باور داشتن
چراغ چشمک زن ماشین را روشن کردن
راهنمای ماشین را زدن
لباس هایی که طراحی دوخت و توزیع آن ها به شیوه ای است که دوستدار محیط زیست باشد
کنار گذاشتن
کنار گذاشتن به عنوان چیزی بی ارزش و غیر ضروری دور انداختن
داری مسخره بازی در می آوری؟
To force someone to obey one's wishes or commands; to make someone act in accordance with one's authority.
اطاعت کردن از دستور کسی اطاعت کردن
پیدا کردن جا و موقعیت کسی
کورمال حرکت کردن
to look further than what is obvious فراتر رفتن، کمی آن طرف تر را نگاه کردن،
کسی را دست انداختن
قورباغه رو قورت دادن
قال قضیه رو کندن