capsize

/ˈkæpˌsaɪz//kæpˈsaɪz/

معنی: واژگون شدن، واژگون کردن کشتی
معانی دیگر: (قایق و کشتی و غیره) واژگون شدن یا کردن، غرق شدن (کشتی)، وارونه شدن، چپه شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: capsizes, capsizing, capsized
مشتقات: capsizable (adj.)
• : تعریف: to overturn or cause to overturn.
مترادف: overturn, turn turtle, upset
متضاد: right
مشابه: flip, invert, keel, tip, upend

- A large ship does not capsize easily.
[ترجمه گوگل] یک کشتی بزرگ به راحتی واژگون نمی شود
[ترجمه ترگمان] یک کشتی بزرگ به راحتی واژگون نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Capsize your canoes and swim to shore!
[ترجمه گوگل] قایق های خود را واژگون کنید و تا ساحل شنا کنید!
[ترجمه ترگمان] پارو بزنید و شنا کنید و به ساحل شنا کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Be careful not to capsize the boat.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید قایق واژگون نشود
[ترجمه ترگمان]مواظب باش قایق را واژگون نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We were afraid we were going to capsize the boat.
[ترجمه گوگل]می ترسیدیم قایق را واژگون کنیم
[ترجمه ترگمان]می ترسیدیم که قایق واژگون شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And, of course, if the capsize happened in the wide ocean, then the crew was in real trouble.
[ترجمه گوگل]و، البته، اگر واژگونی در اقیانوس وسیع اتفاق می افتاد، خدمه در مشکل واقعی بودند
[ترجمه ترگمان]و البته اگر واژگون شدن در اقیانوس وسیع اتفاق می افتاد، آن وقت کارکنان کشتی دچار مشکل شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fragile canoe did not capsize!
[ترجمه گوگل]قایق رانی شکننده واژگون نشد!
[ترجمه ترگمان]قایق شکننده واژگون نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And when - inevitably - you do capsize, you soon learn how to not make the same mistakes again.
[ترجمه گوگل]و وقتی - به ناچار - واژگون می شوید، به زودی یاد می گیرید که چگونه اشتباهات قبلی را تکرار نکنید
[ترجمه ترگمان]و هر وقت - به ناچار - شما واژگون می شوید، خیلی زود یاد می گیرید چطور دوباره اشتباه ات مشابهی را مرتکب نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was no possibility now that she could capsize: built with positive buoyancy, she was incapable of sinking.
[ترجمه گوگل]اکنون هیچ امکانی وجود نداشت که او بتواند واژگون شود: او که با شناوری مثبت ساخته شده بود، قادر به غرق شدن نبود
[ترجمه ترگمان]دیگر امکان وجود نداشت که واژگون شود؛ با شناوری مثبت ساخته شده بود، از غرق شدن عاجز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These combined forces cause the board to capsize.
[ترجمه گوگل]این نیروهای ترکیبی باعث واژگونی تخته می شوند
[ترجمه ترگمان]این نیروهای مرکب موجب واژگون شدن هیات مدیره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He might as well capsize the dinghy and be done with it.
[ترجمه گوگل]او ممکن است قایق را واژگون کند و کارش تمام شود
[ترجمه ترگمان]ممکن بود قایق پارویی کوچک را واژگون کند و با آن بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't rock the boat or it will capsize!
[ترجمه گوگل]قایق را تکان ندهید وگرنه واژگون خواهد شد!
[ترجمه ترگمان]قایق را سنگ نکن وگرنه واژگون می شود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A sudden strong wind capsize their boat.
[ترجمه گوگل]باد شدید ناگهانی قایق آنها را واژگون کرد
[ترجمه ترگمان]یک تندباد ناگهانی قایق آن ها را واژگون می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boat will capsize if you don't sit down.
[ترجمه گوگل]اگر ننشینید قایق واژگون می شود
[ترجمه ترگمان]اگر بنشینید، قایق واژگون خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A spectacular capsize during training saw China Team's AC45 catamaran racing boat effectively disabled, with a badly broken sail and damage to one of the hulls.
[ترجمه گوگل]واژگونی تماشایی در حین تمرین باعث شد قایق مسابقه ای AC45 کاتاماران تیم چین به طور موثری از کار افتاده و بادبان آن به شدت شکسته و به یکی از بدنه ها آسیب وارد شود
[ترجمه ترگمان]یک واژگون تماشایی در حین آموزش، قایق رانی AC۴۵ s را دید که به طور موثر از کار افتاده بود و یک قایق شکسته به شدت شکسته بود و به یکی از the آسیب رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The giant fund-raising event took place on Saturday but the choppy waters caused some competitors to capsize.
[ترجمه گوگل]این رویداد عظیم جمع آوری سرمایه روز شنبه برگزار شد، اما آب متلاطم باعث شد برخی از رقبا واژگون شوند
[ترجمه ترگمان]رویداد بزرگ جمع آوری سرمایه در روز شنبه رخ داد اما آب های متلاطم باعث واژگون شدن برخی از رقبا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And we had to keep our water supply low down, or the risk of capsize would be unacceptable.
[ترجمه گوگل]و ما مجبور شدیم ذخایر آب خود را کم نگه داریم، در غیر این صورت خطر واژگونی غیرقابل قبول خواهد بود
[ترجمه ترگمان]و ما مجبور شدیم تامین آب را پایین نگه داریم و یا خطر واژگون شدن غیرقابل قبول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واژگون شدن (فعل)
purl, keel, capsize

واژگون کردن کشتی (فعل)
capsize

انگلیسی به انگلیسی

• upset, overturn; be upset, be overturned (of a boat or ship)
verturned boat ship
if a boat capsizes, or if you capsize it, it turns upside down in the water.

پیشنهاد کاربران

capsize \ ˈkap - ˌsīz \ verb
1. overturn accidentally
2. become overturned or upset
چپه شدن
in terrible weather a boat can capsize and sink . People on the boat may be trapped underwater and may drown. Oxford word skill
چپ کردن , واژگون شدن ( قایق )
# a huge wave capsized the yacht
# Don't rock the boat or it will capsize
# They learnt to right a capsized canoe
# When the boat capsized we were trapped underneath it
واژگون شدن
. In bad weather, a boat can capsize and sink

بپرس