افشین حاجی طرخانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modern time: عصر جدید/امروزی.

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have going for: ( اصطلاح ) : داشتن یک چیز محبوب یا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steadily: دائماً

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be that as it may: ( اصطلاح ) : برای بیان اظهار نظری ک ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

separate the wheat from the chaff: معادل: sift the wheat from the chaf ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dualist: اعتقاد به دونگانگی و ثنویت ، ثنویت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

revolve around: *معنی ( اصطلاح ) : revolve around s ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high touch: ( اصطلاح - یک صفت در بازاریابی ) : ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jump right in: ( اصطلاح ) : یا jump right into ان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take pain: ( اصطلاح ) : تلاش زیادی برای انجام ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disbeliever: ناباور

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scouring: رجوع شود به scour 1 - سریعاً حرکت ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn the tables: ( اصطلاح ) تغییر وضعیت چیزی به طور ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

irresistible: 1 - چیزی بسیار جذاب و خواستنی که نت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the common good: چیزی که به صلاح یا یا مورد استفاده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far from alone: تنها کسی نیست که

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoehorn: به عنوان فعل: به زور جای دادن، به ز ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as time went on: ( اصطلاح ) : گذشته ی - به مرور زمان ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antelope: شاخ درازان یا بُزگَوَزن ها ( به انگ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far and wide: اقصی نقاط

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay relevant: ( بازاریابی ) : مفید و قابل استفاده ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put into action: شروع استفاده از چیزی مثل ایده یا نق ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cossack: به نظر می رسد که تلفظ صحیح این لغت ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unwashed masses: ( اصطلاح ) : توده یا عامه ی مردمی ک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by the end of the day: ( اصطلاح ) : معادل at the end of th ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eke out a living: 1 - زندگی با پول و غذای کم 2 - صرفه ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

robber baron: معنی دوم: بارون یا بارون های دزد اص ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a new light: اصطلاح: متفاوت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one stop: مربوط به کالاها یا خدماتی که در یک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

radical: ساختارشکن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact that: اینکه، بر اساس اینکه، با توجه به ای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

squeeze through: اصطلاح: 1 - از جای باریک عبور کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

got me thinking: ( اصطلاح ) مرا به فکر فرو برد، به ف ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

little known: کمترشناخته شده. غیر مشهور.

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a wealth of: ( اصطلاح ) : مقدار زیادی از چیزی ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thorough: جامع، همه جانبه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

above my paygrade: ( اصطلاح ) : 1 - مسئولیت محدود کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fill the void: ( اصطلاح ) : جای خالی چیزی رو پر کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spitball: ( اصطلاح ) : طرح یک ایده سریع، خام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the company of: ( اصطلاح ) : به همراه https://www. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlawed: ممنوعه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave open: بی پاسخ مانده ، رهاشده، برنامه ریزی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

awesome to behold: ( اصطلاح ) : چشمیگر، بسیار قابل توج ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything near: ( اصطلاح ) : معادل anything close t ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything close to: ( اصطلاح ) : معادل anything near د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the world over: اصطلاح: سراسر جهان https://idioms. ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything other than: چیزی جز . . . / تنها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anything other than: چیزی جز . . . / تنها

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forearm: ساعد. معنی بازو نمی دهد.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

forearm: ساعد. معنی بازو نمی دهد.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rigorously: دقیقاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rigorously: دقیقاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resoundingly: کاملاً https://dictionary. cambri ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

approved: تأیید شده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the grip of: ( اصطلاح ) : گرفتار مشکلات یا شرایط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the grip of: ( اصطلاح ) : گرفتار مشکلات یا شرایط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for that matter: used to indicate that a subject, th ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

occipital bun: برامدگی استخوان پشت جمجمه یا استخوا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carry away: 1 - کسی را هیجان زده و از خود بی خو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wellaway: ( اصطلاح ) : 1 - غرق شدن در کاری 2 ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every sense of the word: ( اصطلاح ) : به هر شکل ممکن. به هر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every sense of the word: ( اصطلاح ) : به هر شکل ممکن. به هر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go out of way: ( اصطلاح ) : تلاش شدید برای انجام ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out of way: ( اصطلاح ) : تلاش شدید برای انجام ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breathe down someone's neck: ( اصطلاح ) : موی دماغ کسی بودن htt ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have no choice other than: چاره ای جز اینکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

followed: در پیِ. . . Followed by

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get a handle on: ( اصطلاح ) : پی بردن، سردرآوردن، تش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a handle on: ( اصطلاح ) : پی بردن، سردرآوردن، تش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geneticist: ژنتیک دان، ژنتیک شناس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geneticist: ژنتیک دان، ژنتیک شناس

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whole enchilada: ( اصطلاح ) : همه چیز، تمام جوانب، ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rattle cage: ( اصطلاح ) : کسی را عمداً اذیت یا ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far and away: ( اصطلاح ) : با اختلاف زیاد مثال: ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non retractable: غیرقابل جمع شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undiluted: خالص https://www. merriam - webste ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undiluted: خالص https://www. merriam - webste ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squeeze through: اصطلاح: 1 - از جای باریک عبور کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squeeze through: اصطلاح: 1 - از جای باریک عبور کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in turn: به نوبه خود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

malarkey: چرند، مهمل، بیهوده، یاوه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

malarkey: چرند، مهمل، بیهوده، یاوه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spitball: ( اصطلاح ) : طرح یک ایده سریع، خام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spitball: ( اصطلاح ) : طرح یک ایده سریع، خام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

informed opinion: یک باور، قضاوت، یا مکتب فکری براساس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go with: ( اصطلاح ) : معانی ذکر شده در دیکشن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

came up against: ( اصطلاح ) : اجبار به روبرو شدن با ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shove down throat: ( اصطلاح ) : کسی را با زور مجبور یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

systematic: به طور سازمان یافته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bracket: 1 - شامل شدن، دربر گرفتن 2 - قرار د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on a par with: هم تراز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit hits the fan: ( اصطلاح ) : اوضاع شدیداً هرج و مرج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shit hits the fan: ( اصطلاح ) : اوضاع شدیداً هرج و مرج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorably: اجتناب ناپذیر، برگشت ناپذیر، بی وقف ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counts for: ( اصطلاح ) : counts for something ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in keeping with: پیروِ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fill a niche: ( اصطلاح ) : 1 - فراهم کردن نیاز ها ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open the floodgates: ( اصطلاح ) :معنی اصطلاح: مهیا شدن ز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open the floodgates: ( اصطلاح ) :معنی اصطلاح: مهیا شدن ز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just rewards: ( اصطلاح ) : پاداشی که کسی سزاوارش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buffoonery: خنده دار و سرگرم کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buffoonery: خنده دار و سرگرم کننده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

close to the bone: ( اصطلاح ) : حقیقت دردناک، ناراحت ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

academia: جامعه علمی، دانشگاهیان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

academia: جامعه علمی، دانشگاهیان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoroughly: به طور جامع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objectively: بی غرضانه، به طور بی غرض

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thick tome: کتاب قطور

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crammed with: اصطلاح: پر بودن از چیزی بیشتر از ظر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crammed with: اصطلاح: پر بودن از چیزی بیشتر از ظر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoor: ( جرم شناسی ) : هر ردی مثل خون، مو، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get ahead of oneself: ( اصطلاح ) : get ahead of yourself ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get ahead of oneself: ( اصطلاح ) : get ahead of yourself ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scavenging: لاشخوری، مرده خواری، آشغال گردی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrell crafted: به خوبی ساخته شده، ماهرانه ساخته شد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spear point: سرپرتابه، سر نیزه ( سنگی ) ساخته شد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pelmatogram: تصویر نگاری کف پا ( مثل ردپاهای ماق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on my own: به روش و سلوک و دلخواه خودم ، به سل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bona fide: به عنوان صفت: واقعی، اصیل، معتبر به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bona fide: به عنوان صفت: واقعی، اصیل، معتبر به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the field: عملی و در محیط و شرایط واقعی برخلاف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absurdly: adverb: absurdly 1 - in an absurd ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ichnologist: کسی که به مطالعه ی ردپاهای فسیل شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

horrifying: horror ( اسم ) : ترس horrify ( فعل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superior: مرغوب، اعلا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

money is no object: پولش مهم نیست. ( هر قیمتی باشه میخر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

money is no object: پولش مهم نیست. ( هر قیمتی باشه میخر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

alter: جناب M. M اون لغت Altar هست که به م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line with: اصطلاح: سطح داخلی چیزی را با مواد د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

line with: اصطلاح: سطح داخلی چیزی را با مواد د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiberglass: ( ( با پشم شیشه اشتباه نشود. ) ) پش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiberglass: ( ( با پشم شیشه اشتباه نشود. ) ) پش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the jig is up: ( اصطلاح ) : نقشه ای که لو رفته یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

faker: جعل کننده، جاعل، وانمودگر، متظاهر، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faker: جعل کننده، جاعل، وانمودگر، متظاهر، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

call a halt: ( اصطلاح ) : توقف روند چیزی از ادام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call a halt: ( اصطلاح ) : توقف روند چیزی از ادام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get wise to: ( اصطلاح ) : فهمیدن، دریافتن، آگاه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

close but no cigar: اصطلاح: تقریباً داشت موفق می شد اما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close but no cigar: اصطلاح: تقریباً داشت موفق می شد اما ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a heck of: خیلی https://dictionary. cambridge ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mind boggler: تکان دهنده، شگفت انگیز، شگفت آور

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

next to nothing: ( اصطلاح ) : تقریباً هیچ چیز، خیلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

next to nothing: ( اصطلاح ) : تقریباً هیچ چیز، خیلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

metatarsal: مربوط به استخوان های کف پا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push out: به سمت بیرون خارج شدن/کردن، در رفتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push out: به سمت بیرون خارج شدن/کردن، در رفتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all the way: کاملاً https://idioms. thefreedic ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all the way: کاملاً https://idioms. thefreedic ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like two peas in a pod: ( اصطلاح ) :خیلی شبیه بودن به یکدیگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like two peas in a pod: ( اصطلاح ) :خیلی شبیه بودن به یکدیگ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is worth nothing that: اصطلاح: شایان ذکر است. "It is wo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is worth nothing that: اصطلاح: شایان ذکر است. "It is wo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold true: حقیقت دارد. مثال: the same holds t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as of now: 1 - از هم اکنون، از حالا به بعد 2 - ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beyond reproach: به طوری که قابل سرزنش نباشد: خیلی خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond reproach: به طوری که قابل سرزنش نباشد: خیلی خ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go out of your way: ( اصطلاح ) : تلاش بسیار زیاد برای ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out of your way: ( اصطلاح ) : تلاش بسیار زیاد برای ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make the most of: ( اصطلاح ) : 1 - سروکار داشتن با ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make the most of: ( اصطلاح ) : 1 - سروکار داشتن با ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as good as it gets: ( اصطلاح ) : بهتر از این نمی شود. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as good as it gets: ( اصطلاح ) : بهتر از این نمی شود. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unquestioningly: بی تردید، بدون شک، با قاطعیت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life sustaining: مناسب برای ادامه بقا و زندگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life sustaining: مناسب برای ادامه بقا و زندگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trek: سفر طولانی با پای پیاده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descendant: دودمان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pronounced: بارز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by a wide margin: ( اصطلاح ) : به مقدار زیاد. ( برا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poop storm: اوضاع خیلی آشفته و خراب. گندکاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elliptic: 1 - بیضی شکل 2 - مبهم https://www. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rip out: درآوردن، کندن، بیرون کشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rip out: درآوردن، کندن، بیرون کشیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yank out: بیرون کشیدن https://idioms. thefre ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yank out: بیرون کشیدن https://idioms. thefre ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pound for pound: وزن برابر مثل وزن کشی در مبارزات ور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pound for pound: وزن برابر مثل وزن کشی در مبارزات ور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mind you: دقت کنید، توجه کنید که . . . ( بر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one degree or another: تا حدی، تا حدودی معادل : to some ex ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to one degree or another: تا حدی، تا حدودی معادل : to some ex ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consistently: همخوان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rod: سلول های میله ای یا استوانه ای چشم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: تا / تا قبل از . . . . up to sund ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handprint: جای دست، اثر دست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yet to have: برای بیان چیزی که هنوز رخ نداده ( ج ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bundle of joy: نوزاد، بچه تازه متولد شده یا کوچک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bundle of joy: نوزاد، بچه تازه متولد شده یا کوچک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far from alone: تنها کسی نیست که

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean times: اوقات تنگ دستی، بی پولی یا سختی. ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make yourself scarce: ( اصطلاح ) : جایی را ترک کردن، از چ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make yourself scarce: ( اصطلاح ) : جایی را ترک کردن، از چ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the company of: ( اصطلاح ) : به همراه https://www. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in one way or another: به طریقی. یک جوری، به نحوی برای بیا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fly in the face of something: ( اصطلاح ) : کاملاً مخالفت/رد کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far cry: ( اصطلاح ) : 1 - تفاوت زیاد از چیزی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take lumps: ( اصطلاح ) : پذیریش سختی و بدبختی پ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn ugly: When things turn ugly وقتی یک منازع ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

powers that be: زمامداران، مسئولان، حاکمان، قدرت ها ...

١١ ماه پیش

مدال‌های افشین حاجی طرخانی