افشین حاجی طرخانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swept under the rug: ( اصطلاح ) : نادیده گرفتن، رد کردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to stay the same: ( اصطلاح ) : تغییر نکردن. معادل: t ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no way: ( اصطلاح ) : هیچ راهی نداره، هیچ ام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no way: ( اصطلاح ) : هیچ راهی نداره، هیچ ام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making history: تاریخ سازی ( انجام یک کار بسیار بزر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gringo: در امریکای لاتین ( مثلا مکزیک ) : ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gringo: در امریکای لاتین ( مثلا مکزیک ) : ا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have going for: ( اصطلاح ) : داشتن یک چیز محبوب یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ground: محوطه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off hour: ساعات استراحت یا خلوت. مثلاً نیمه ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rock solid: ( اصطلاح ) : سرسخت، بسیار قابل اتکا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rock solid: ( اصطلاح ) : سرسخت، بسیار قابل اتکا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go along to get along: ( اصطلاح ) : معادل اصطلاح فارسی: هم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspect: بُرهه. مثال: بُرهه ای از زندگی/asp ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waste no time: ( اصطلاح ) : انجام کاری خیلی سریع و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stare out: ( اصطلاح ) : خیره شدن مستقیم و طولا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stare out: ( اصطلاح ) : خیره شدن مستقیم و طولا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

absorb: با عرض پوزش، برای آن نا آگاه و بی س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be in business: ( اصطلاح ) : آماده ی کار شدن چیزی، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pulling all the strings: ( اصطلاح ) : معادل ناظر و نافذ بودن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a study in: ( اصطلاح ) : be a study in somethin ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross the line: ( اصطلاح ) : انجام کاری که از نظر ج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cross the line: ( اصطلاح ) : انجام کاری که از نظر ج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

functioning: کارامد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

card carrying member: ( اصطلاح ) : فردی که معرف یا نمایند ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nudge nudge wink wink: ( اصطلاح ) : طفره روی سخنگو از پیام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nudge nudge wink wink: ( اصطلاح ) : طفره روی سخنگو از پیام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spit to the wind: ( اصطلاح ) : انجام کاری کاملاً بیهو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brain bending: سخت، دشوار برای فهم، نامفهوم، پیچید ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tactic: شگرد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have no business: ( اصطلاح ) : مجاز نبودن کسی یا چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have no business: ( اصطلاح ) : مجاز نبودن کسی یا چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finding out: پی بردن، فهمیدن find out

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on the case: ( اصطلاح ) : روی موضوع یا مورد یا م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on the case: ( اصطلاح ) : روی موضوع یا مورد یا م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nose around: ( اصطلاح ) : گشتن به دنبال چیزی ( ع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nose around: ( اصطلاح ) : گشتن به دنبال چیزی ( ع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

as much as: 3 معنی دارد: 1 - برای مقایسه انداز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

truthfully: به درستی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right out: ( اصطلاح ) : مستقیماً، صریحاً، بطور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

right out: ( اصطلاح ) : مستقیماً، صریحاً، بطور ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parroting: طوطی وار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parroting: طوطی وار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paleoanthropologist: دیرین انسان شناس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paleoanthropologist: دیرین انسان شناس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

or so: اصطلاح: تقریباً. https://dictiona ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

efficient: بهینه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bright spark: ( اصطلاح ) : 1 - یک فرد باهوش یا پر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bright spark: ( اصطلاح ) : 1 - یک فرد باهوش یا پر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

split the difference: ( اصطلاح ) : میانگین یا بخشی از چیز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

split the difference: ( اصطلاح ) : میانگین یا بخشی از چیز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knuckle dragger: ( اصطلاح ) : 1 - فرد احمق یا بی شعو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweep along: ( اصطلاح ) : سر خوردن یا کشیده شدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

arboreal: زندگی در درختان، درختی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arboreal: زندگی در درختان، درختی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it looks like a duck: اصطلاح: آزمون مرغابی نمونه ای از اس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not touch with a ten foot pole: ( اصطلاح ) : 1 - دخیل نکردن خود در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pithecus: کپی مانند. کپی: ape

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haul: اصطلاح: a haul, quite a haul 1 - چی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatly: کاملاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recovered: بازیابی شده، بهبود یافته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bipedal: دوپا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bipedal: دوپا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if and when: ( اصطلاح ) : اگر در زمانی. ( آینده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if and when: ( اصطلاح ) : اگر در زمانی. ( آینده ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only a matter of time: ( اصطلاح ) : برای بیان وقوع حتمی چی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

only a matter of time: ( اصطلاح ) : برای بیان وقوع حتمی چی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for all one knows: ( اصطلاح ) : تمام آنچه که یک نفر می ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come and go: ( اصطلاح ) : 1 - برای بیان دورانی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reconstructed: بازسازی شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reconstructed: بازسازی شده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lie along: ( اصطلاح ) : 1 - صاف شدن یا صاف بود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brachiate: بازو پیمایی کپی ها ( میمون سانان ) ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be coming apart at the seams: ( اصطلاح ) : در حال شکست خوردن، خرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hope for the best: ( اصطلاح ) : امیدوار بودن به بهبود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hope for the best: ( اصطلاح ) : امیدوار بودن به بهبود ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offer up: اصطلاح: ارائه کردن، فراهم کردن، قرب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

offer up: اصطلاح: ارائه کردن، فراهم کردن، قرب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

studiously: 1 - با تمرکز و آگاهی 2 - بسیار عمد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

studiously: 1 - با تمرکز و آگاهی 2 - بسیار عمد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not so fast: ( اصطلاح ) : معادل: تند نرو! پیاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not so fast: ( اصطلاح ) : معادل: تند نرو! پیاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vestigial: زیست شناسی: اندامی اولیه یا بخشی از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vestigial: زیست شناسی: اندامی اولیه یا بخشی از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excruciatingly: 1 - به شدت خجالت آور 2 - به شدت درد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excruciatingly: 1 - به شدت خجالت آور 2 - به شدت درد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not by a long shot: اصطلاح: هرگز نه، به هیچ روش و طریقی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

radiate: گسترش یافتن https://dictionary. ca ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

radiate: گسترش یافتن https://dictionary. ca ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shoehorn: به عنوان فعل: به زور جای دادن، به ز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoehorn: به عنوان فعل: به زور جای دادن، به ز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of the chute: ( اصطلاح ) : 1 - از ابتدای ابتدا 2 ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

water dwelling: آبزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well be: احتمالاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well be: احتمالاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

descended: از نسلِ . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no less than: حداقل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no less than: حداقل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in light of: به خاطر، به علت https://dictionary ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smoke and mirrors: از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد دود و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gnu: کل یالدار ( نوعی گاو )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

edge out: ( اصطلاح ) : 1 - به آرامی موفق به ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edge out: ( اصطلاح ) : 1 - به آرامی موفق به ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the story goes: ( اصطلاح ) : داستان اینطور شنیده شد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bone of contention: ( اصطلاح ) : چیزی که بر سر آن مناقش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a bone of contention: ( اصطلاح ) : چیزی که بر سر آن مناقش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the blow: ( اصطلاح ) : پذیرفتن و تحمل کردن چی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that of a: مالِ . . . that of a human: مال ان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that of a: مالِ . . . that of a human: مال ان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a headache: اصطلاح: کسی را به دردسر انداختن، اذ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time frame: دوره ی زمانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out: اصطلاح: 1 - روی دادن 2 - سرانجام م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slow motion: صحنه آهسته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slow motion: صحنه آهسته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from that point: از آن زمان، ازآنجا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from that point: از آن زمان، ازآنجا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push off: فشار وارد کردن، هل دادن، رهسپار شدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even keel: حرکت آرام و متعادل و نرم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more so: خیلی بیشتر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

more so: خیلی بیشتر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loudly: به طور جدی، به طور محکم، باصدای بلن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could can might easily: ( اصطلاح ) : برای بیان چیزی محتمل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wild guess: ( اصطلاح ) : حدس غیرمنطقی و غیر علم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wild guess: ( اصطلاح ) : حدس غیرمنطقی و غیر علم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hit the mark: ( اصطلاح ) : به هدف زدن، به مقصود ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the mark: ( اصطلاح ) : به هدف زدن، به مقصود ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

every bit: ( اصطلاح ) : 1 - از هر جهت، تمامآً ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

every bit: ( اصطلاح ) : 1 - از هر جهت، تمامآً ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raise the curtain: ( اصطلاح ) : شروع کردن چیزی، آشکار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all out: تمام عیار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a step away: ( اصطلاح ) : یک گام مانده تا رسیدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mumbo jumbo: معادل مناسب فارسی: جادو جنبل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mumbo jumbo: معادل مناسب فارسی: جادو جنبل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with advantage of hindsight: ( اصطلاح ) : درک چیزی با نگاه به وق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fueled: دامن زده شده، پیاز داغش زیاد شده، ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fueled: دامن زده شده، پیاز داغش زیاد شده، ت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bang out: ( اصطلاح ) : تولید/ ایجاد سریع یا ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

locked in: 1 - قفل شدن در چیزی، گیر افتادن در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locked in: 1 - قفل شدن در چیزی، گیر افتادن در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evermore: evermore با ever more اشتباه گرفته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evermore: evermore با ever more اشتباه گرفته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at a stroke: ( اصطلاح ) : ناگهانی و کاملاً. ما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relative to: در مقایسه با، نسبت به. معادل in com ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

typical: رایج

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be something of a sth: ( اصطلاح ) : تا حدی، مقداری https: ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

centering: با مرکزیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rest assured: آسوده خاطر، خاطر جمع. خیال راحت، مط ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as late as: ( اصطلاح ) : برای اشاره تعجب وار به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as late as: ( اصطلاح ) : برای اشاره تعجب وار به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walkabout: 1 - در استرالیا: سفر بومی استرالیای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walkabout: 1 - در استرالیا: سفر بومی استرالیای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intriguing: چیزی که به خاطر عجیب بودنش بسیار جا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand alone: 1 - مستقل 2 - فاصله زیاد از چیزی h ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evidence tampering: ( اصطلاح ) : جعل، تحریف، دستکاری، م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

simmering: 1 - نیم پزی یا آرام پزی غذا 2 - اخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simmering: 1 - نیم پزی یا آرام پزی غذا 2 - اخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head scratching: ( اصطلاح ) : معادل: perplexity حیر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no later than: ( اصطلاح ) : برای بیان یک زمان نهای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no later than: ( اصطلاح ) : برای بیان یک زمان نهای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

superimposed: منطبق شده، روی دیگری قرار گرفته.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mother lode: منبع غنی چیزی ، خصوصاً اگر نایاب با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mother lode: منبع غنی چیزی ، خصوصاً اگر نایاب با ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look bad: ناخوشایند، بد، ناطلوب، ناخواستنی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a heartbeat away: ( اصطلاح ) : خیلی نزدیک بودن به چیز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at the least: ( اصطلاح ) : 1 - کمترین، حداقل 2 ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bifaced: از هر دو طرف، هر دو سو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

distinct possibility: اصطلاح: احتمال خیلی زیاد، امکان قط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinct possibility: اصطلاح: احتمال خیلی زیاد، امکان قط ...

١١ ماه پیش

مدال‌های افشین حاجی طرخانی