افشین حاجی طرخانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liberally: به وفور https://www. ldoceonline. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liberally: به وفور https://www. ldoceonline. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far removed: خیلی متقاوت بودن از چیزی https://w ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far removed: خیلی متقاوت بودن از چیزی https://w ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know for a fact: اصطلاح: از چیزی مطمئن بودن https:/ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know for a fact: اصطلاح: از چیزی مطمئن بودن https:/ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immediate vicinity: خیلی نزدیک

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bark: جناب علیزاده: پارس، پرده، پول، پل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the shadow of: خیلی نزدیک به چیزی یا کسی بودن htt ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard and fast: سفت و سخت. مثال: قوانین سفت و سخت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard and fast: سفت و سخت. مثال: قوانین سفت و سخت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little man: اصطلاحی عامیه عمدتاً در امریکا برای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little man: اصطلاحی عامیه عمدتاً در امریکا برای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave it at that: اصطلاح: مسکوت ماندن چیزی، راکد ماند ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight shooter: فرد رک و راست. صادق و بی شیله پیله.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight shooter: فرد رک و راست. صادق و بی شیله پیله.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advanced age: پیری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eyeteeth: canine tooth دندان نیش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dim bulb: فرد کودن dimwit

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

became of: what become of something چه بر سر . ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spring for: اصطلاح: 1 - بهای چیزی را پرداخت کر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring for: اصطلاح: 1 - بهای چیزی را پرداخت کر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subdigital: Adjective ( anatomy ) On the unde ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

own: آقای رضا، اون owe هست به معنی بدهکا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

much less: چه برسد به . . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pizzly: خرس دورگه قطبی - گریزلی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time and time again: مکرراً

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time and time again: مکرراً

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creatrix: خالق/پدیدآورنده/مخترع ( زن )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

place a high value on: چیزی را خیلی مهم شمردن https://www ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give one pause to: به فکر، تأمل وا داشتن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give one pause to: به فکر، تأمل وا داشتن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gaping: بسیار گسترده و بزرگ ( حفره، زخم و . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaping: بسیار گسترده و بزرگ ( حفره، زخم و . ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go over well: پذیرفته شدن چیزی https://idioms. t ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

precomet: ( نجوم ) : پیش دنباله دار، پیش شهاب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upward of: بیش از ، متجاوز از، افزون بر. htt ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something of: تا حدی، تا بخشی، تا قسمتی، حدوداً ، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good bet: ( اصطاح ) : میشه روش شرط بست، میشه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: پابرجا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prolific: غنی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subject to debate: موضوع بحث و اختلاف نظر

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put down roots: در جایی مستقر شدن، در جایی ماندگار ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put down roots: در جایی مستقر شدن، در جایی ماندگار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the fount of all knowledge: علامه ی دهر. همه چیزدان.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall at the first hurdle: شکست در ابتدای کار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall at the first hurdle: شکست در ابتدای کار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

virtual certainty: قریب به یقین. تقریباً قطعی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead on: کاملاً درست، کاملاً دقیق. https:/ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dead on: کاملاً درست، کاملاً دقیق. https:/ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moral burden: بار اخلاقی، مسئولیت اخلاقی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ugly enough to make a freight train take a dirt road: ( اصطلاح ) : وحشت زده کردن افراد به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

running start: معادل heads start مزیت، پیشرفت اولی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the region of: تقریباً، حول و حوش، در نواحی.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the region of: تقریباً، حول و حوش، در نواحی.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch off: با انگشتان چیزی را ( مثل گُل ) بیرو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dig around: 1 - جست و جوی کامل چیزی 2 - تلاش بر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dig around: 1 - جست و جوی کامل چیزی 2 - تلاش بر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plain old: عادی و معمولی https://www. macmill ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain old: عادی و معمولی https://www. macmill ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more like: تقریباً، حدود https://www. merriam ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more like: تقریباً، حدود https://www. merriam ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a new light: اصطلاح: متفاوت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a spin on: اصطلاح: شرح یک واقعیت به طوری که به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a spin on: اصطلاح: شرح یک واقعیت به طوری که به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: سردرگم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for all to see: جلوی دید همگان، آشکارا.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gold bearing: حاوی طلا، مثلا سنگهای معدنی دارای ط ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go to the trouble: زحمت کشیدن برای انجام کاری، تلاش بر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to the trouble: زحمت کشیدن برای انجام کاری، تلاش بر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to call: پاسخ مستقیم به یک فرمان یا احضار h ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle into: سازگار شدن و وفق شدن با چیز جدیدی م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

far afield: 1 - خیلی دور از هم یا دور از چیزی 2 ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contention: 1 - عقیده قوی یک شخص 2 - اختلاف نظر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play out: رخ دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take matters into your own hands: معادل فارسی: خودت دست به کار شوی به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take matters into your own hands: معادل فارسی: خودت دست به کار شوی به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ice shelf: یخ تاق

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fly in the face of: کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly in the face of: کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there goes: از بین رفتن یا دور شدن چیزی شنیدن چ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there goes: از بین رفتن یا دور شدن چیزی شنیدن چ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in time: in time : پیش از وقت on time: سر وق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtax: 1 - کار زیاد و بیش از حد از کسی یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overtax: 1 - کار زیاد و بیش از حد از کسی یا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if that: یا حتی کمتر، یا کمتر https://www. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if that: یا حتی کمتر، یا کمتر https://www. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall through the cracks: نادیده گرفته شدن، مغفول ماندن یا بی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall through the cracks: نادیده گرفته شدن، مغفول ماندن یا بی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as far as it goes: تا حدی درست بودن ( نه کاملاً ) ht ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as far as it goes: تا حدی درست بودن ( نه کاملاً ) ht ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is a good one: جُکِ خوبی بود ( برای برای اینکه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to drop the hammer: گرفتن تصمیم سرنوشت ساز http://www. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

casual observer: ناظر یا مشاهده گر کم دقت یا کم توجه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casual observer: ناظر یا مشاهده گر کم دقت یا کم توجه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creep in: 1 - به آرامی پیدا شدن، به وجود آمدن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creep in: 1 - به آرامی پیدا شدن، به وجود آمدن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hardiness: مقاومت، پایداری، سختی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lapse in judgment: لغزش در قضاوت، اشتباه یا مشکل موق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

empty the tank: نهایت تلاش را کردن نهایت زور را زدن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set up shop: 1 - دست به کاری، کاسبی زدن https:// ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very much alive: واقعاً زنده بی شک زنده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

way back: گذشته ی دور https://www. macmillan ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep at it: اصرار ورزیدن و ادامه داده به کاری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep at it: اصرار ورزیدن و ادامه داده به کاری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a direct line: مستقیماً

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proconsul: پروکنسول یک سرده منقرض شده از نخستی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pull the rug from under one's feet: زیر پا، یا پشت کسی را یهو خالی کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull the rug from under one's feet: زیر پا، یا پشت کسی را یهو خالی کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

furrow one's brows: خم به ابرو آوردن، اخم کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inaccessible: صعب العبور، دشوار رَس

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw the cat among the pigeons: آشوب به پا کردن فردی که از نظر یک گ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deplore: علاوه بر معانی فوق: ناپسند شمردن، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relatively speaking: 1 - به نسبت بقیه 2 - در کل، تا 3 - ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vaguely: 1 - تا حدی، اندکی 2 - به طور مبهم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gloss over: علاوه بر معانی ذکر شده توسط دوستان: ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go with the territory: پیامد اجتناب ناپذیر یک وضعیت خاص

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not least of: بخش مهم، نکته ی مهم چیزی https://w ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

essene: اسنی ها

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هرچه میدانید بازهم نادرست است: کتاب �هرچه می دانید، بازهم نادرست ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هرچه میدانید بازهم نادرست است: کتاب �هرچه می دانید، بازهم نادرست ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mother ship: سفینه ی مادر ( اصلی و بزرگ )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bavaria: بایرن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conspiracist: نظریه پرداز و معتقد به تئوری های تو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all well and good: نسبتاً خوب. ظاهراً خوب. خوب ولی د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all well and good: نسبتاً خوب. ظاهراً خوب. خوب ولی د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honoree: مفتخر

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

huh: 1 - برای نشان دادن اینکه شما متوجه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

huh: 1 - برای نشان دادن اینکه شما متوجه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hippie: کسی که در دهه ی 1960 صلح دوست و مخا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mopery with intent: پرسه زدن ( به طور مشکوک برای پلیس )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mopery with intent to gawk: پرسه زدن، به طوری که برای پلیس مشکو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

end justifies the means: هدف وسیله را توجیه می کند

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one track mind: کوته فکر، دارای تفکر تک بعدی، کسی ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from now: از اکنون به بعد، آینده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from now: از اکنون به بعد، آینده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interpret policy: سند خطی مشی انجام

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire assay: در عیارسنجی با آتش ( fire assay ) ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kept: It kept gaining weight مُدام وزنش ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

everything but the kitchen sink: هر چیز قابل تصوری. تقریباً همه چی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

everything but the kitchen sink: هر چیز قابل تصوری. تقریباً همه چی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything that is not nailed down: هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things that is not nailed down: هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herding: گله رانی کردن، شبانی کردن، گاو چران ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ground: به عنوان فعل: ( گذشته ی grind ) آ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a move: دست به کار شدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an orgy of something: افراط، زیاده روی https://www. ldoc ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exopolitics: exo - ‎ politics The art or scienc ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high profile: مورد توجه همگان ( به ویژه رسانه ها ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agelong: بسیار دیرین، طولانی و کهن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concentration camp: اردوگاه اقامت اجباری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

industrial concern: کارخانه، شرکت تجاری، کارگاه و . . . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compartmentalized: تفکیک شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stroke order: ترتیب نوشتن ( یا کشیدن ) در یک حرف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fanatical: افراطی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fanatical: افراطی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make no secret of something: ابراز و افشای احساسات در باره ی چیز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

add weight: حمایت، تقویت، تأیید چیزی مثل یک نظر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vertical rising: عمود پرواز ( هواپیما و . . . )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend weight to something: درست تر نشان دادن یک نظر یا باور. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend weight to something: درست تر نشان دادن یک نظر یا باور. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ufologist: کسی که در مبحث یوفو ها ( اشیاء پرند ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stargate: دروازه ی ستاره ای

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zoroastrianism: کیش زرتشت با نام مَزد یَسنا ( مزدا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cultic: فرقه ای

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look toward: 1 - نگاه به سمت چیزی، روبروی چیزی ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact that: اینکه، بر اساس اینکه، با توجه به ای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passionate: سرسخت ( نسبت به یک باور یا دین )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

but: در پاسخ به آقای امین، but از butan ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

censure: بازخواست، سرزنش: censure سانسور: ce ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

newfound: نو کشف

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ransom: در چندین دیکشنری مرجع، تنها به معنی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

irresistible: 1 - چیزی بسیار جذاب و خواستنی که نت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

schoolmate: یار دبستانی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cryptozoologist: نهان جاندار شناس کسی که به مطالعه ی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advocacy: ذی نفوذ، دارای لابی ( سیاست )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chairman emeritus: رئیس سابق ( ولی هنوز شاغل ) در یک ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at hand: موجود، حاضر، دم دست، در دسترس

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nibiru: سیاره ی موطن خدایان فرازمینی به نام ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far and wide: اقصی نقاط

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one of a kind: خاص، منحصربه فرد، بی همتا، یکتا، بی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theosophy: معرفت و خداشناسی در مکاتب گنوسی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long sought: جست و جوی دیرینه خواست دیرینه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long sought: جست و جوی دیرینه خواست دیرینه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time equals money: وقت، طلاست ( زمان بسیار باارزش است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rat run: خیابان فرعی. معادل backstreet

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil genius: فردی باهوش و پلید

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

christ sake: محض رضای مسیح، خدا و . . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yogic: یوگایی، مربوط به یوگا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yogic: یوگایی، مربوط به یوگا

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chivalric: شوالیه گری

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pacifica: نام دیگر قاره ی افسانه ای مو یا لمو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thought provoking: تأمل برانگیز

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

placeholder: جاگیرنده سرپرست

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: 1 - خرابی 2 - چکیده / خلاصه https: ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quote unquote: معادل : به اصطلاح وقتی کلمه ای معم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quote unquote: معادل : به اصطلاح وقتی کلمه ای معم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scholarly: پژوهشی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complicate matters: اوضاع پیچیده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posing: وانمود کردن

٨ ماه پیش

مدال‌های افشین حاجی طرخانی