پیشنهادهای محمد کوشکی (١٢٩)
هرگاه حال کبد تباه شد و، ناتوانی بر آن چیرگی یافت، حالتی براى کبد رخ مىدهد که پیشدرآمد بیمارى استسقا است. این حالت را سوء قنیه گویند و به اسم سوء م ...
تخم مورد
با توجه به نسخه کتابخانه ملی که معنی با بهن را بعد از این کلمه آورده و خواص آن که با کتاب قانون مقایسه شده قانون ( ترجمه شرفکندى ) ، ج2، ص: 97 معنی ...
در کتاب هدایه المتعلمین فی طب صفحۀ 615 زموره را نمله خوانده است
خایه را دو بوست بوذ یکی از بیرون سخت و دیکر از اندرون تنک، ان تنک را غرقی کویند. هدایت المتعلمین فی طب ص 600
اگر بر روی صورت غده باشد و زشت شده باشد آن را دشبد می خوانند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 590
بر پشت همه این فقرات زوائدیست خارمانند که آنها را شواک و سناسن گویند . خزائن الملوک، ج1، ص: 6 زائده خاری
تفه: نوعی بلغم است، بفتح تاى مثناة فوقانیه و کسر فا و ها که مسیخ نیز نامند بفتح میم و کسر سین مهمله و یاى مشاة تحتانیه و خاى معجمه و تفاهت که به معنی ...
کشاله ران
یحیى بن ماسویه وقیه را یازده درم سنک مىکوید و بسر سرابیون دوازده درم سنک و جالینوس ایذر یک قوطولی مىکوید و قوطولی را هفت وقیه کفته اند. هدایت ال ...
مطنجنه بضم میم قسمی از گوشت پخته است آن گوشت را شرحه شرحه کنند پس با مصالح و نمک در آب جوشانیده در روغن زرد بریان سازند و قدرى پیاز و زیره و دارچ ...
* حماما* بفتح حاء مهمله و فتح دو میم و دو الف لغت نبطی است و امامون و امومن نیز کویند * ماهیت ان چند نوع میباشد نوعی نباتی است شجرى مشبک از شاخهاى س ...
عصفور بضمّ عین و سکون صاد مهملتین و ضمّ فا و سکون واو و راى مهمله بفارسی کنجشک و بترکی سرجه نامند برى و اهلی مىباشد برى آن در جثه از اهلی بزرکتر و م ...
شیطرج: وى را عصاب به زبان بربرى و به یونانی لیبدیون. و آن انواع بود و بهترین آن صاحب منهاج گوید هندى بود یا بحرى. و مؤلف گوید که امتحان کرده شد بهتر ...
هلیون به فتح ها و سکون لام و ضم یاى مثناة تحتانیه و سکون واو و نون لغت رومى است و به عربى خشب الحیه و به فارسى مارچوبه و اهل مغرب اسفراج و به فرنگى ...
سخن بیهوده گفتن
امبروسیا را بطرس و ارطاماسیا نیز می نامند و آن گیاهی است علفی با شاخه هاى زیاد به درازاى سه وجب، برگ آن به برگ سداب شباهت دارد و به ساق آن نزدیک اس ...
در کتاب هدایت المتعلمین فی طب جناب اخوینی این کتاب را به بقراط نسبت داده است. صفحه 435
هدایت المتعلمین فی طب : انضام آن است که مجاری به داخل خود کشیده شود بخاطر خشکی یا گرفتگی یا ورم که در تنة مجرای بوجود آید مثل خناق گلو صفحه 192 باری ...
فارح خوردن و این آن است که دو نفر پشت در پشت هم قرار دهند و بغلهای دست یکی با دیگری را در هم می کنند و مثل حمال گاهی این آن را برمی دارد و گاهی آن ای ...
کوز هندى که ورا نارجیل خوانند. هدایت المتعلمین فی طب ص 162
کوز = جوز یعنی گردو
غجی یعنی شیر زنه . هدایت المتعلمین فی طب ص 167
روینه گیاهى است چند ساله به ارتفاع 100 - 30 سانتىمتر ساقه آن افراشته، برگها متناوب، باریک، بیضى، دراز، نوک تیز . . . این گیاه در جنگلهاى مناطق معت ...
و به [تدریس ] کندن شکم مشغول می شوم که آن را به یونانی دیسانتری گویند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 403 دیسانتری یعنی اسهال خونی
کرفس چندین نو است: کوهی، بیابانی، کاشتنی، و نوعی در آب یا کنار آب روید که این نو اخیر از کرفس کاشتنی بزرگتر است و تأثیر هر دو برابر است. نوعی دیگر هس ...
در متن کتاب هدایت المتعلمین صفحه 362 نانخواه و کرویا در کنار هم برای درمان باد شکم ذکر شده پس نانخواه و کرویا یکی نیستند
برک اسبغول [اسفرزه] بخارى اعنی لسان الحمل و آب باران بخورذ. هدایت المتعلمین ص 337
برک اسبغول [اسفرزه] بخارى اعنی لسان الحمل و آب باران بخورذ. هدایت المتعلمین ص 337
اخوینی می گوید : "بقراط می کوید که ذات الریه بیشتر بلغمی بود و ذات الجنب از مرّه یعنی گش " در واقع گش و مره ( صفرا ) را یکی میداند. هدایت المتعلمین ...
کتاب ابیدیمیا مربوط به جالینوس است اخوینی در کتاب هدایت المتعلمین فی طب می فرمایند: "جالینوس به تفسیر این فصل [سل] را از بقراط حکایت میکند در کتاب اب ...
درصفحه 278 متن کتاب هدایت المتعلمین بنام کندر توضیح داده شده
صفت ذوالخطاطیف. تخم کرفس و انیسون و نانخواه و فقاح الادخر و اصل سوسن و دارصینی و حماما و زراوند طویل و شب یمانى و هزار اسفند و مر صافی و سلیخه و زعفر ...
. روش ساخت شلیثا : قرصی بسیار نیکو برای این بیماری ( صرع ) است ؛ بگیرد شحم حنظل واسطوخودوس و بیضه سگ آبی از هر کدام برابر به وزن یک دِرم ، ایارج فیقر ...
شربین از تیره صنوبر است و ثمرش به ثمر سرو می ماند و از آن زرد تر است درختی است خاردار . . . این درخت را در زبان فارسی اورس گویند قانون ج 2 ص 317.
شربین:شربین از تیره صنوبر است و ثمرش به ثمر سرو می ماند و از آن زرد تر است درختی است خاردار . . . این درخت را در زبان فارسی اورس گویند قانون ج 2 ص 31 ...
افشره درختی است که آن را شربین می گویند. جلد 2 قانون ابن سینا ص 291
فوت کن، نفس بگش
چو ثولول که بر عضوی پدید آید و ثولول را به شهر من گندمه گویند و چون گوشت فزونی یا ثولول که زندرون بینی روید. ذخیره خوارزمشاهی 6 جلدی چاپ انتشارات سفی ...
بیمارى بوذ کی او را سورنک خوانند و ناصور خوانند و سبب وى خونی بوذ سودائی. هدایت المتعلمین فی طب ص 293
نوع دوم ( رمد ) روی تمام قرنیه را می گیرد اما رقیق است مثل ابر کم حجم و این را غمامه می خوانند . هدایت المتعلمین فی طب ص 273
دیاقوذا یعنی شراب خشخاش . هدایت المتعلمین فی طب ص 269
قرار دهند
فرار کردن
ودن کوهی که آن را کاکوتی خوانند . هدایت المتعلمن فی طب ص 262
گیاهی است از تیره ٔ گندمیان که دارای خوشه های کوچکی میباشد. نباتی است یکساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه ٔ نمای خود را حفظ نمایند. ؛ زوان . ...
فدم یعنی گنگ . هدایت المتعلمین ص 254
و امکان دارد که این بالا آمدن بخارهای بلغَمی غلیظ از معده یا از اندامی دیگر به سمت مغز بر آمده باشند و این شخص در خواب خفه می گردد و این بیماری را در ...
و امکان دارد که این بالا آمدن بخارهای بلغَمی غلیظ از معده یا از اندامی دیگر به سمت مغز بر آمده باشند و این شخص در خواب خفه می گردد و این بیماری را در ...
این آماسی در ابتدای مغز ، از مایة آمیخته از صفرا و بلغَم است مانند آن تب که آن را غب غیر خالص می خوانند و نشان این بیماری آن است که بیمار به آن می ما ...