پیشنهادهای سیدیحیی حسینی امیرآباد (١٩٨)
قرضی که باید داد. . . ازگردن کردن بدهی. یاکاری. .
بالتزم اخلاقی. تف سربالابعید. � �باتجمل روسفرهٔ خون ما نشستی
تزریق دروغ. اثبات رسالت. تبانی بالجن های ته دل افتخارنیست. . ـــــــــــــــــــــــ مذموم سیره اراستن خرد. پریشان کاری از حلیه خرد
مگس بزرگ. . خرمگس معرکه: که عموما به کسانی میگند که روی دیگ هرآشی وزوزمیکند ــــ خودکسی نیست. اما رسالت هرکاری را عهددار. . ــــــــــــــــــ خط ...
کوچکترازدرب معمولی یادروازه ها. که معمولا برای آغل گوسفندیاکبوترمیسازند. . . ـــــــــــــــــ درب سوپاپ موتورکه برای خروج گازهای اضاف ازحدمعمول جه ...
قدی که بتعظیم خم. بدین قوم راست نشددیگر قامت ــــــــــــــــــــــــ بگسترسینگی داد بصلت. ������������������� بتصدق پس. ملتی دائم بدهکار
بدعت. . . انکه بادستاوردتراشی ها تونست برمنصب قدرت نشیند وازدریچه تفنگش ببیند دراین بین ملت است که چهل وچهارسال قربونی چون وچراها شدند
دستاوردتراش. . . چهل وچهارسال ماوقع ب ابداع رذالت ها. رخنه درملک وفا. . .
میشه بگیم: کسانی که تتوکردند. . ؟
" ماوقع " طول زمان چهل وچهارسال انچه نشون دادن نبودند. . انچه ملت دادبه صلت. به تصدق پس گرفت. . .
سیاست غلط حاکمانی که "چهل وچهار" سال نشون دادند نبودن. ! باهم تبانی کردن . شهرها رابه سیرک شخصی خودشان دراوردن. . ������������������������ ــــــ ...
( ( پروژه سودده چهل ) ) خواب رفته رگ غیرت زیرپوست سردوتاریک " زیرگذر. " ) دراحداث زمانه انگارحبس ابد خورده ِ آویزان دار امید . ...
تبانی. . گاوبندی. . دسیسه ای که چهل وچهارسال برماحکومت کردند ـ.
یک قطعه بومی رسانه است به انجام دوباره کار میکس را نیز ریمیکس می نامند.
بدرددیگران هم درد شاید. ! به زلالی آب میخواهدسرشت شادازشادی باهمه صادق شاید بالجن های ته قلب تبانی
واسط. . . نمدی که برای جلوگیرازهراسیبی قبل ازپالان برپشت خریاقاطرمی اندازند
شاید: آلتین تاش به ترکی: شش سنگ، سنگ ششم، یاششمین سنگ آلتین یا. آلتون یعنی شش تاش یعنی سنگ. . . ــــــــــــــــــــــــــ جهت اطلاع ازیک تاده ...
عندالمطالبه. . عندباهوش ها. . عنداالله. . عندالرسول. . ــــــــــــــــــ نزدیکی . . پیش. . قرابت. . . قرب. .
نزدیکی. . ــ قرب. . قرابت. . مثل: عندمرام. . عند باهوش هاـ. عندمردانگی. . ـــــــــــــــــــ
اسپورت ورزشی ( پیراهن ) استایل اسپورت ورزشی. . . تیپ اسپورت خشن. .
محتمل: قربانی. . گوسفندقربانی. . قربانی خانواده. . قربانی موادمخدر. رأسمال. . چندراس گوسفند چندنفر شترقرانی کرد
تنیده. . عنکبوت تار تونیده. . بتوند. . . تارتنک تارهاتونیده
ندانستم محبت آه دامنگیر. . آدمی شیرخام خورده بتمثیل قلپی شیرسگ تابویی ازوفا ارث میبرد به استشمام درودها
همه پرسی. . . هم پرسی. . . متاسفانه دراین مملکت یعنی هرکه انچه دادبه صلت بتصدق پس ستد. . . یعنی هرکه پول پیش رای ش بیشتر یعنی طالع ننگ مهره ما ...
باسلام سپاس. عطارد. محمدعلی بامعنی حقیقی واژه ضال ( ضالین ) قابل تامل وتحسین. .
آموختن حرکات بااشاره افسار چپ راست عقب جلو, چرخیدن, ایستادن, پرش, .
کوه ومرته چرایی که عشایرقشلاق، ییلاق میکنند ترانه: کُردکرمانج. . چومَه چیان. چیان سارکِر. //رفتم کوه. کوه ها سردشد. . هاتمه مالان. مالان بارکِر. ...
نوعی اتومبیل یاکابین باسقف متحرک باکابردکشویی. . یا تاشو برای نوریاهوا مثل شرکت ام جی باسانروف شیشه ای ــــــــــــــــــــــ باانواع سانروف با مونر ...
زنده ماندن شدمشقت. بلادم. چوانکه داد بصلت بصدقه پس ستد. . . به صدقه پس ستد. انکه دادبه صلت. . .
ملاقه یاکف گیر رابه زبان کرمانجی خراسان بزرگ چِوچِه یا کفچه میگویند. .
تمام چیز هایی که در جهان هستی وجود دارد. . . قوانین الهی حاکم بر جهان هستی. . .
محتمل: روابط عاطفی خوب وبد. . . مثال با ورودکسی به یک جمع میگویند ورودش بدیمن ِ اگراتفاق بدی بیافتدخواهندگفت ایشان چشم زده. چشم زخمش سنگ راآب می ...
میان. . . گیراگیر. . . مثال عده ای باعدم رعایت بهداشت. در�بحبوحه کُرنا� که تماس فیزیکی یکی از پروتکل هاوو. .
نشاید. . . روزمبادا. . . گاهاً. . . اتفاق: نیامده. . . فردای: نیامده. . . نکنه شایدفردا. . احتمال یک مشکل. . .
مثال ها. مزیدبرعلت. . بامزیدتشکر. . . مزیدنعمت. . . زیاده. . . افزایشی. . مشدد. . . مثل تشدیدبرعلت.
نمایش تئاتر نمایش یک داستان یا درام را به صورت تئاتر روی صحنه. غلو آمیز بیان کردن برنامه ای پرشور. که برفپاکن ها نیز بادهان کچی به ان داستان میخن ...
درحقوق ماترک. صدای اواز : چه چهِه ای که باگلو کش میدهند تا بردل نشیند
ترفند. . . دکترین. . هنرکاربردی. . مثل کشتی جنگی ای ساخته شده چندکیلومتر دورازساحل که بایدبایک استراتژی خاص. ان را به اب اندازند. . یا باید ...
بندپایانی ازتیره عنکبوتیان که برای شکار طعمه تارمی تنند. کسی که سرراه دیگری چاه کنده وروی ان را بپوشاند. پاگنده هایی که افرادی رابه نیرنگ انگشت ...
اتکت قیمت رولباس یک تولیدی. برچسب تاریخ تولید و انقضا روی شیشه های دارو یا موادخوراکی. .
نقطه ای برای رسیدن. . . مثال: تیم باخت بود. اما تودقیقه نودبایک پنالتی به نقطه مطلوب رسید. . پتالتی = استراتژی بُرد= استراتژیک
استراتژی. . . خلق اینده مطلوب نوع افزایش بهره وری
سهراب سپهری اهل کاشانم روزگارم بد نیست تکه نانی دارم، خرده هوشی، سرسوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر از برگ درخت. دوستانی، بهتر از آب روان. و خدایی که ...
کسیکه عذرخواست.
هاله ای بیضی شکل نفوذناپذیر. اطراف فردکه شخصیت اوست. باهیچ کس اخلای نیست جزهمنوع، همخوان، هم رای خودش
نقدی مثل اب وبرق، گاز، تلفن که� قبلا ملی بود� درازاء برگ اشتراکی ماهانه مبلغ ناچیزی به عنوان خدمات و. . . 🫣
مثال دکان یاملکی که بایدعقب نشینی میشد در خرید درفروش بایدسرقفلی معامله شود سندششدانک نمی خورد. . مالک تازمان تخریب حال به هردلیلی باشد ( زلزله ...
نفراول. . قهرمان قهرمانان. . توفوق برهمه. . کمال یافته. . . مربی. . . معلم نسبت به دانش اموز. . پیش کسوت. . درصدرمحیط برجمع
بی طعم عاری از لذت ـــــــ بلعیدن. . . عاری ازچرخش. چرخ افتاده پر. . . بلدراه عاری از توان. ان که راه رفتن بلد نیست. ــــــــ میدود. . .
بندباز. . کسی که روی طناب راه میره معلق میزنه این مثل که پیش غازی معلق بازی درست ِ نه قاضی غاز به مبلغ کم یاپژیز نیزمیگویند مثالا به یک غازی ه ...