پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٨)
در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )
در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
معادل قِبراق در گویش شهرستان بهاباد دُرواق یا دُرباق به همان معنای تندرست، سالم و سرحال است و متضاد آن نادُرواق یا نادُرباق به معنای بیمار و مریض است ...
خلوتگاه:جای خلوت، خلوت جای. بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست. حافظ
صبا: نسیمی که رابطِ عاشق ومعشوق است. از جانب منزلگاهِ معشوق می وزد وعطروبوی اورامی پراکند وبه عاشقان می رساند.
سر در نیاوردن یعنی نفهمیدن. درک نکردن : از این مطلب سر درنیاورد. من که سر در نیاورم به دو کون گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست ( حافظ ) گرچه راز آفرینش بر ...
کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...
کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و الکی. سوال از علی :علیحده درست است یا علی حده و به چه معناست؟ پاسخ علی: ع ...
دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...
دل سنگین و دل سبک دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کا ...
دل سنگین دل سنگین/دِ سَ/del sangin/ در گویش بعضی از شهرهای استان یزد از جمله شهر بهاباد به معنای سنگدلی نیست. دل سنگین وصف فردی است که در کارهایش نوع ...
از اتباع آن: حرف و گف گف و غصه در ضمن: اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی ...
اَتباع/atbA/: در اصل به معنی پیروان، جمع تبعه به معنی شهروند. اِتباع/etbA/ یا اِتّباع/ettebA/: به معنی پیروی یا تقلید. اِتباع/etbA/: نمونه ای از فر ...
در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...
در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...
در گویش شهرستان بهاباد به برگه ی زردآلو و . . . ترشو /toroshu/می گویند. وجه تسمیه آن شاید بخاطر ترش بودن آن است البته بعضی از ترشوها مزه ملس دارند که ...
در گویش یزدی به "دوباره" دوره می گویند.
*"فلوس ماکو" : اصطلاح عرب ها به معنای پول نیست ! علی اصغر مروارید، از نزدیکان خمینی می گوید که عمام در ۱۵ سالی که نجف بود، فقط یک کلمه عربی را خوب ی ...
بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی. در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود. بُدو بُدو یا بِدو بِدو: با ...
بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی. در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود. بُدو بُدو یا بِدو بِدو: با ...
بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی. در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود. در ضمن: بُرو/boro/حرکت کن. ...
بُرو/boro/حرکت کن. ( به انگلیسی: Go ) گویش تهرانی و رسمی. در بعضی لهجه ها بُرو، بِرو/bero/ تلفظ می شود. بُرو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پ ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و مسخره. کارتر گفت باید منشور کوروش با یک هواپیمای چارتر راهی ایران شود و ا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت هرچند بیخود و مسخره. کارتر گفت باید منشور کوروش با یک هواپیمای چارتر راهی ایران شود و ا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. هرچند مسخره و بیخود. official آفِ شِل یا آفِ شُ یا خفه شو یا آف ( خاموش ) شو. ایرانی ...
admit در واژه نامه های انگلیسی به فارسی، معمولاً معادل پذیرفتن فرض می شود و با این معاد ل سازی، ممکن است ما آن را شبیه accept در نظر بگیریم. این در ح ...
admit در واژه نامه های انگلیسی به فارسی، معمولاً معادل پذیرفتن فرض می شود و با این معاد ل سازی، ممکن است ما آن را شبیه accept در نظر بگیریم. این در ح ...
( های تِک ) high technology: hi tech: تکنولوژی بالا به عبارتی: تکنولوژی پیشرفته:advanced technology تکنولوژی جدید:modern technology در ضمن: تکنیک ...
( های تِک ) high technology: hi tech: تکنولوژی بالا به عبارتی: تکنولوژی پیشرفته:advanced technology تکنولوژی جدید:modern technology در ضمن: تکنیک ...
خدا زنده هم وکیل و وصی نمی خواهد. بعضی ها می گویند نه بابا، خدا می گذرد، نه، اینجوری هم نیست گاهی، خدا هم نمی گذارد. در قرآن آمده است که خدا می گوید ...
توضیحی درباره ی شعری که در فرهنگ دهخدا آمده است: خون، شهیدان را ز آب اَولیٰ تَرَست این خطا، از صد صَواب اَولیٰ ترست شعر در باب عتاب کردن حق تعالی موس ...
الکلام یجرالکلام . [ اَ ک َ م ُ ی َ ج ُرْ رُل ْ ک َ ]از جملات متداول است یعنی سخن سخن را میکشاند .
الکلام یجرالکلام . [ اَ ک َ م ُ ی َ ج ُرْ رُل ْ ک َ ]از جملات متداول است یعنی سخن سخن را میکشاند .
الکلام یجرالکلام . [ اَ ک َ م ُ ی َ ج ُرْ رُل ْ ک َ ]
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند. این زمین، جَرّ و بُرز زیا ...
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند. این زمین، جَرّ و بُرز زیا ...
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند.
صفت وارث ( میراث بَر ) ، اسم فاعل از ریشه ورث است. در ضمن، ارث: حروف اصلی این واژه ، ( ( و ر ث ) ) است. ارث و تراث، مصدر ثلاثی مجرّد هستند.
میراث، بر وزن مفعال، در اصل، مِوراث بود؛ چون حرف عله واو ماقبلش مکسور بود قلب به یاء شده است.