پیشنهادهای چراغی (٣٨)
تصمیمم را گرفتم
Take the age out of your sence. تلقین کردن
برگزیدن
گول خوردن. فریب خوردن. کلاه رفتن سر کسی
اصطلاح است به معنی: حتما پیداش میکنی. یا سرراسته
پناه بر خدا
این سفر صفایی نداره، این سفر حال نمیده
اگر به صورت مجهول بکار برده شود به معنی" دست کسی رو شدن است " مثال: I was found out دستم رو شد. در سایر حالتها به معنی "پی بردن" است.
Get everything off somebodys chess
زود به زود بیا.
اصطلاحی است به معنی; تو آبروی منو بُردی.
I'm falling asleep.
من از عهده اش برمیام. نکته: فقط در موارد مثبت کاربرد دارد. معادل آن که در همه موارد کاربرد دارد: I can cope with it
بهبود یافتن بهتر شدن
توی باغ نبودن:سه جمله بدین معنی است; Tobe out of launch. Tobe out of rail. Tobe in the picture.
مشتاق دیدار
اصطلاحی است معادل: چه عجب از این طرفا یا آفتاب از کدوم طرف درومده
We had a blast. خیلی خوش گذشت.
She thinks she's stand offish. او فکر میکنه از دماغ فیل افتاده.
استعاره از : دل به دریا زدن I have taken a plunge and I'm gonna get married. من دل به دریا زدم و میخوام ازدواج کنم
You're talking rot. داری چرت و پرت میگی
Its a light at the end of the tunnel. به بن بست رسیدن
به مرگ خودم. به جان خودم.
به جان خودم.
اوه. گَند زدیم. اوه توی دردسر بزرگی افتادیم.
چرت و پرت گفتن
به من چه ربطی داره؟
چِکَم برگشت شده
اینجا داری چه غلطی میکنی؟
کنایه از کهنه بودن چیزی است مثلا میگیم; مال عهده عتیقه. یا روی پایه های آخرشه
من آفتاب لب بومم. یه پام لبِ گوره.
راستشو بگو. حقیقت را بگو
مُرده شورتو ببرَن.
Ticklish
دلم نمیاد
دلم براش میسوزه
کَلّه کسی را کَندن. مانند. کله تو می کنم
اعصاب کسی را خُرد کردن