⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
علی
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
backpacker
شخصی که به همراه خود یک کوله پشتی دارد و برای تفریح مسافرت میکند .و عموما از هتلهای ارزان استفاده میکند.
١٣٩٩/١١/٠٢
0
|
0
2
have to be
بی چون و چرا،بدون تردید
١٣٩٩/١٠/٢٢
2
|
0
3
workstation
میزی که کارمندان روی ان کار میکنند.
١٣٩٩/١٠/٢١
2
|
0
4
crust
خمیر پیتزا
١٣٩٩/١٠/١١
6
|
1
5
motherese
گفتار کودکانه
١٣٩٩/٠٩/١٧
2
|
1
6
up against
مقابله کردن
١٣٩٩/٠٩/١٠
2
|
0
7
downside
نقطه ضعف
١٣٩٩/٠٩/٠٥
10
|
0
8
laying out
چیدمان
١٣٩٩/٠٩/٠٣
2
|
1
9
inherent
ذاتی
١٣٩٩/٠٩/٠٢
4
|
1
10
intrigue
کنجکاوی یک شخص
١٣٩٩/٠٩/٠٢
4
|
0
11
attended
حضور داشتن
١٣٩٩/٠٩/٠٢
6
|
1
12
pigeon
پنگوئن
١٣٩٩/٠٨/٣٠
4
|
1
13
look up
جستجو کردن
١٣٩٩/٠٨/٢٦
4
|
1
14
have a say
در تصمیم گیری مشارکت داشتن
١٣٩٩/٠٨/٢٥
6
|
1
15
fountain
منبع،مخزن
١٣٩٩/٠١/٢٢
6
|
1
16
the opposition
حزب اصلی در پارلمان که دولت رو شکل نداده
یعنی حزب بازنده
١٣٩٨/١١/١٧
13
|
0
17
deal
معامله،اندازه.
١٣٩٨/١٠/١١
6
|
0
18
consumer good
درکالوکیشنهای کتاب focus on vocabulary اینطور امده:
Things that people buy for own use
١٣٩٨/٠٩/٠٧
4
|
0
19
lid
در،درپوش
١٣٩٨/٠٩/٠٣
17
|
1
20
illustrate
توضیح دادن بعضی چیزها روی تصویر
١٣٩٨/٠٩/٠٢
4
|
1
21
snack bar
مکانی برای خرید اسنک و غذای مختصر
١٣٩٨/٠٩/٠١
8
|
1
22
walled
دیواری که معمولا با اجر و یا سنگ ساخته شده
١٣٩٨/٠٨/٢٧
2
|
0
23
lawn
یک زمین با چمن در باغ و یا پارک
١٣٩٨/٠٨/٢٧
4
|
1
24
graffiti
نقاشی روی دیوار یا جاهای عمومی
١٣٩٨/٠٨/١٨
17
|
1
25
expert
خبره
١٣٩٨/٠٨/١٨
8
|
1
26
wirst
ساعت مچی
١٣٩٨/٠٨/١٧
4
|
0
27
aside
تخصیص دادن-جداگانه
١٣٩٨/٠٨/١٣
4
|
1
28
daycare
مهدکودک
١٣٩٨/٠٨/٠٧
23
|
1
29
tempered
اخلاق،خلق و خو
١٣٩٨/٠٨/٠٧
15
|
1
30
washing up
شستن ظروف،بشقابها،لیوانها و... بعد از صرف غذا.
١٣٩٨/٠٧/٢٨
10
|
1
31
broom
جاروی دسته بلند
١٣٩٨/٠٧/٢٨
8
|
1
32
thread
نخ خیاطی
١٣٩٨/٠٧/٢٤
10
|
1
33
pins
سوزن ته گرد
١٣٩٨/٠٧/٢٤
17
|
1
34
apart
جدا،فاصله
١٣٩٨/٠٧/٢٣
10
|
1
35
as long as
به مقدار زیاد
١٣٩٨/٠٤/٢٧
10
|
3
36
squid
یک نوع صدف خوراکی،حلزون دو کپه ای
١٣٩٨/٠٢/٣١
13
|
3
37
extreme
افراطی،غیر عادی
١٣٩٨/٠٢/١٦
23
|
1
38
sailing boats
قایق های باد بانی
١٣٩٨/٠٢/١٥
8
|
1
39
bay
خلیج،خلیج کوچک
١٣٩٨/٠٢/١٥
48
|
1
40
ended up
سر از ... در اوردن
از اب در امدن
١٣٩٨/٠٢/١٥
55
|
1
41
puddle
چاله ی آب باران
١٣٩٨/٠٢/١٣
19
|
1
42
pond
اب گیر،برکه،حوض
١٣٩٨/٠٢/١٣
25
|
1
43
stream
رود کوچک،جوی
١٣٩٨/٠٢/١٣
19
|
0
44
foster parents
اوردن بچه های نیازمند به داخل خانواده بدون انجام مراحل قانونی.
١٣٩٨/٠١/٣١
25
|
1
45
dull
در دیکشنری اکسفورد امده:
کسل کننده boring
١٣٩٨/٠١/٢٥
40
|
1
46
fattish
کاملا چاق
١٣٩٨/٠١/٢٤
8
|
1
47
plump
نسبتا چاق
١٣٩٨/٠١/٢٤
19
|
1
48
reality tv shows
در این گونه برنامهها، بهجای هنرپیشههای حرفهای و تعلیمدیده، مردم عادی، دانشجویان، دانشمندان جوان یا اعضای یک خانواده یا گروههای دوستی حضور دارند ...
١٣٩٨/٠١/١٧
76
|
1
49
takes
طول می کشد
١٣٩٨/٠١/١٦
84
|
4
50
go through
در دیکشنری اکسفورد امده:
خواندن با دقت از ابتدا تا انتها
١٣٩٨/٠١/٠٩
42
|
1