Matin - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

likely: محتمل، ممکن probable

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liquid: مایع substance like water or oil th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loan: وام، قرض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loss: گم شدن ، از دست دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outcome: نتیجه، عاقبت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overflow: لبریز شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overflow: لبریز شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

owing to: به خاطر because of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patriot: میهن دوست، وطن پرست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ruin: خراب کردن، نابود کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smog: هوای آلوده ( به دود و بخار )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thoroughly: خیلی، بسیار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tornado: گردباد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tremendous: فوق العاده، خیلی زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typhoon: طوفان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unfortunate: بد بخت، بد اقبال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

widespread: متداول، رایج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mud: گل، گل و لای wet earth

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synonym: هم معنی، مترادف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trips: سفر، مسافرت journey

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surprising: بهت آور، حیرت آور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

angry discussion: بحث، مجادله، مشاجره argument

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

angry discussion: بحث، مجادله، مشاجره argument

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

definitely: حتما، قطعا، یقینا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

astronaut: فضا نورد a person who travels in a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

athletic: ورزشی relating to sports or players

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ATM: دستگاه خود پرداز، عابر بانک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bar: میله a long narrow piece of metal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite: گزیدن، نیش زدن ( حشرات )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brilliant: عالی، برجسته، ممتاز excellent; won ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut: تکه تکه کردن، برش دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver: تحویل دادن take sth, esp goods or l ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eventually: در نهایت، سرانجام بالأخره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

existing: موجود present, alive, or now visibl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frustration: نا امیدی، ناکامی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

function: وظیفه The job that sth is designed ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guard: محافظ، نگهبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hook: قلاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead to: منجر شدن به، منتهی شدن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

MOP: تی، زمین شوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open ended: نا محدود، بی انتها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overnight: شبانه، در طی شب، تمام شب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paperwork: کاغذ بازی، کار اداری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

persevere: پا فشاری کردن، سرسختی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persevere: پا فشاری کردن، سرسختی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adopt: به فرزندی قبول کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

architecture: سبک معماری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn: سپیده دم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mother tongue: زبان مادری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pertain to: مربوط بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

originate: سر چشمه گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibition: گالری، نمایشگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

priority: برتری، پیشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

refine: اصلاح کردن، بهبود بخشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remove: برداشتن، دور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn down: رد کردن، عدم پزیرش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wildly: وحشیانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afford: وسع مالی داشتن ( برای خرید یا خرج ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

apparently: ظاهرا، از قرار معلوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beach: ساحل، کنار دریا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

context: شرایط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explanation: توضیح، تشریح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gain: به دست آوردن، کسب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give away: آشکار کردن، فاش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hire: اجاره کردن، کرایه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interpret: درک کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liar: دروغ گو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liar: دروغ گو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mileage: هزینه سفر بر حسب مایل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pickup truck: وانت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

politician: سیاست مدار، سیاست باز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

profit: سود، منفعت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roomy: وسیع، جادار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roomy: وسیع، جادار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short: کوتاه ( از نظر قد و مدت )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

squirm: به خود پیچیدن ( از روی درد، خشم، نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend: مستعد بودن، گرایش داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tuxedo: لباس مخصوص آقایان که در مهمانی های ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tuxedo: لباس مخصوص آقایان که در مهمانی های ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in particular: به خصوص، به ویژه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affect: تاثیر گذاشتن، اثر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breakthrough: پیشرفت یا کشف مهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convince: قانع کردن، متقاعد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

development: پیشرفت، توسعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disadvantage: اشکال، کاستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doubt: شک و تردید داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drug: دارو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

education: آموزش، تعلیم و تربیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enable: قادر ساختن، امکان دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entirely: کاملا، تماما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

navigation: مسیر یابی ( برای کشتی، هواپیما و. . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

permanent: ماندگار، جاوید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

press: فشار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

print: پرینت کردن، چاپ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scream: جیغ زدن، فریاد کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: فقط only; just

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snap: پرخاش کردن، تشر زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unlike: بر خلاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unlike: بر خلاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bush: بوته، درختچه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stuborn: کله شق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brave: بی باک، شجاع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funny: خنده دار، با مزه😂😂😂

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quiet: آرام، ساکت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard working: سخت کوش، پر کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shy: خجالتی، کم رو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i bet: شرط بستن و مطمئن بودن از چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in reality: در واقع، در حقیقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in reality: در واقع، در حقیقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind: نابینا، کور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dare: جرات کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defense: دفاع، حمایت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entertain: سرگرم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fix on: خیره شدن، چشم برنداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furry: پشمالو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gentle: آرام، مهربان، نجیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handicapped: معلول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hearing aid: سمعک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hearing aid: سمعک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pride: غرور، تکبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rat: موش صحرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck: گیر کرده، گرفتار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terrified: ترسیده، وحشت زده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap up: تمام کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as if: همچنان که، مثل این که، انگار که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appearance: ظاهر، قیافه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: سپاس گزاری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

execute: انجام دادن کار سخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

familiarity: آشنایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face: رو به رو شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landmark: مکان یا بنای مشهور که از دور قابل ر ...

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

challenge: چالش، مبارزه طلبی

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anger: خشم، عصبانیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clue: سرنخ، کلید a fact or an object that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confidence: اعتماد به نفس ، اطمینان the feeling ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

convey: معنی دادن، بیان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

derive: ریشه یابی کردن ( واژه ) ، تجزیه کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

differ: فرق داشتن با ( معمولا با from می آی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

differ: فرق داشتن با ( معمولا با from می آی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expression: قیافه، حالت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facial: مربوط به صورت ( مثل عصب صورت ) rel ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gesture: ایما و اشاره ( با سر و دست )

١ سال پیش

مدال‌های Matin