مدال‌های محمدرضا سلطانی زرندی (مؤلف)

بازدید
٥,٤٣٦
امتیاز کل
٣٠٧,٧٥٩
کل مدال ها
١٤,١٠٧
طلا
٣٠٧
نقره
٦,٩١٧
برنز
٦,٨٨٣
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
verruca: [پزشکی] زگیل کف پایی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ventilation: [پزشکی] تهویه: عبور هوا در سیستم تن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
venule: [پزشکی] سیاهرگچه: رگ کوچکی که خون ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ventrolateral: [پزشکی] شکمی - جانبی: مربوط به سمت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vermicide: [پزشکی] کرم کش: فراورده ی مورداستفا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vasospasm: [پزشکی] اسپاسم ( انقباض ناگهانی ) ع ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vasodilation: [پزشکی] گشادگی رگ ( عروق خون )
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
venous: [پزشکی] وریدی: مربوط به سیاهرگ ( ور ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
macroscopic: [پزشکی] ماکروسکوپی: به اندازه ای بز ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malnutrition: [پزشکی] سوء تغذیه: عدم تعادل بین آن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malabsorption: [پزشکی] سوء جذب: جذب ضعیف مواد مغذی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
malformed fetus: [پزشکی] جنین ناقص الخلقه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malformed fetus: [پزشکی] جنین ناقص الخلقه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
malleolar: [پزشکی] مربوط به استخوان چکشی malle ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malleolar: [پزشکی] مربوط به استخوان چکشی malle ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
malleous: [پزشکی] استخوان چکشی ( یکی از سه اس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
malleous: [پزشکی] استخوان چکشی ( یکی از سه اس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mammoplasty: [پزشکی] ماموپلاستی: جراحی پلاستیک پ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mammoplasty: [پزشکی] ماموپلاستی: جراحی پلاستیک پ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mandible: [پزشکی] ( استخوان ) فک تحتانی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
matrix: [پزشکی] قالب: ماده ی زمینه ای
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
maxilla: [پزشکی] ( استخوان ) فک فوقانی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
maxillomandibular: [پزشکی] مربوط به فک فوقانی و تحتانی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
maxillomandibular: [پزشکی] مربوط به فک فوقانی و تحتانی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
meatotomy: [پزشکی] برش مئاتوس ( بینی یا ادراری ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meatotomy: [پزشکی] برش مئاتوس ( بینی یا ادراری ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mediastinoscopy: [پزشکی] میان سینه بینی: معاینه ی آن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mediastinoscopy: [پزشکی] میان سینه بینی: معاینه ی آن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
meatus: [پزشکی] روزنه، مجرا
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
medical: [پزشکی] طبی، پزشکی: مربوط به طب
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mediastinum: [پزشکی] میان سینه: فضای بین ریه ها ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
medullary: [پزشکی] 1. مربوط به بصل النخاع 2. م ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
medical speciality: [پزشکی] تخصص پزشکی ( و درمانی )
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
medulla oblongata: [پزشکی] بصل النخاع، پیازمغز: قسمتی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
megacephaly: [پزشکی] بزرگ شدن ( غیرطبیعی ) سر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
megacephaly: [پزشکی] بزرگ شدن ( غیرطبیعی ) سر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
melanin: [پزشکی] ملانین: رنگ دانه ی تیره ای ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
melanin: [پزشکی] ملانین: رنگ دانه ی تیره ای ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
megalomania: [پزشکی] خود بزرگ بینی: بیش از حد به ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
megacolon: [پزشکی] مگاکولون: بزرگ شدن کولون
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
valvulotome: [پزشکی] دریجه بر: وسیله ی برش ( یک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
varix: [پزشکی] واریس: ورید متورم و پیچ خور ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
varicotomy: [پزشکی] واریس بری: برش ( به داخل یک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
varicotomy: [پزشکی] واریس بری: برش ( به داخل یک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vagina: [پزشکی] واژن، مهبل، زه راه: لوله عض ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
valve: [پزشکی] دریچه: ساختاری که باعث می ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vaccine: [پزشکی] واکسن، مایه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vaccination: [پزشکی] مایه کوبی، واکسیناسیون: ایج ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vagotomy: [پزشکی] واگ بری: برش عصب واگ
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
vaginometer: [پزشکی] مهبل سنج: وسیله ای اندازه گ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vaginometer: [پزشکی] مهبل سنج: وسیله ای اندازه گ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
vagus: [پزشکی] عصب واگ: دهمین عصب جمجمه ای
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
vagus: [پزشکی] عصب واگ: دهمین عصب جمجمه ای
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ulerythema: [پزشکی] جوشگاه همراه با قرمزی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulerythema: [پزشکی] جوشگاه همراه با قرمزی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ulotomy: [پزشکی] لثه بری: برش لثه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulotomy: [پزشکی] لثه بری: برش لثه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulcer: [پزشکی] زخم: ضایعه ای در پوست یا غش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulnar: [پزشکی] اولنار: مربوط به استخوان دا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ultraviolet: [فیزیک] فرابنفش: ماوراء انتهای بنفش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ulna: [پزشکی] زندزیرین: استخوان داخلی ساع ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
umbilical: [پزشکی] نافی: مربوط به ناف
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
umbilical cord: [پزشکی] بندناف: ساختاری که جنین راب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
unconsciousness: [پزشکی] ناهوشیاری، ناخودآگاهی، بی ه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
unconscious: [پزشکی] ناخودآگاه، ناهوشیار، بی هوش
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ungual: [پزشکی] ناخنی: مربوط به ناخن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ungual: [پزشکی] ناخنی: مربوط به ناخن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
urochezia: [پزشکی] دفع ادرار همراه با مدفوع ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urochezia: [پزشکی] دفع ادرار همراه با مدفوع ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urodynia: [پزشکی] میزدرد: درد در هنگام ادرار ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ureterostenosis: [پزشکی] تنگی حالب
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urethra: [پزشکی] میزراه، پیشابراه: لوله ای ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
urinary bladder: [پزشکی] مثانه: عضو دخیره کننده ی اد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urinary bladder: [پزشکی] مثانه: عضو دخیره کننده ی اد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uterus: [پزشکی] زهدان، رحم: عضوی که تخم بار ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
urethrotome: [پزشکی] میزراه بُر: وسیله ی برش پیش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
urethrotome: [پزشکی] میزراه بُر: وسیله ی برش پیش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
urinary tract: [پزشکی] دستگاه ادراری: دستگاه دفع م ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
uvulotome: [پزشکی] ملازه بر: وسیله ای برای برش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uvula: [پزشکی] انگوره، ملازه، زبان کوچک: ت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uveal: [پزشکی] مربوط به یوه آ ( ی چشم )
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
uvea: [پزشکی] یوه آ : لایه ی میانی و عروق ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall seven times and stand up eight: [ضرب المثل] هفت بار زمین بخور اما ه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall seven times and stand up eight: [ضرب المثل] هفت بار زمین بخور اما ه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
eyes always tell the truth: [ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را م ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
eyes always tell the truth: [ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را م ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing in the world smells as good as the person you love: [ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nothing in the world smells as good as the person you love: [ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t have it both ways: [ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t have it both ways: [ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
strike while the iron is hot: [ضرب المثل] تا تنور داغه باید نون ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخور ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t have your cake and eat it too: [ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخور ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t judge a book by its cover: [ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه د ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you never know what you’ve got till it’s gone: [ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you never know what you’ve got till it’s gone: [ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise: [ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise: [ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you saw nothing you heard nothing: [ضرب المثل] شتر دیدی ندیدی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t put the clock back: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t put the clock back: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t mend a broken egg: [ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
whatever happens is for the best: [ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
whatever happens is for the best: [ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t keep a man down: [ضرب المثل] خواستن توانستن است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can’t keep a man down: [ضرب المثل] خواستن توانستن است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a good beginning makes a good end: [ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a good beginning makes a good end: [ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they’re hatched: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شم ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t count your chickens before they’re hatched: [ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شم ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when there is a will there is a way: [ضرب المثل] خواستن توانستن است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a friend in need is a friend indeed: [ضرب المثل] دوست آن باشد که گیرد دس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
birds of a feather flock together: [ضرب المثل] کبوتر با کبوتر باز با ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
charity begins at home: [ضرب المثل] چراغی که به منزل رواست ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no news is good news: [ضرب المثل] بی خبری خوش خبری است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the cat dreams of mice: [ضرب المثل] شتر در خواب بیند پنبه د ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخ است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخ است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’ll cook your goose: [ضرب المثل] آشی برات بپزم یه وجب رو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i’ll cook your goose: [ضرب المثل] آشی برات بپزم یه وجب رو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the pot calling the kettle black: [ضرب المثل] دیگ به دیگ میگه روت سیا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
much coin much care: [ضرب المثل] هر که بامش بیش برفش بیش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
first come first served: [ضرب المثل] آسیاب به نوبت
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a word is enough to the wise: [ضرب المثل] عاقلان را اشارتی بس است ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a word is enough to the wise: [ضرب المثل] عاقلان را اشارتی بس است ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
love is full of troubles: [ضرب المثل] عاشقی شیوه رندان بلا کش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
love is full of troubles: [ضرب المثل] عاشقی شیوه رندان بلا کش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
haste is from devil: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
haste is from devil: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
haste makes waste: [ضرب المثل] عجله کار شیطان است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
as gentle as a lamb: [ضرب المثل] مثل یک بره رامه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the ball is in your court: [ضرب المثل] توپ توی زمین تو است
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
as sly as a fox: [ضرب المثل] مکار مثل روباه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fight like cat and dog: [ضرب المثل] مثل سگ و گربه به جون هم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take the gloves off: [ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take the gloves off: [ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she killed two birds with one stone: [ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
last year was a banner year: [ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all that glitters is not gold: [ضرب المثل] یعنی هر گردی گردو نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
golden opportunity: [ضرب المثل] فرصت طلایی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
let’s get the ball rolling: [ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she had a black out: [ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i’m all ears: [ضرب المثل] سراپا گوشم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you’re barking up the wrong three: [ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
keep an eye on her: [ضرب المثل] چشمت بهش باشه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی بزرگ تر از دهن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you’re a sight for sore eyes: [ضرب المثل] تو مرهم چشم منی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
she gets on my nerves: [ضرب المثل] روی اعصابمه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get out of town: [ضرب المثل] برو باور ندارم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
loos your cool: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no use crying over split milk: [ضرب المثل] آب ریخته شده به کوزه بر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hit the ceiling: [ضرب المثل] عصبانی شدن؛ از کوره در ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have a melt down: [ضرب المثل] کنترل خود را از دست داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when money speaks the truth remains silent: [ضرب المثل] وقتی پول حرف می زنه، حق ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when pigs fly: [ضرب المثل] وقت گل نی ( هرگز! عمرا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a snake in the grass: [ضرب المثل] مار خوش خط و خال؛ آب زی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
from a to z: [ضرب المثل] از سیر تا پیاز
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when hell freezes over: [ضرب المثل] وقت گل نی ؛ پشت گوشتو د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the pen is mightier than the sword: [ضرب المثل] قلم بر شمشیر پیروز است
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
to be under the weather: [ضرب المثل] حالم خوب نیست
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
add fuel to the fire: [ضرب المثل] آتیش بیار معرکه؛
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the apple never falls far from the tree: [ضرب المثل] تره به بذرش می ره؛ سیب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
barking up the wrong tree: [ضرب المثل] این گوری که گریه می کنی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
what is past is past: [ضرب المثل] گذشته ها گذشته
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
another day another dollar: [ضرب المثل] روز از نو، روزی از نو
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when in doubt do nothing: [ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dreams go by contraries: [ضرب المثل] خواب ظن چپه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
there is no place like home: [ضرب المثل] هیچ جا خونه ی آدم نمی ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t bite off more than you can chew: [ضرب المثل] لقمه ی گنده تر از دهنت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t cry over spilled milk: [ضرب المثل] آبی که ریخته دیگه جمع ن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
too many cooks spoil the broth: [ضرب المثل] آشپز که دو تا شد، آش یا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
barking dogs seldom bite: [ضرب المثل] سنگ بزرگ علامت نزدنه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
don’t put off for tomorrow what you can do today: [ضرب المثل] کار امروز را به فردا می ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the first step is always the hardest: [ضرب المثل] اولین قدم همیشه سخت تری ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
beauty is in the eye of the beholder: [ضرب المثل] علف باید به دهن بزی شیر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
old habits die hard: [ضرب المثل] 1. ( سر به آب بردنم نه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a friend in need is a friend indeed: [ضرب المثل] دوست آن است که گیرد دست ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
the grass is always greener on the other side of the fence: [ضرب المثل] مرغ همسایه غازه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
when the dust has settled: [ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
nothing hurts like the truth: [ضرب المثل] حقیقت تلخه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a word before is worth two after: [ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر
١ سال پیش