امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان روی: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدون: بی ز. [ زِ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ) م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی انکه: بی از آن. [ اَ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدون: بی از آن. [ اَ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همه: یکایک همه. همگی. کلیه ٔ افراد. ( ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجاهل کردن: خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طفره زدن: خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیردرروی: حاشا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باقاعده: برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روشمند: برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روشمند: برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خایه لیس: خایه مال ، چاپلوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شهود: شُهَّد = گواهان ، شاهدان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاه دین: شُهَّد ، شهود ، شاهدان ، گواهان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارجمندانه: احترام آمیز، تکریم آمیز ، با ملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل قبول: بیجا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهانه اوردن: عذر آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عذر کسی را خواستن: رد کردن محترمانهٔ کسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلتبان: زن به مزد ( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلتبانی: زن به مزدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی مزد و منت: بلاعوض، رایگان، مجانی، مفتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جزا دادن: سزا دادن ، مجازات کردن ، عقوبت کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجازات کردن: سزا دادن ، مجازات کردن ، عقوبت کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سزا دادن: سزا دادن ، مجازات کردن ، عقوبت کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلیر شدن: - دلیر آمدن ؛ دلیر شدن : دلیر آمدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استیساد: - دلیر آمدن ؛ دلیر شدن : دلیر آمدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلاور شدن: - دلیر آمدن ؛ دلیر شدن : دلیر آمدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نادلیر: نادلاور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی شهامت: نادلیر. [ دِ ] ( ص مرکب ) جبان. ترس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشجیع کردن: دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جرات دادن: دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنجید: دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روز مبادا: وقتِ ضرورت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reenter: باز رسیدن دوباره رسیدن : وگر گوید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطاعت بردن: اطاعت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطاعت نبردن: اطاعت نکردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sergeant in the police: سرپاس ( سرپاسبان )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رییس شهربانی: سرپاس ( سرپاسبان )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chief of police: رئیس شهربانی ، سرپاس ( سرپاسبان )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپنجی: چهارروزه. [ چ َ / چ ِ زَ / زِ ] ( ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشت خشت: خش خشت. [ خ ِ خ ِ ] ( اِ صوت ) بمعن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشت خشک بر اب افکندن: خشت خشک بر آب افکندن . [ خ ِ ت ِ خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop the ball: خیطی بالا آوردن ( سندبادنامه. ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop a clanger: دسته گل به آب دادن خیطی بالا آورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: - خشت زر ؛ خشتی که از طلاست. کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go up in smoke: نقش بر آب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیاده از حد: از اندازه افزون ؛ بیش از اندازه. بح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیرون از حد: از اندازه افزون ؛ بیش از اندازه. بح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بحد افراط: از اندازه افزون ؛ بیش از اندازه. بح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افراط کردن: - از اندازه یا ز اندازه اندر گذشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زیاده روی: - از اندازه یا ز اندازه اندر گذشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اکثار: - از اندازه یا ز اندازه اندر گذشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازحد تجاوز کردن: - از اندازه یا ز اندازه اندر گذشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی اعتدالی: - از اندازه یا ز اندازه اندر گذشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خیلی: - از اندازه گذشته ؛ از حد گذشته. بس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمتع بردن: - محظوظ شدن ؛ بهره مند شدن. تمتع بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهره مندی: - محظوظ شدن ؛ بهره مند شدن. تمتع بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مستفیض شدن: - محظوظ شدن ؛ بهره مند شدن. تمتع بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مختلف شدن: تفنن. [ ت َ ف َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرایش داشتن: میل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیک رو: خوشرو. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ / رُو ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خون به جگر: خون به جگر/دل = در عذاب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخشش کردن: مبذول داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عوض شدن: - بدل گشتن ؛ عوض شدن : نبینی که چون ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تغییر کردن: - بدل گشتن ؛ عوض شدن : نبینی که چون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تغییر کردن: - بدل گشتن ؛ عوض شدن : نبینی که چون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تبدیل: - بدل کردن ؛ معاوضه کردن و گهولیدن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دگرانیدن: تغییر دادن ، عوض کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوست داشته: مورد پسند واقع شدن = دوست داشته شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دوست داشتن: مورد پسند واقع شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسندیده شدن: مورد پسند واقع شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عنوان دادن: خطاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عنوان دادن به: خطاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخاطب ساختن: خطاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطمئنا: به طور قطع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارزش داشتن: ارزیدن. [ اَ دَ ] ( مص ) قیمت داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هزینه داشتن: ارزیدن. [ اَ دَ ] ( مص ) قیمت داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرصت کردن: فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرصت یافتن: فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجال یافتن: فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فراغت یافتن: فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قابو یافتن: فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افراص: فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درنگ یافتن: فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خدمتگار: مهتر= خادم. خدمتگار مخصوص : چنین د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیشخدمت مخصوص: مهتر= خادم. خدمتگار مخصوص : چنین د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپاسدار: - مهترشناس ؛ آنکه بزرگان را شناسد و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بزرگ نژاد: مهترنژاد ؛ بزرگ نژاد. بزرگ زاده. آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نجیب زاد: مهترنژاد ؛ بزرگ نژاد. بزرگ زاده. آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناسزا: سخن زننده ؛ سخن درشت. ناسزا. دشنام. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بد دهانی: ناسزاگویی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دشنام گفتن: ناسزاگویی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل هذا: یک چنین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

این قبیل: یک چنین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدینسان: اینچنین سان. [ چ ُ / چ ِ ] ( ق مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیمه زدن: طویله بستن. [ طَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چادر زدن: طویله بستن. [ طَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیمه برپا کردن: طویله بستن. [ طَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عدیل: هم طویله. [ هََ طَ ل َ / ل ِ ] ( ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه بالا: مثل میخ طویله ٔ پای خروس ؛ سخت کوتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه قامت: مثل میخ طویله ٔ پای خروس ؛ سخت کوتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پست قد: مثل میخ طویله ٔ پای خروس ؛ سخت کوتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روا داشتن: جایز شمردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمک خواستن از: کسی را به کمک ( خود ) طلبیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمک طلبیدن از: کسی را به کمک ( خود ) طلبیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سزاواری: قابل بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عفو کردن: معذور داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گذشت کردن: معذور داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پوزش پذیرفتن: معذور داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشان افتاب: نشان آفتاب در زمان محمدشاه قاجار نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الماس نشان: گوهرنشان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یابو برداشتن: کنایه از مغرور شدن یابو برداشتن ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغرور شدن: یابو برداشتن کسی را؛ خود را قوی تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحسین داشتن: مورد تحسین قرار گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد تحسین قرار گرفتن: تحسین شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیله: ایلخی. ( ترکی، اِ ) رمه و گله ٔ اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کساد شدن: - بازار کسی یخ کردن ؛ سرد شدن بازار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی رونقی: - بازار کسی یخ کردن ؛ سرد شدن بازار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میخ زدن: میخ کردن چیزی به/بر چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میخ کوبیدن: میخ کردن چیزی به/بر چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میخ کوفتن: میخ کردن چیزی به/بر چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میخ کردن: میخ کردن چیزی به/بر چیزی = میخ زدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سهم بردن: از نمد. . . کلاهی داشتن ؛ از آن سهم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سهم داشتن: سهم بردن از نمد. . . کلاهی داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قسمت بردن: از نمد. . . کلاهی داشتن ؛ از آن سهم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با پنبه سر بریدن: با نمد سر بریدن ، نظیر: با پنبه سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سربار شدن: نمد افکندن ؛ اقامت کردن. قرار یافتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوار شدن: نمد افکندن ؛ اقامت کردن. قرار یافتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رهاندن: نجات بخشیدن. [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازاد کردن: نجات بخشیدن. [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاص دادن: نجات بخشیدن. [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاصی دادن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاص بخشیدن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رهانیدن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نجات دادن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رهایی بخشیدن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاص کردن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خلاص کردن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازاد کردن: خلاص دادن. [ خ ِ / خ َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقامت کردن: منزل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سکونت داشتن: منزل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساکن بودن: منزل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساکن بودن: منزل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inhabit: منزل داشتن در . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصحاب هنر: اهل ذوق ، ارباب ذوق ، اصحاب ذوق ؛ ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اصحاب هنر: اهل ذوق ، ارباب ذوق ، اصحاب ذوق ؛ ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هنرمندان: اهل ذوق ، ارباب ذوق ، اصحاب ذوق ؛ ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هوار شدن: gatecrash

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سربار شدن: gatecrash

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gatecrash: هوار شدن/افتادن ( مصدر ) بخان. کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گم صدا شدن: بی صدا شدن ( از ترکیبات استاد جنتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خراب شده: تباهی زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی همتایی: بی چونی. ( حامص مرکب ) بی نظیری و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redeemer: منجی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منجی: مُخَلص=[ م ُ خ َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نجات دهندگان: مُخَلصین مُخَلص=[ م ُ خ َل ْ ل ِ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مثل: بمثال ِ ؛ بمانندِ. همانندِ : چون مد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redeemer: مُخَلص=[ م ُ خ َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاذبانه: به دروغ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهشت وار: جنت مثال ؛ بهشت مثال : کسی که درگه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

film crew: عوامل صحنه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نافرزان: بی فرزانه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نافرزانه: بی فرزانه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( ص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نو افرین: منشی ٔ. [ م ُ ش ِءْ ] ( ع ص ) نوآفر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوافریننده: منشی ٔ. [ م ُ ش ِءْ ] ( ع ص ) نوآفر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افرینش گر: منشی ٔ. [ م ُ ش ِءْ ] ( ع ص ) نوآفر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شعاع خورشیدی: مژگان آفتاب ؛ کنایه از خطوط شعاعی. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کوشا: مجد. [ م ُ ج ِدد ] ( ع ص ) کوشش کنن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لاف زنی: خودپیرایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریش دار: ریشور. [ریش ْ وَ ] ( ص مرکب ) صاحب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: طاس آبگون. [ س ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دفع ملالت: غمگساری. [ غ َ گ ُ ] ( حامص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی شوقی: دل مردگی. [ دِ م ُ دَ / دِ ] ( حامص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی اعتقادی: ناداشتی. ( حامص مرکب ) بی اعتقادی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رویش: سبز شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر کرسی نشستن: - سبز شدن سخن ( حرف ) ؛بر کرسی نشست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریش براوردن: - سبز شدن خط ؛ کنایه از ریش برآوردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط براوردن: - سبز شدن خط ؛ کنایه از ریش برآوردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاریک شدن: رفتن نور در خانه بودیم که ناگاه ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بالای بالا: بسیار بالا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تظلم کردن: عرض داشتن ؛ تظلم کردن در نزد حاکم. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تظلم اوردن: عرض داشتن ؛ تظلم کردن در نزد حاکم. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

داد زدن: داد کردن آواز بلند برآوردن. داد ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فریاد کردن: داد کردن آواز بلند برآوردن. داد ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: جان پریان. [ ن ِ پ َ ] ( ترکیب اضاف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقام گرفتن: کینه بازآوردن ؛ انتقام گرفتن. ( از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقام کشیدن: کینه بستن. [ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقام جویی: کینه خواهی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خونخواهی: کین ستانی. [ س ِ ] ( حامص مرکب ) ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خادم پیر: دیرینه ٔ درگاه ؛ خادم پیر قدیم. ( ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب کهنه: می دیرینه ؛ می کهن. عتیق. کهنه : می ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسی: بس بس گوهر قیمتی که در سینهٔ توست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صبوحی: باده ٔ شبگیر. [ دَ / دِ ی ِ ش َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ساقی: باده ده. [ دَ / دِ دِه ْ ] ( نف مرک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرابخواران: باده پیمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده پیمان: شراب زدگان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دایم الخمر: باده فرسا. [ دَ / دِ ف َ ] ( ن مف م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روحانیون: اهل عمامه ؛ آنکه عمامه بر سر گذارد. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نورانی تر: انور. [ اَ وَ ] ( ع ن تف ) نعت تفضی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انور: ازهر. [ اَ هََ ] ( ع ن تف ) نعت تفض ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی