امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست برداشتن: دست واداشتن. [ دَ ت َ ] ( مص مرکب ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاخ غول را شکستن: خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتح خیبر کردن: خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شق القمر کردن: خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to perform a herculean task: خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خایهٔ غول را شکستن: خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like pulling teeth: خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارتباط پیدا کردن: مرتبط شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موظف کردن: تکلیف کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تکلیف شهروندی: وظیفهٔ شهروندی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عادل ها: صلحاء. [ ص ُ ل َ ] ( ع ص، اِ ) صلحا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

competent government agencies: مراجع صالحه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

state remedies: مراجع صالحه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مراجع صالحه: State remedies competent authoriti ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وشق: پروانه. [ پ َرْ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راهنمایی جستن: ارشاد گرفتن ؛ طلب هدایت و راهنمائی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ملقب شدن: مسمی شدن ؛ نامیده شدن. ملقب شدن. نا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معین کردن: مسمی کردن ( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامیده شده: مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yclept: مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ycleped: مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوانده شده: مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نام نهاده شده: مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مقلب شده: مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appropriate name: بامسمی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proper word: بامسمی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

correct designation: بامسمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هر چه زودتر: در اسرع وقت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as soon as possible: ( در ) اسرع وقت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطالبه کردن: . . . . . . . . را جویا شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trace: جویای علت شدن ، علت جویی کردن ، علت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رهبری کردن: ارائه ٔ طریق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه بردن: ارائه ٔ طریق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راهبری: ارائه ٔ طریق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پی بردن به: ره بردن به کسی یا جایی ؛ بدو یا بدا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه نمائی: ارائه ٔ طریق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رهنمونی: ارائه ٔ طریق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't worry: جای نگرانی نیست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no reason for worry: جای نگرانی نیست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جای نگرانی نیست: There is no reason ( cause ) for wo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار و بار: مشغله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قوت قلب دادن: دل و جرات دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل و جرات: قوت قلب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encourage: دل و جرات دادن ، قوت قلب دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misrule: سوء اداره ، سوء مدیریت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوء ادب: سوء ادب ؛ بی ادبی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدبینی: - سوءالعین ؛ بدی چشم. بدبینی : پَرِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی تدبیری: - سوء تدبیر ؛ بداندیشی. تدبیر بد : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فراموشکاری: - سوء حافظه ؛ فراموشکاری. نسیان.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

المأمور معذور: المأمور معذور. نظیر: ما علی الرسول ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مامورم و معذور: المأمور معذور. نظیر: ما علی الرسول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمنی کردن: درخواستن. [ دَ خوا / خا ت َ] ( مص م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسانیدن: ابلاغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایصال: ابلاغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ضمنی: غیرصریح، ضمنی، تلمیحی ، کنایی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عواقب امور: - عواقب امور ؛ سرانجام کارها و مآل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عواقب بین: - عواقب بین ؛ دوراندیش. ( آنندراج ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واعظ غیرمتعظ: واعظ غیرمتعظ ؛ پنددهنده ای که خود پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نصیحت شنو: متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پند شنو: متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندرزپذیر: متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پندنیوش: متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پند گیر: متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حرف شنو: متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نصیحت نشنو: غیر متعظ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پند پذیران: متعظین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پند نیوشان: متعظین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بارها و بارها: مکررا ، به دفعات ، به کرات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

محقق شدن: به وقوع انجامیدن:واقع شدن. ( مرزب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

violation: قانون شکنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سکوت پیشه کردن: ساکت شدن ، دم برنیاوردن زبان بستن. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خموشی گزیدن: سکوت پیشه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زبان بستن: سکوت پیشه کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

business license: پروانه کسب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دراز کردن سخن: دراز کردن سخن ؛ طولانی ساختن آن. طو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اطناب کلام: دراز کردن سخن ؛ طولانی ساختن آن. طو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اطاله کلام: دراز کردن سخن ؛ طولانی ساختن آن. طو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دراز کردن: اطاله ٔ کلام ؛ اطناب سخن. سخن بدراز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیاده گویی: اطاله ٔ کلام ؛ اطناب سخن. سخن بدراز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصل مطلب: اصل مطلب، علت اصلی، لب مطلب gist , ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تبیین: شکافتن امری ( مسأله ای و غیره ) ؛ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فسخ عزیمت: فسخ عزیمت= باطل کردن عزم ؛ فسخ عزیم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اول این که: اول این که . . . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعالی: نخستان آنانی که در طراز نخستند؛ سر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاردانان: کفات. [ ک ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کافی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعلق: آویزش علقه. علاقه. تعلق. پیوستگی. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نترسیدن: شهامت به خرج دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به ناچار: از سر ناچاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

این جور: این قبیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدینسان: از این قبیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک چنین: این دست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بماننده: از قبیل . . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صنف: رسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیم داشتن: ترس خوردن. [ ت َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوف کردن: ترس خوردن. [ ت َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واهمه داشتن: ترس خوردن. [ ت َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیهراس: بی واهمه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی واهمه: بی هراس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undauntedly: بی هراس ، بی واهمه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخطی کردن از: زیر پا گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخطی از قانون: زیر پا گذاشتن قانون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خارج اهنگ: بی قانون. ( ص مرکب ) ( از: بی قانون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی قانون: خارج آهنگ. [ رِ هََ ] ( ص مرکب ) آه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکنجه گر: موکل عقوبت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکنجه گران: - موکلان عقوبت ؛ مأموران شکنجه و ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلادان: موکلان عقوبت ؛ مأموران شکنجه و تعذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جلاد: موکل عقوبت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دژ خیمان: موکلان عقوبت ؛ مأموران شکنجه و تعذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عذاب بردن: - عقوبت بردن ؛ رنج بردن. عذاب بردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عذاب کشیدن: - عقوبت بردن ؛ رنج بردن. عذاب بردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درد کشیدن: - عقوبت بردن ؛ رنج بردن. عذاب بردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرگبار: جان انجام. [ اَ ] ( نف مرکب ) جان ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرگ افرین: جان انجام. [ اَ ] ( نف مرکب ) جان ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشندگان: مرگ آفرینان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قاتلین: مرگ آفرینان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قاتلان: مرگ آفرینان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توان داشتن: جان انجام کاری را داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدرت داشتن: جان انجام کاری را داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاب داشتن: جان انجام کاری را داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحمل داشتن: جان انجام کاری را داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لئیم: بی وجود= در تداول، دون و کمینه و پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به هر جهت: علی ای تقدیر. [ ع َ لا اَی ْ ی ِ ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در هر حال: به هرجهت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقدر شدن: تقدیر رفتن. [ ت َ رَ ت َ ] ( مص مرک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرحمت کردن: ارزانی داشتن ، ارزانی دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اما: در مقابل=اما ، ولیکن گرچه دیگر جان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منتها: در مقابل=اما ، ولیکن گرچه دیگر جان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but: در مقابل=اما ، ولیکن گرچه دیگر جان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متوسط القامت: میانه/میان بالا. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متوسط القامه: میانه/میان بالا. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میان قد: میانه/میان بالا. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میانه بالا: میانه/میان قد. [ ن َ / ن ِ ق َ ] ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برادر وسطی: میانه برادر. [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طفیلی: میانه خور و کناره گرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سربار: میانه خور کناره گرد ؛ یعنی آنکه در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفتخوار: میانه خور کناره گرد ؛ یعنی آنکه در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هردیگی چمچه: میانه خور کناره گرد ؛ یعنی آنکه در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میانه خور: هردیگی چمچه ( هَ چَ چَ یا چِ ) ( ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اغراق گفتن: بزرگ کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهم جلوه دادن: بزرگ کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرغزی: گفت کسی خواجه سنایی بمرد مرگ چنین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کرد: گفت کسی خواجه سنایی بمرد مرگ چنین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مسلخ بردن: سلاخی کردن ، کشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان وقت: از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thence: از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thenceforth: از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thenceforward: از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان هنگام: از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان پس: از آن باز. [ اَ ] ( ق مرکب ) از آن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از ان جهت که: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به علت اینکه: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چونکه: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیرا که: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برای ان که: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان رو: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از ان روی: از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدون: بی ز. [ زِ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ) م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی انکه: بی از آن. [ اَ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدون: بی از آن. [ اَ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همه: یکایک همه. همگی. کلیه ٔ افراد. ( ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجاهل کردن: خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طفره زدن: خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیردرروی: حاشا کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باقاعده: برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روشمند: برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روشمند: برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خایه لیس: خایه مال ، چاپلوس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شهود: شُهَّد = گواهان ، شاهدان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاه دین: شُهَّد ، شهود ، شاهدان ، گواهان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارجمندانه: احترام آمیز، تکریم آمیز ، با ملاحظه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر قابل قبول: بیجا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهانه اوردن: عذر آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عذر کسی را خواستن: رد کردن محترمانهٔ کسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلتبان: زن به مزد ( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قلتبانی: زن به مزدی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی مزد و منت: بلاعوض، رایگان، مجانی، مفتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جزا دادن: سزا دادن ، مجازات کردن ، عقوبت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مجازات کردن: سزا دادن ، مجازات کردن ، عقوبت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سزا دادن: سزا دادن ، مجازات کردن ، عقوبت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلیر شدن: - دلیر آمدن ؛ دلیر شدن : دلیر آمدی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استیساد: - دلیر آمدن ؛ دلیر شدن : دلیر آمدی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلاور شدن: - دلیر آمدن ؛ دلیر شدن : دلیر آمدی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نادلیر: نادلاور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی شهامت: نادلیر. [ دِ ] ( ص مرکب ) جبان. ترس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشجیع کردن: دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جرات دادن: دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنجید: دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

روز مبادا: وقتِ ضرورت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reenter: باز رسیدن دوباره رسیدن : وگر گوید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطاعت بردن: اطاعت کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطاعت نبردن: اطاعت نکردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sergeant in the police: سرپاس ( سرپاسبان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رییس شهربانی: سرپاس ( سرپاسبان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chief of police: رئیس شهربانی ، سرپاس ( سرپاسبان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپنجی: چهارروزه. [ چ َ / چ ِ زَ / زِ ] ( ص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشت خشت: خش خشت. [ خ ِ خ ِ ] ( اِ صوت ) بمعن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خشت خشک بر اب افکندن: خشت خشک بر آب افکندن . [ خ ِ ت ِ خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop the ball: خیطی بالا آوردن ( سندبادنامه. ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop a clanger: دسته گل به آب دادن خیطی بالا آورد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: - خشت زر ؛ خشتی که از طلاست. کنایه ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی