امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوشیدنی های الکلی: آب شنگولی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشروب: آب شنگولی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مست: شنگولی. [ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرطوم فیل: شنگول خرطوم فیل. ( برهان ) ( ناظم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حالم رو جا اورد: خستگی از تنم گرفت و شنگولم کرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرحدنشین: - اطراف نشین ؛ مرزنشین. کسی که در س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصحاب ثغور: اصحاب اطراف. [ اَ ب ِ اَ ] ( ترکیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرزداران: اصحاب اطراف. [ اَ ب ِ اَ ] ( ترکیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محارم پسر: - اطراف الرجل ؛ یعنی پدر و برادران ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دو دست و دو پا: - اطراف بدن ؛دو دست و دو پا و سر. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اطراف زیتون: - اطراف زیتون ؛ شاخه های زیتون. ( ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شاخه های زیتون: - اطراف زیتون ؛ شاخه های زیتون. ( ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشراف عرب: اطراف عرب ؛ وی از اطراف عرب است ؛ ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرابط: - ملوک اطراف ؛ پادشاهان مرزها : و ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرزبانی: تصدی حدود ، تصدی مرز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرحدداران: مرزبانان ، صاحب طرفان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرسبز: سبزدرسبز، سبزه در سبزه . ( آنندراج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از بیخ بر کندن: - ازبن برکندگی ؛ از ریشه ، از بیخ ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پی ریختن: بن افکندن. [ ب ُ اَ ک َ دَ ] ( مص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامه نوشتن: بن افکندن نامه ؛ نوشتن آن. نامه کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامه کردن: بن افکندن نامه ؛ نوشتن آن. نامه کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روی زمین خوابیدن: بن دامان شبستان کردن ؛ زمین را خواب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به اخر رسیدن: - به بن آمدن ؛ به آخر رسیدن. به انج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به پایان امدن: - به بن آمدن ؛ به آخر رسیدن. به انج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اول و اخر: - سر و بن ؛ سر و ته. اول و آخر : دل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فقحه: بن سوراخ مقعد که بعربی فقحه خوانند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از حنظل شکر نتوان ساخت: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر چشم کور سرمه کشیدن چه فایده: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوم از تربیت هزار دستان نشود: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کوشش نروید گل از شاخ بید: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخم چون در شوره کاری ضایع و بی بر شود: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خر به سعی ادمی نخواهد شد: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نرود میخ اهنین در سنگ: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مات شدن: میخ شدن ( گویش تهرانی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نهال تلخ نگردد به تربیت شیرین: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گردکان بر گنبد: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a leopard cannot change its spots: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلیم سیاه بافته سفید نمی شود: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't ride the high horse: از خر شیطون بیا پایین !

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring a cow to the hall she will run to the stall: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can the leopard change his spot: از حنظل شکر نتوان ساخت؛ بر چشم کور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to know someone's blind spots: رگ خواب کسی را دانستن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wake not a sleeping lion: !Let sleeping dogs lie !Don't twis ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدشلوار: بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوس ران: بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زن باره: بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باعفاف: پاک شلوار ( صفت ) عفیف ، تمیز شلوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نظیف السراویل: پاک شلوار ( صفت ) عفیف ، تمیز شلوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عفاف: - پاک شلواری ؛ عفت. مقابل شهوت رانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شلوار کسی را کندن: شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفتضح کردن: شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شلوار کن کردن: شلوارکن کردن ؛ شلوار کسی را کندن. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امیختگی دادن: الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تانیس: الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الفت افکندن: تأنیس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوست گردانیدن: تأنیس ، الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوست کردن: تأنیس ، الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوستدار کردن: تأنیس ، الفت دادن. [ اُ ف َ دَ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوست انگاشتن: دوست گرفتن دوست شمردن. دوست پنداش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درهم شدن: ارتباک ( در هم شدن امور/کارها )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشبک: ارتباک ( در هم شدن امور/کارها )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارتباک: درهم شدن کارها. ( منتهی الارب ) ( آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارتباک در کلام: درماندن در سخن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درماندن در سخن: درماندن در سخن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مضطرب شدن: ارتباک صید در حباله ؛ تپان و مضطرب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امیختگی کار: ارتباک ( در هم شدن کارها / امور )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الفت یافتن: آمیختگی گرفتن با چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوگر شدن: آمیختگی گرفتن با چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوخ: آمیختگی و آشفتگی کار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درهمی امور: بوخ. ( ع اِ ) درهمی کار. ( منتهی ال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درهمی کارها: بوخ. ( ع اِ ) درهمی کار. ( منتهی ال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امیختگی ها: شوائب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چسبیدن: بند شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متصل شدن: بند شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تفویض کردن: بازگذاشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفوض کردن: بازگذاشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واگذاشتن: بازگذاشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برچینش: تخته بند شدن ، تخته شدن ، انقراض

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منحل شدن: تخته بند شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موقوف شدن: تخته بند شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاخ به شاخ شدن: شاخ بند شدن. [ ب َ ش ُ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاخ به شاخ شدن یا سرشاخ شدن: شاخ بند شدن. [ ب َ ش ُ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاخ بند شدن: معنی اصطلاح - > شاخ به شاخ شدن؛ سرِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در محاصره: شهربند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محصور شدن: شهربند شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زیبایی: رعنائی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نازیبا: نارعنا. [ رَ ] ( ص مرکب ) مقابل رعن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لشکر گران: جیش ارعن ؛ لشکر گران بسیار. ( منتهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سپاه گران: جیش ارعن ؛ لشکر گران بسیار. ( منتهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جیش عظیم: جیش ارعن ؛ لشکر گران بسیار. ( منتهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دنیای فانی: زال رعنا. [ ل ِ رَ ] ( ترکیب وصفی ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بشاشت: روتازگی. [ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بشاشه: روتازگی. [ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلاقت وجه: گشاده رویی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تازه رویی: روتازگی. [ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی نقاب: گشاده رو/روی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طلق الوجه: گشاده روی ، بشاش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسیب زدن: لطمه وارد آوردن به . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسیب رسانیدن: لطمه وارد آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نزار: نی قلیان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاسه ٔ سر: کدو || کنایه از کاسه ٔ سر. ( از آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قنینه: کدونیمه. [ ک َ م َ / م ِ ] ( اِ مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قنینه: کدونیمه. [ ک َ م َ / م ِ ] ( اِ مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قنینه: ساتگین قدح و پیاله ٔ شراب خوری. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قدح: آوند شراب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اوند شراب: آوند شراب = صراحی ، قدح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده نوشیدن: صراحی کشیدن. [ ص ُ ک َ / ک ِدَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده نوشی: صراحی کشیدن. [ ص ُ ک َ / ک ِدَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده گساردن: صراحی کشیدن. [ ص ُ ک َ / ک ِدَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می زدن: صراحی کشیدن. [ ص ُ ک َ / ک ِدَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب نوشیدن: ساغرکشی. [ غ َ ک َ/ ک ِ ] ( حامص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساغر زدن: ساغرکشی. [ غ َ ک َ/ ک ِ ] ( حامص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: اشک صراحی. [ اَ ک ِ ص ُ ] ( ترکیب ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شراب: خورشید صراحی. [ خوَرْ / خُرْ دِ ص ُ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چک و چانه: کد و کاش. [ ک َ دُ ] ( اِ مرکب، از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چانه زدن: کد و کاش. [ ک َ دُ ] ( اِ مرکب، از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مماکسه: کد و کاش. [ ک َ دُ ] ( اِ مرکب، از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناپخته: کال و کدو. [ ل ُ ک َ ] ( ص مرکب، از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چنار و منار حواله کردن: - چنار و منار حواله کردن ؛ کنایه از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دغسر: کله کدو. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ک َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لغسر: کله کدو. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ک َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرفیاب شدن: به حضور کسی شرفیاب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بار یافتن: به حضور کسی شرفیاب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشریف فرما شدن: به حضور کسی شرفیاب شدن ، بار یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط خط کردن: کثیف و ناخوانا کردن نوشته که معمولا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رج زدن: ( گویش تهرانی ) رج زدن ، با بی دقتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اتش سپاری: به آتش سپاری / آتشسپاری مراسم سوزا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اتشسپاری: به آتش سپاری / آتشسپاری مراسم سوزا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

incremation: آتش سپاری ، به آتش سپاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

primary cremation: آتش سپاری ، به آتش سپاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچه کبک: کبک بچه. [ ک َ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رد گم کردن: پی گم کردن. [ پ َ / پ ِ گ ُ ک َ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایز گم کردن: پی گم کردن. [ پ َ / پ ِ گ ُ ک َ دَ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ex race horse: اسب جماش کبک رقاص. [ ک َ ک ِ رَق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جماش: ex - race horse اسب جماش کبک رقا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبک رقاص: ex - race horse اسب جماش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیز بصر: sharp eyed

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکار کبک: کبک زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش لب: کبک لب. [ ک َ ل َ ] ( ص مرکب ) که ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبک لب: خوش لب. [ خوَش ْ / خُش ْ ل َ ] ( ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لعل لب: کبک لب. [ ک َ ل َ ] ( ص مرکب ) که ل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لعل لبی: کبک لبی کبک لب. [ ک َ ل َ ] ( ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبک رفتار: کبک وش. [ ک َ وَ] ( ص مرکب، ق مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبک وش: کبک رفتار. [ ک َ رَ ] ( ص مرکب ) آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبک مثال: کبک وش. [ ک َ وَ] ( ص مرکب، ق مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

این دفعه: این مرتبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دنیایی: این سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) این جها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

این بار: این مرتبه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یقین: محققا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راست و دروغ: صحت و سقم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدق و کذب: صحت و سقم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شفابخش: صحت رسان. [ ص ِح ْ ح َ رَ / رِ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شافی: صحت رسان. [ ص ِح ْ ح َ رَ / رِ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شفادهنده: صحت رسان. [ ص ِح ْ ح َ رَ / رِ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منتظر شدن: انتظار کشیدن. [ اِ ت ِ ک َ/ک ِ دَ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عطسه کردن: - صبر آمدن ؛ در تداول عوام عطسه کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسر نماز رفتن: بسر نماز رفتن ( آماده و عازم شدن به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریشه دار: مزمن ( دیرپای و دیرینه )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معیوبی: لنگیدن کاری ؛ نقصی در آن بودن که ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عیبناکی: لنگیدن کاری ؛ نقصی در آن بودن که ما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلب واقعیت: صحنه سازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صحنه سازی: قلب واقعیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عاشق: برده دل ( صفت ) کسی که از شدت عشق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باطنا: - به دل ؛ اندر دل. در ضمیر. در عقید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در باطن: - به دل ؛ اندر دل. در ضمیر. در عقید ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوه پیما: ( گویش تهرانی ) کوه پیما = بچه با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خستگی عصبی: nervous exhaustion

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nervous exhaustion: خستگی عصبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گماشتن بر: مأمور کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز اسب دوانی: ایام الرهان ؛ روز اسب دوانی یعنی رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دورباش دار: شاطر جلودار. ( آنندراج ) . فرقه ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروزمندانه: مظفرانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مظفرانه: ظفرمندانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاتحانه: مظفرانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظفرمندانه: کامکارانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مخروطی: کله قندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنس بنجل: بارِ قند ( گویش تهرانی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بار قند: ( گویش تهرانی ) جنس بنجل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسب العاده: برحسب عادت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متغیر شدن: برآشفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گردش کردن: به گردش رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشهوریت: اشتهار داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرشناسی: اشتهار داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ان شخص: the person

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سر قول خود برگشتن: پیمان شکستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیمان شکستن: از سر قول خود برگشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدقولی: از سر قول خود برگشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلف قول: از سر قول خود برگشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلف قول کردن: از سر قول خود برگشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدقولی کردن: خلف قول کردن. [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلف وعد کردن: خلف قول کردن. [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلف عهد کردن: خلف قول کردن. [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقض عهد کردن: خلف قول کردن. [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عهد شکستن: عهد گسستن. [ ع َ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیمان شکنی: عهد گسستن. [ ع َ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشکارا گردیدن: - به منصه ٔ ظهور رسیدن ؛ آشکارا شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظاهر گردیدن: - به منصه ٔ ظهور رسیدن ؛ آشکارا شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظاهر گشتن: - به منصه ٔ ظهور رسیدن ؛ آشکارا شدن ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی