امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finally: نهایتا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیمه دوز: خیام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چادر دوز: خیام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیمه باف: خیام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چادرها: خیام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چادر ها: خیام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوراخ کننده: سینا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فراخواننده: داعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میسیونر: داعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دعوت کننده: داعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دعوتگر: داعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inviter: داعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبلیغ کننده: داعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرهیزکار: تقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدد کردن: اعتضاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یاری طلبیدن: اعتضاد جستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدد خواستن: اعتضاد جستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدد خواهی: اعتضاد جستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مدد جویی: اعتضاد جستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یاری خواستن: اعتضاد جستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تصمیم داشتن: بنا داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مصمم شدن: بنا داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زراندود: مذهب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طلاکاری شده: مذهب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

congratulation: عرض تبریک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلا واسطه: بلافصل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی میانجی: بلافصل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست اول: بلافصل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لاینقطع: بلافصل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وارث مسلم: وارث بلافصل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الت مردانه: گروگان گروگان. [ گ ُ ] ( اِ ) آلت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشکیل شدن: تشکیل یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکل گرفتن: تشکیل یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شکل گرفتن: تشکیل یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر شدن: اشغال شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصیل زاده: کریم الطرفین ، اصیل الطرفین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنده کاری کردن: نقش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منقوش کردن: نقش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسم کردن: نقش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گل پیکر: نازک بلور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نازک تن: نازک بلور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطیف اندام: نازک بلور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تزیین شده: تزیین یافته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لباس سلام: full dress

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tails: لباس سلام ، لباس رسمی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساز زن: شکافه زن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخت برگشته: فلک زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شوربخت: فلک بخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی طالع: فلک زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدطالع: کور ستاره ، فلک زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

star crossed: کور ستاره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بداختر: کورستاره ، فلک زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کرنا زدن: در کرنا دمیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باقدرت: بقوت ، به قوت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تا دیر وقت: تا بوق سگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay up late: تا بوق سگ بیدار بودن ؛ تا نزدیک بام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تا دیر گاه: تا بوق سگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: شرم مرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: بوق به استعاره ، شرم مرد. ( یادداش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قوام کار: ملاک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از همه جهت: به تمام معنا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the full sense of the word: به تمام معنا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the full sense of the word: به تمام معنا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in every regard: به تمام معنا ، از هر جهت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from any point of view: به تمام معنا ، از هر جهت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from every point of view: به تمام معنا ، از هر جهت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرای هفت رخشان: کنایه از آسمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسمان: سرای هفت رخشان کنایه از آسمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متحیر کردن: متحیرساختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چوچوله: بنظر/بظر. [ ب ُ ظَ ] ( ع اِ ) تلاق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ختنه کننده: خاتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ختنه کردن: خاتنت، خاتنة

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار خانگی: فنج. [ ف َ ن ِ ] ( ع اِ ) ماری که آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی تشرفات: بی دنگ و فنگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی تشریفات: بی دنگ و فنگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون تجمل: بی دنگ و فنگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برحسب ظاهر: به نظر ، به ظاهر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارایه دادن: عرضه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارائه دادن: عرضه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارائه دادن: عرضه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیره روزی: فلک زدگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیره بختی: فلک زدگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیه روزی: فلک زدگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیره بختان: فلک زدگان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعلام داشتن: او بمن اعلام داشت که . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just like: درست مطابقِ . . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیقین: محققا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the next day: فردای آن روز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the morrow: فردای آن روز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز بعد: فردای آن روز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز اینده: فردا ، روز بعد ، فردای آن روز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منتظر کسی بودن: انتظار کسی را داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انتظار کسی را داشتن: منتظر کسی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم براه بودن: انتظار کسی را داشتن ، منتظر کسی بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to find similar: شبیه یافتن ، مشابه یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در ازاء: در قبال. . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در ازائ: در قبال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عمل کردن به سنت: عمل کردن به سنت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم جواری: همسایگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حسن الجوار: حسن هم جواری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسن همجواری: - حسن هم جواری ؛ به صلح و صفا با هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذی حق: حائز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

داد و ستد کردن: تعامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سروکار: تعامل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهل دربار: درباریان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

court fool: تلخک دربار [هنرهای نمایشی] تلخک‍ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درباری: درگهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وارد شده: وارده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وارده: نقل شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقل شده: وارده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روایت شده: وارده ( نقل شده )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم زیستی مسالمت امیز: تعایش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

symbiosis: تعایش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسلط گشتن: حاکم شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمع اوری شده: برچیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جمع شده: برچیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quaff: لاجرعه سرکشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوشخوی: خوش مشرب ، عالی مشرب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لطیف مشرب: لطیف مشرب ؛ خوش طبع و متواضع. ( ناظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش طبع: لطیف مشرب ؛ خوش طبع و متواضع. ( ناظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلند نظر: گشاده مشرب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش معاشرت: گشاده مشرب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش مجلس: گشاده مشرب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش معاشرتی: گشاده مشربی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اجتماعی: گشاده مشرب ( آدم اجتماعی و غیر منزو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like an angel: ملک مشرب فرشته خو . فرشته خصال .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظریف طبع: نازک مشرب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم رای: هم مشرب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم مشرب: هم مرام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم خو: هم مرام ، هم مشرب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کودک سرشت: کودک مشرب. [ دَ م َ رَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کودک مزاج: کودک مشرب. [ دَ م َ رَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کودکانه: کودک مشرب. [ دَ م َ رَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کودک وار: کودک مشرب. [ دَ م َ رَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بچگانه: کودک مشرب. [ دَ م َ رَ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جدی شدن: جدی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

about: در ارتباط با . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بابت: در ارتباط با . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راجع: در ارتباط با . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

راجع: در ارتباط با . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

با این وجود: با این رو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is believed that: اعتقاد بر این است که . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is believed that: اعتقاد بر این است که . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قانونی شدن: رسمیت یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صورت قانونی پیدا کردن: رسمیت یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become officially valid: رسمیت یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the days of: در عهدِ . . . . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شفاعت کننده: شافع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میانجی گر: شافع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in some cases: در مواردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in some cases: در مواردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on occasion: در مواردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at times: در مواردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مبنی بر: بر پایه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تبری کردن: تبری جستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شایان: شاینده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تن دردادن: دست از مقاومت برداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعبیر کردن: تعبیر زدن. [ ت َ زَ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هراسانیدن: - زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارعاب کردن: - زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای چیزی کسی وسط امدن: بحث از چیزی/کسی به میان آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلوکننده: غالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از حد درگذرنده: غالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدا بودن: الوهیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believe in: قائل بودن به . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتقاد داشتن: قائل بودن به . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باور داشتن: قائل بودن به . . . . . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیکی کننده: محسن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تحسین شده: محسن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطیع کردن: - به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت انقیاد در اوردن: - به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منقاد کردن: - به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تبعیت واداشتن: - به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در خدمت کسی بودن: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در خدمت کسی بودن: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رام بودن: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیرو بودن: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطیع بودن: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروی: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همراه بودن: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملازمت: - در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اماده حرکت: - پا بر رکاب ؛ آماده ٔ حرکت. مهیای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چابک سوار: - چابک رکاب ؛ سوارکار ماهر و زبردست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بتاخت: رکاب کش ، با شتاب هر چه تمام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with full speed: رکاب کش ، بتاخت ، با شتاب هر چه تما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شلاقی رفتن: به سرعت رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسرعت رفتن: شلاقی رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رکاب گران کردن: - رکاب گران کردن ؛ کنایه از تهیه ٔ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رکاب کشیدن: رکاب گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرکوب: - زیر رکاب یا به زیر رکاب ؛ مرکوب : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رکاب السحاب: باد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک رکاب: سوار تنها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سوار تنها: یک رکاب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده پیمودن: - رکاب گران کشیدن ؛ باده پیمودن. قد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده پیمایی: - رکاب گران کشیدن ؛ باده پیمودن. قد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می گساردن: - رکاب گران کشیدن ؛ باده پیمودن. قد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

می گساریدن: - رکاب گران کشیدن ؛ باده پیمودن. قد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میگساری: - رکاب گران کشیدن ؛ باده پیمودن. قد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قدح در کشیدن: - رکاب گران کشیدن ؛ باده پیمودن. قد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عاشق هرجایی: دل بدست. [ دِ ب ِ دَ ] ( ص مرکب ) ع ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی