امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evanescence: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زوال تدریجی: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محو گردیدن: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محو گشتن: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باریک شدن: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیفته گشتن: گرفتار آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عاشق شدن: گرفتار آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیفته شدن: گرفتار آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نتیجه داشتن: به ثمر نشستن ، به ثمر رسیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start the revolution: وقوع انقلاب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to start a revolution: وقوع انقلاب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

به هنگام: به گاهِ. . . . . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

resume relations: از سرگیری روابط

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

restore relations: از سرگیری روابط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازین رو: بدین سو ، بدینسو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازاین لحاظ: بدین سو ، بدینسو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیر کشته غوغا: کنایه از جناب عثمان ( خلیفه سوم مسل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زند رزم: جنگ بزرگ ، جنگ عظیم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hot battle: زند رزم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وقتی که: بدان هنگام که . . . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساکت شدن: فرونشستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منطفی شدن: فرونشستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فروکش کردن: فرونشستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep away from: چیزی/کسی را به دور از چیزی /کسی نگا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرشتاب: شتاب آلود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرشتابی: شتاب آلودگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شتاب اور: پر شتاب ، شتاب آلود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start off: پا نهادن در کاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set out: پا نهادن در کاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مضایقه نکردن: از هیچ تلاشی فروگذار نبودن/نکردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مضایقه نکردن: از هیچ تلاشی فروگذار نبودن/نکردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the focus of interest: کانون توجه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کانون توجه: The focus of interest The central ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the central focus: کانون توجه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the primary focus: کانون توجه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست به کار شدن: جامه عمل پوشاندن به . . . . . . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دست به کار شدن: جامه عمل پوشاندن به . . . . . . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put into action: جامه عمل پوشاندن به . . . . . . . . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تحقق رساندن: جامه عمل پوشاندن به . . . . . . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازین جهت: بدین منظور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naturalist: طبیعیدان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متنعم شدن: طرف بستن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نوا رسیدن: طرف بستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برخوردار شدن: طرف بستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برخوردار شدن از: طرف بستن از . . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فایده بردن: طرف بستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سود کردن: طرف بستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منفعت بردن: طرف بستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهره یافتن: طرف بستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طرف بستن: نصیب بردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب قلیان را عوض کردن: عزم سفر به منظور تجدید عیش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گره گندله: گره کور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نصب کردن: وانهادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قبول کردن: تن در دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطیع شدن: تن در دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمکین کردن: تن در دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دنبال اوردن: در پی داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a tight knot: گره کور

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سریر سروری تکیه داشتن: کنایه از فرمانروایی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عملی شدن: به تحقق پیوستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انجام گرفتن: به تحقق پیوستن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجرا شدن: به تحقق پیوستن ، انجام گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به مدت: برای مدت . . . . . . برای مدت یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محقق کردن: مسلم کردن/ساختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهات: گرداگرد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سر به در کردن: اصطلاح انگلستان فرانسه را وادار سا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در اهنگ کاری بودن: قصد و نیت کاری داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدنیت: بد آهنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جانانه: با چنگ و دندان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با تمام وجود و توان: با چنگ و دندان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

با چنگ و دندان: fight tooth and nail با چنگ و دندا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defend with tooth and nail: با چنگ و دندان از کسی/چیزی محافظت ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ان طوری که: آنچنان که ، بدانجا که ، چندان که ، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوشش ها: مساعی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

endeavours: مساعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منصرف کردن: برگرداندن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم طمع به چیزی کسی دوختن: اصطلاح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طمع بردن: چشم طمع به به چیزی/کسی دوختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rich farmland: اراضی زراعی زرخیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rich soil: زمین زرخیز ، خطهٔ زرخیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مرکز ثقل: نقطه اتکا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

achieving goals: تحقق اهداف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نبرد: رشته نبردهای ایران و عثمانی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چنین ایامی: در همچین شرایطی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا مگر: شاید که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شاید که: تا مگر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حسن تفاهم میان دول: روابط حسنه دول

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amities: روابط حسنه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cause damage: لطمه وارد آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطمه زدن به: لطمه وارد آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطمه زدن: لطمه وارد آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خسارت وارد اوردن: لطمه وارد آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خسارت زدن: لطمه وارد آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مضرت رساندن: لطمه وارد آوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لطمه وارد اوردن: صدمه زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیاستگر: سیاستباز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست کسی را به گرمی فشردن: اصطلاح با آغوش باز کسی را پذیرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متحقق کردن: برآورده کردن/ساختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد قبول واقع شدن: مقبول افتادن ، مقبول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوشایند بودن: مقبول آمدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد پسند واقع شدن: مقبول آمدن ، مقبول افتادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good excuse: عذر موجه/مقبول

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

همه پسند: مقبول عامه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عامه پسند: مقبول عامه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقبول طلعت: خوش سیما ، خوب رخ ملک گفت : شنیدم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش سیما: مقبول طلعت ملک گفت : شنیدم که بازر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوبرخ: مقبول طلعت ملک گفت : شنیدم که بازر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش قیافه: مقبول طلعت ملک گفت : شنیدم که بازر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقبول القول: همگان مقبول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موثق: مقبول القول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ثقه: مقبول القول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

امید دادن: دلگرمی دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارجا: دلگرمی دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطمئن کردن: دلگرمی دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطمئن ساختن: دلگرمی دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلاح های اتشین: سلاح های گرم ، جنگ افزارهای گرم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روال گذشته: کما فی السابق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مانندگذشته: کما فی السابق ، به روال گذشته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکست فاحش: شکست سخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دستخوش شدن: متحمل شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرفتار امدن: متحمل شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برتابیدن: متحمل شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امضا شدن: به امضا رسیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sign an agreement contract treaty etc: به امضا رساندن/رسیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از جانب: به نمایندگی از سوی . . . . . . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به عنوان مثال: از جمله آن که . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به عنوان نمونه: از جمله آن که . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فی المثل: از جمله آن که . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به طور مثال: از جمله آن که . . . . . . . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عادت دادن: آموخته کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست اموز کردن: آموخته کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رام نشده: نا آموخته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجربه کار: خدمت آموخته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاردیده: خدمت آموخته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ افروز: آتش گستر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ افروزی: آتش گستری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ طلب: آتش گستر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ طلبی: آتش گستری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اطلاع یافتن: کسب آگاهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطلع شدن: کسب آگاهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contract an alliance: عقد اتحاد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to form an alliance: عقد اتحاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تدارک دیدن: تحصیل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به دست نیامده: نامحصول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حصل: گاهی به معنی جاکشی کردن به کار می ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جاکشی کردن: حصل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرتبه: سِمَت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرتبت: سِمَت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوشنامی: حیثیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسن شهرت: حیثیت ، نیک نامی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نصیب شدن: عاید شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعلق گرفتن: عاید شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عبث: بی سرانجام

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

receive an order: کسب دستور

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take orders from somebody: کسب دستور از کسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست ورز: صاحب حرفه/حرفت ، اهل حرفه/حرفت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی افتاب: سپاه ترک ، کنایه از روشنی آفتاب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسئولین: اولیای امور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مسئولان اجرایی: اولیای امور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رؤساء: اولیای امور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اولیاء امور: اهل مقامات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موسیقی دان: اهل مقامات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موسیقی شناس: اهل مقامات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متصدیان: اولیاء امور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لطف کردن: الطاف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: ایر. [ اَ ] ( اِ ) آلت تناسل. ( بره ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحنن: اشفاق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهر ورزیدن: اشفاق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عنایت کردن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توجه داشتن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکار بردن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکار زدن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به کار زدن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اعمال کردن: به کار زدن ، مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعمل اوردن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به عمل اوردن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقدیم داشتن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرضه داشتن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عرضه دادن: مبذول داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گاردان: ژنرال گاردان ، در منابع قدیمی فارسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزیت دادن: ممتاز کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on arrival: در بدو ورود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on arrival: در بدو ورود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فهیم: چیزفهم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show displeasure at with: اظهار نارضایتی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشرف یافتن: باریابی ، بار یافتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اذن دخول: باریابی ، بار یافتن ، شرف حضور ، شر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهره عملی به خود گرفتن: عملی شدن ، جامهٔ عمل به خود پوشیدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهره رسمی به خود گرفتن: رسمی شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخراج کردن: بیرون راندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاراندن: بیرون راندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون فرستادن: بیرون راندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون انداختن: بیرون راندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معزول کردن: بیرون راندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واگذار شدن: محول شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الامد: باب روز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modern: باب روز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نائل امدن به: موفق شدن ، رسیدن به ، به دست آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همراه با: به انضمام

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to squeeze the trigger: چکاندن/کشیدن ماشه

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی