امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سینهٔ سفید: سینهٔ بلوری ( دارای سینه سفید ) ( گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کنار دیوار: سینه کش دیوار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتظار دادن: - دل کسی را آب کردن ؛ او را در مطلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل کسی را اب کردن: - دل کسی را آب کردن ؛ او را در مطلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سیراب کردن: سیرآب کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فصاحت متن: ذلاقت قلم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش قلمی: ذلاقت قلم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلم رفتن: قلم رفتن ؛ مقدر شدن. ( ارمغان آصفی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تقدیر رفتن: قلم رفتن ؛ مقدر شدن. ( ارمغان آصفی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یک قلمه: یک قلم. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ ] ( ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکلی: یک قلم. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ ] ( ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مطلقا: یک قلم. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ ] ( ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش تقریری: ذلاقت قلم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ذلاقت قلم: ذلاقت قلم ( چیره دستی در نوشتن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مردن: قصه اش کوتاه شد ( گویش تهرانی ) م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نس پیشونی: مرد ی که بین زنها طرفدار دارد ( گوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیره مرد: پیری لهجه و گویش تهرانی پیر مرد ( ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیرمرد: پیری لهجه و گویش تهرانی پیر مرد ( ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخم شراب: تخم شراب= ( لهجه و گویش تهرانی ) بچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخت ازموده: پیر دیر سخت آزموده در امری سخت با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دنیا: پیر خوش سیما ؛ مجازاً دنیا و روزگار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از قدیم: از دیری بدین سو. از مدتی طویل پیش ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چند سال پیش: از دیرسال ؛ از مدتی قبل. از سالها پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سال ها پیش: از دیرسال ؛ از مدتی قبل. از سالها پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از مدتی قبل: از دیرسال ؛ از مدتی قبل. از سالها پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا مدتی: تا دیری ؛ تا مدتی دراز. زمانی طولان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زود: نه دیر ؛ زود. به سرعت. نه با فاصله ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زود باشد: نه دیر باشد ؛ زود باشد. قریباً. در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زود باشد: نه دیر باشد ؛ زود باشد. قریباً. در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نزدیک است: نه دیر باشد ؛ زود باشد. قریباً. در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کوتاه مدت: نه دیر و دراز ؛ کوتاه. اندک مدت : م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر انزال: دیرآب. ( ص مرکب ) که زود انزال نکند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیر انزال: دیرآب. ( ص مرکب ) که زود انزال نکند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دنیا: دیر سپنجی ؛ کنایه از دنیا است زیرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیرانزالی: دیر آبی دیرآب. ( ص مرکب ) که زود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیرانزالی: دیر آبی دیرآب. ( ص مرکب ) که زود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تاخیر: دیرآمد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیرپایان: دیرانجام. [ اَ ] ( ص مرکب ) که دیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دیرپایان: دیرانجام. [ اَ ] ( ص مرکب ) که دیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر بدیر: دیرادیر. ( ق مرکب ) دیردیر. دیربدیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هر از گاهی: دیرادیر. ( ق مرکب ) دیردیر. دیربدیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به ندرت: دیرادیر. ( ق مرکب ) دیردیر. دیربدیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گاه گاه: دیرادیر. ( ق مرکب ) دیردیر. دیربدیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ندرتا: دیرادیر. ( ق مرکب ) دیردیر. دیربدیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر عمر: دیربقا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) پرعمر. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پایا: دیربقا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) پرعمر. ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابد مدت: دیربقا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) پرعمر. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ابد مدت: دیربقا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) پرعمر. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

زیبا: ترگل ور گل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بچه کوچک: موش موشی لهجه و گویش تهرانی بچه کوچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تجاوز کردن به: بی سیرت کردن. [ رَ ک َ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fucker: مرزنده. [ م ُ زَ دَ /دِ ] ( نف ) جم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شهوانی: شهوی. [ ش َ وا ] ( ع ص ) مؤنث شَهْ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

group sex: خرانبار= جماع کردن چند شخص با یکن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیت اللطف: دلال/دلاله خانه. [ دَل ْ لا ن َ / ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لولی خانه: دلال/دلاله خانه. [ دَل ْ لا ن َ / ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کونی: کلوک. [ ک َ ] ( اِ ) کودک بود امرد. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کونی: کلوک. [ ک َ ] ( اِ ) کودک بود امرد. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زود انزال: سریع الانزال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زود انزال: سست کمر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اخته: کنده خایه ؛ آنکه خایه ٔ او را برآور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مخنث: کنده ( ص ) پسر امرد قوی جثه. ( بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تجارت برده: slave trade

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undertaking: تعهد ، تکلیف ، کار ، وظیفه ( برگرفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

already: اینک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خبردادن از: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نشان از چیزی داشتن: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حکایت داشتن: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خبر دادن: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشارت داشتن: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشاره داشتن بر: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشان داشتن: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نشانه بودن: . . . . . . . . Give a foretaste of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

واضح شدن: become vivid

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جان گرفتن: become vivid

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خانم خانه: خاتون خانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتماد کردن: put ( some ) trust in sb or sth

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیش از این: سابق بر این

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قبلا: سابق بر این

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل بحث: مبحث مانحن فیه. [ ن َ ن ُ ] ( ع ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مبحث: محل بحث= مبحث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مورد بحث: محل بحث

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طرح شده: محل بحث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی مثلی: being without example

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منحصر بفرد: being without example

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the heavenly bodies: celestial observations اجرام آسمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

celestial observations: the heavenly bodies اجرام آسمانی / ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعطاء کردن: confer a title/degree/honour etc on ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعطاء: confer a title/degree/honour etc on ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ارزانی دادن: confer a title/degree/honour etc on ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عطاء: confer a title/degree/honour etc on ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرحمت داشتن: مرحمت کردن confer a title/degree/h ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهداء کردن: confer a title/degree/honour etc on ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بینی: نُس دماغ ( لهجه و گویش تهرانی ) د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضرور: نیازین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضروری: نیازین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الزامی: نیازین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی خایه: خصی بصی. [ خ َ صی یُن ْ ب ِ صی یُن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خایه کشیده: خصی بصی. [ خ َ صی یُن ْ ب ِ صی یُن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خایه کنده: خصی بصی. [ خ َ صی یُن ْ ب ِ صی یُن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظروف شیشه: شیشه آلات. [ شی ش َ / ش ِ ] ( اِ مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سردرگم شدن: کلافه شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

both of us: جفتمون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به هم ریختن: ولو/ولاو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدام انداختن: تور کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب نون: لب نون ( لهجه و گویش تهرانی ) کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در تنگنا: لب هِرِه ( لهجه و گویش تهرانی ) د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در مضیقه: لب هِرِه ( لهجه و گویش تهرانی ) د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لب ورچیدن: لب برچیدن. [ ل َ ب َ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اغوا کردن: ( گویش تهرانی ) بلند کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیمه شب: نصف شب ( ی ) لهجه و گویش تهرانی نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توالت سرپایی: لولئین خانه لهجه و گویش تهرانی آبری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرکارگر: خلیفه لهجه و گویش تهرانی سرکارگر ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تور خوردن: گیر آوردن ، به چنگ آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گیر اوردن: به تور خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی قاعده: هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الله بختی: هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی حساب و کتاب: هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haphazard: هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی چراغ: سوی چراغ ( لهجه و گویش تهرانی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چراغداری: فانوس کشی فانوس کش لهجه و گویش تهر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چراغچی: فانوس کش لهجه و گویش تهرانی کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ورق پاره: کاغذ پاره لهجه و گویش تهرانی سند بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عقب و جلو: پس و پیش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بطری کتابی: flask

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلغل: مقلقله. [ م ُ ق َ ق َ ل َ ] ( ع اِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kaleidoscope: عینک هزارنما. [ ع َ / ع ِ ن َ ک ِ ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیبابین: عینک هزارنما. [ ع َ / ع ِ ن َ ک ِ ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظرف شرابخواری: قاقزة = [ ق ُزْ زَ ] ( ع اِ ) شیشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرندوشین: پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توبه از شراب: سنگ بر قرابه زدن = [ س َ ب َ ق َرْ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترک شراب: سنگ بر قرابه زدن = [ س َ ب َ ق َرْ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر قرابه زدن: سنگ در ساغر زدن . [ س َ دَ غ َ زَ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ در ساغر زدن: سنگ بر قرابه زدن . [ س َ ب َ ق َرْ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده ده: قدح پیما/قدح پیمای. [ ق َ دَ پ َ / ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cork up: دسم . [ دَ ] ( ع مص ) سربند بستن شی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unscrew: سر گشادن . [ س َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

draw a cork: سر گشادن . [ س َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب جو فروش: فقاعی. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) این انتسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابجوسازی: بوزه خانه. [زَ / زِ ن َ / ن ِ ] ( ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کارخانه ابجوسازی: بوزه خانه. [زَ / زِ ن َ / ن ِ ] ( ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beer factory: بوزه خانه. [زَ / زِ ن َ / ن ِ ] ( ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابجوساز: فقاعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شب یوزه: شب بوزه. [ ش َ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شب بوزه: شب بوزه. [ ش َ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابجوفروشان: فقاعیان=آبجو فروشان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابجو فروشان: فقاعیان=آبجو فروشان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوزه چی: بوزچی. ( ص مرکب ) سازنده و فروشنده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوزه ساز: بوزچی. ( ص مرکب ) سازنده و فروشنده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فقاعی: بوزچی. ( ص مرکب ) سازنده و فروشنده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابجو فروشی: بوزاگری. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زود مست: تنک شراب = [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش َ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شراب رقیق: شراب تُنُک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نازک اندام: تنک اندام. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ اَ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندک سهم: تنک بهره. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ب َ ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پوست نازک: تنک پوست. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نازک پوست: تنک پوست. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگل کم درخت: تنک جنگل. [ ت َ ن ُ/ ت ُ ن ُ ج َ گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگل انبوه: سیاه جنگل. [ ج َ گ َ ] ( اِ مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

closed forests: سیاه جنگل. [ ج َ گ َ ] ( اِ مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم حوصله: تنک حوصله. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ح َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخافت: تنک خردی. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ خ ِ ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبک عقلی: سخافت. [ س َ ف َ ] ( از ع، اِمص ) س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لباس روشن: تنک رنگ. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ رَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رنگ فام دار: تنک رنگ. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ رَ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوسج: تنک ریش. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کم ریش: تنک ریش. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسیب دیدن کمر: کمری شدن. [ ک َ م َ ش ُ دَ ] ( مص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استرقاق: تنک شدن. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش ُ دَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم پشتی: تنکی. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( حامص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نازک لب: تنک لب. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ل َ ] ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم مایه: تنک مایه. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ی َ / ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم معلومات: تنک مایه. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ی َ / ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنک مایه: کم معلومات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

احمق: تنک مغز. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ م َ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رقیق کردن: تنک کردن. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ک َ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی صبر: تنک صبر. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ص َ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناصبور: تنک صبر. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ص َ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناشکیبا: تنک صبر. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ص َ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر فهم: تنک فهم. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ف َ ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کم عمق: تنک آب. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نازش: فقعگان. [ ف ُ ق َ ] ( اِ مرکب ) تفا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خودستایی: فقعگان. [ ف ُ ق َ ] ( اِ مرکب ) تفا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فقع: ای سر از کبر بر فلک برده گشته گردا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرگ سخت: موت مائت ؛ مرگ سخت. ( از منتهی الار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صیغه ای: صیغه رو. [ غ َ / غ ِ رَ / رُو ] ( ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متعه: صیغه رو. [ غ َ / غ ِ رَ / رُو ] ( ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گربه رو: گربه رو ( نه گربه روی ) / شغال رو ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه باریک: گربه رو ( نه گربه روی ) / شغال رو ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جا زدن: معنی ضرب المثل - > قافیه را باختن ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مایوس شدن: امید برکندن برکندن امید ؛ ناامید ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رو به موت رفتن: به شماره افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a result of: به تبعِ . . . . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

because of: به تبعِ . . . . . . . . . . . . . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مایهٔ کار: عمیدالامر ؛ مایه و نظام کار. ( از ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شکسته دل: عمید. [ ع َ ] ( ع ص ) شکسته دل از ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تحریف: دست بردن در چیزی ؛ آن را کمی تغییر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرداختن: دست به چیزی بردن ؛ پرداختن به آن. آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برنده شدن: دست بردن = فائق شدن در شرط و نذر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دردی: لای= دردی شراب و امثال آن. ( برهان ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی