امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی پایه: unsubstantiated

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی پایه و اساس: unsubstantiated

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بی پایه و اساس: unsubstantiated

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخنان بیهوده و باطل: unsubstantiated

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در ابتدا: at the start

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدوا: at the start

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نخست: at the start

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به استثناء: with the exception of somebody/some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به استثناء: with the exception of somebody/some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به استثنای: with the exception of somebody/some ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به استثنا: with the exception of somebody/some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به جز: with the exception of somebody/some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بجز: with the exception of somebody/some ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیازمند بودن به: in need of

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیازمند به: in need of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نیازمند: in need of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محتاج به: in need of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ستاره مشتری: خواجه ٔ اختران . [ خوا/ خا ج َ / ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: خواجه ٔ سپهر. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دلداده: دل شیفته . [ دِ ت َ / ت ِ ] ( ص مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عاشق: دل شیفته . [ دِ ت َ / ت ِ ] ( ص مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز بزرگ: روز کلان ؛ روز بزرگ . عید. جشن . ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضخیم شدن: تضخیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: مدنگ یازه . [ م َ دَ زَ ] ( اِ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الت تناسلی مرد: مدنگ یازه . [ م َ دَ زَ ] ( اِ مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میدان رزم: مرکز کارزار ؛ میدان جنگ : به کردار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crosspoint: نقطهٔ تلاقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لقب دادن: عنوان بستن ؛ مقام و لقبی را بر کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تلقیب: عنوان بستن ؛ مقام و لقبی را بر کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لقب نهادن: عنوان بستن ؛ مقام و لقبی را بر کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رو به زوال گذاشتن: رو به افول گذاردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زوال یافتن: رو به افول گذاردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افول کردن: زوال یافتن. [ زَ ت َ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به دست امدن یا واقعیت یافتن: دستیاب گردیدن ؛ حاصل شدن. ( ناظم ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلبه داشتن: دستیاب بودن بر کسی یا چیزی ؛ بر او ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تفوق داشتن: دستیاب بودن بر کسی یا چیزی ؛ بر او ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برتری داشتن بر: دستیاب بودن بر کسی یا چیزی ؛ بر او ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غالب شدن بر: دستیاب شدن بر کسی ؛ بر او غالب گشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غالب گردیدن: دستیاب شدن بر کسی ؛ بر او غالب گشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غالب گشتن: دستیاب شدن بر کسی ؛ بر او غالب گشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غلبه کردن بر: دستیاب شدن بر کسی ؛ بر او غالب گشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محسوب شدن: شمرده شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلمداد شدن: شمرده شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طوفان دریا: آشوب دریا ؛ طغیان. تلاطم. انقلاب. ط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تجارت داشتن: در تجارت بودن با . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راهی کردن: براه انداختن. [ ب ِ اَ ت َ ] ( مص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لغزشگاه: مزال اقدام ؛ لغزشگاه. جائی که قدم ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لغزشگه: مزال اقدام ؛ لغزشگاه. جائی که قدم ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ان دفعه: آن وهلت ؛ آن دفعه : و معین الدین پر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ان مرتبه: آن وهلت ؛ آن دفعه : و معین الدین پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نخستین بار: اول وهلت ؛ نخستین بار : او به کرات ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جهاد کردن: به جهاد پرداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تهدید شدن: تهدید شنیدن. [ ت َ ش َ / ش ِ دَ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در امان ماندن: مصون ماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محفوظ ماندن: مصون ماندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعلاوه این: به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به اضافه: به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به اضافه ی: به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیم ها: مخوفات. [ م َ ] ( ع اِ ) بیم ها. خط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشاندن: امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشانیدن: امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استمرار دادن: امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استمرار داشتن: امتداد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقابله کردن با: به مقابله برخاستن با . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the next generation: پسینیان. [ پ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الت تناسل: متاع غرقی ؛ آلت تناسل. ( آنندراج ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کالای نایاب: متاع کَس میاب ؛ متاع نایاب. ( آنندر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موظف بودن: مأموریت داشتن. [ م َءْ ری ی َ ت َ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مامور بودن: مأموریت داشتن. [ م َءْ ری ی َ ت َ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدترین مردم: اشرار خلق:بدان مردم، شرور ترین مردم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

یاری کردن: یاری رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازپس دادن: واپس دادن . [ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوباره پس دادن: واپس دادن . [ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شغل ها: اشغال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ شُغْل و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علت شدن: ( به بار آوردن ) معنی اصطلاح - > به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به صورتی که: به ترتیبی که . . . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انچنان که: به ترتیبی که . . . . . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در پیرامون: در گوشه و کنار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نزدیکان و خویشاوندان: دوروبریها ؛ اطرافیان. حاشیه نشینان. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حوالی: به نزدیکان ِ ؛ به حوالی ِ. به قرب ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جماع کردن: متصرف شدن ؛ در تصرف خود گرفتن. بدست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خبر یافتن: اطلاع حاصل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از اغاز تا پایان: از مبداء تا منتها ؛ ازاول تا آخر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از اغاز تا انتها: از مبداء تا منتها ؛ ازاول تا آخر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاهش: انحطاط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاهش بیماری: انحطاط بیماری ؛ تخفیف یافتن بیماری. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخفیف بیماری: انحطاط بیماری ؛ تخفیف یافتن بیماری. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوچک جثه: خفیف الجثه. [ خ َ فُل ْ ج ُث ْ ث َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرد جثه: خفیف الجثه. [ خ َ فُل ْ ج ُث ْ ث َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرد اندام: خفیف الجثه. [ خ َ فُل ْ ج ُث ْ ث َ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نرم رفتن: مشی خفیف ؛ رفتن نرم.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مذاکره کردن: با کسی/کسانی وارد مذاکره شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عزادار شدن: جامه در نیل افتادن ؛ مصیبت زده و سو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مصیبت زده شدن: جامه در نیل افتادن ؛ مصیبت زده و سو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کس زن: سرچشمه نیل ؛ کنایه از شرم زن : به س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الت تناسلی زن: سرچشمه نیل ؛ کنایه از شرم زن : به س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کس: سرچشمه نیل ؛ کنایه از شرم زن : به س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

واژن: سرچشمه نیل ؛ کنایه از شرم زن : به س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

داغ نهادن: نیل درکشیدن ؛ داغ نهادن. کبود کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کبود کردن: نیل درکشیدن ؛ داغ نهادن. کبود کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بلایای روزگار: احداث دَهر؛ سختیهای زمانه. بلاهای ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مشهور: بلندنام ؛ نیکنام و مشهور. ( ناظم ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رزم ازمای: کارزارافتاده ؛ کنایه از کسی که جنگه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ دیده: کارزارافتاده ؛ کنایه از کسی که جنگه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظفر یافتن: کارزار شکستن ؛ کنایه از ظفر یافتن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروز گشتن: کارزار شکستن ؛ کنایه از ظفر یافتن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چهارزانو زدن: مربع نشستن . [ م ُ رَب ْ ب َ ن ِ ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرنش: خرناسه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گردیدن: چرخ زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قتل عام کردن: دامن در خون کشیدن ؛ بسیار کشتن. کشش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشتار کردن: دامن در خون کشیدن ؛ بسیار کشتن. کشش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلام قصار: سحر حلال ؛ کنایه از کلام فصیح و موز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلام موزون: سحر حلال ؛ کنایه از کلام فصیح و موز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخن زبده: سحر حلال ؛ کنایه از کلام فصیح و موز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کلام بلیغ: سحر حلال ؛ کنایه از کلام فصیح و موز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سخنان فصیح: سحر حلال ؛ کنایه از کلام فصیح و موز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشید: جام سحر. [ م ِ س َ ح َ ] ( ترکیب اض ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر دادن: رها کردن چارپایان جهت حرکت یا چریدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صفای ذهن: صفای/صفاء ذهن. [ ص َ ی ِ ذِ ] ( ترک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیزی خاطر: صفای/صفاء ذهن. [ ص َ ی ِ ذِ ] ( ترک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی ریایی: صدق و صفا. [ ص ِ ق ُ ص َ ] ( ترکیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سراپا: یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب، ق م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرتاپا ی: یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب، ق م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

همه: یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب، ق م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متفق شدن: یک تیغ شدن ؛ متحد شدن. متفق شدن : ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متحد گردیدن گشتن: یک تیغ شدن ؛ متحد شدن. متفق شدن : ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشعهٔ خورشید: تیغ آفتاب/خورشید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تابش خورشیدی: تیغ آفتاب/خورشید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه تیغ: یه تیغ پیوسته ( گویش تهرانی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طلوع افتاب: تیغ خورشید ؛ فروغ آفتاب و خطوط شعاع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طلوع خورشید: تیغ خورشید/آفتاب ؛ فروغ آفتاب و خطو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سپیدی صبح: تیغ صبح ؛ روشنی اول صبح. نخستین تاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روشنی صبح: تیغ صبح ؛ روشنی اول صبح. نخستین تاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیغ افتاب: زِل آفتاب = تیغ آفتاب ( گویش تهر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیوارچه: تیغه دیواری که از خشت خام یا آجر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیوار نازک: تیغه دیواری که از خشت خام یا آجر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به سر اوردن عمر: پیمانه پر کردن. [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرمای شدید: داغ تن سوز ، گرمای تن سوز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تابستان داغ: تابستان تن سوز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هن زدن: هِن زدن = با شکم نفس کشیدن ( گویش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرتشی: پولکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بس است: کفایته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رفقاء: بر و بچه ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رفقا: بر و بچه ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عایله: بر و بچه. [ ب َ رُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عایله: بر و بچه. [ ب َ رُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عائله: بر و بچه. [ ب َ رُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مادام موسیو: زن و شوهر پیر و تنها ( گویش تهرانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مردن: جان از کون دررفتن . [ اَ دَ رَ ت َ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غش و قلب: کوک و کلک. [ کو ک ُ ک َ ل َ ] ( اِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حیله بستن: کوک و کلک کردن ؛ با تعب و مهارت اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حیله زدن: کوک و کلک کردن ؛ با تعب و مهارت اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حیله کردن: کوک و کلک کردن ؛ با تعب و مهارت اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شگرد فن: کوک ِ کار ؛ شیوه ٔ آن. لم آن. سر آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خم و چم: کوک ِ کار ؛ شیوه ٔ آن. لم آن. سر آن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قلق کار: کوک ِ کار ؛ شیوه ٔ آن. لم آن. سر آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دقیق شدن در: توی کوک کسی یا چیزی رفتن ؛ او را ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت نظر گرفتن: توی کوک کسی یا چیزی رفتن ؛ او را ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهیا بودن: کوک بودن چیزی ؛ مهیا و آماده بودن آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مهیا: کوک بودن چیزی ؛ مهیا و آماده بودن آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخیه زدن: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

درز گرفتن: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sew up: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخیه کردن: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهم دوختن: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهم وصل کردن: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهم بافتن: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهم تابیدن و بافتن: کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهم بافته شده: کوک زده ( شده )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوک زدن: پَرک زدن = کوک زدن ( گویش تهرانی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیت لطف: زغارو. [ زَ رَ / رو ] ( اِ ) خانه ٔ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاحشه خانه: زغارو. [ زَ رَ / رو ] ( اِ ) خانه ٔ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روسپی خانه: زغارو. [ زَ رَ / رو ] ( اِ ) خانه ٔ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گیس گرو گذاشتن: وساطت زنانه ( گویش تهرانی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلال محبت: پاکش ( لهجه و گویش تهرانی ) نوعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قواده: پاکش ( لهجه و گویش تهرانی ) نوعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دلالی محبت: معنی اصطلاح - > پااندازی دلالی محبت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیوثی: دلالی محبت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جاکشی: دلالی محبت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قرمساقی: دلالی محبت پاکشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ننه پیروک: ننه پیروک / پیره زن = پیرزن ( گوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیره زن: ننه پیروک / پیره زن = پیرزن ( گوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیر زن: ننه پیروک / پیره زن = پیرزن ( گوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عشوه انگیز: نازدار بلا = زن عشوه ای ( گویش تهرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش ادا: ملوس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از روی ناز: نازنازان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملوسک: نازنازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوش جنم: خوش جنم = خوش ترکیب ( گویش تهرانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناشز: Man who refuses to fulfil his marit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نشونده: زن صیغه ای ( گویش تهرانی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پسرانه: پسرینه. [ پ ِ س َ ن َ / ن ِ ] ( ص ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اردنگ: شلخت. [ ش َ ل َ ] ( اِ ) لگدی که با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زهکونی: شلخت. [ ش َ ل َ ] ( اِ ) لگدی که با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیپا: زهکونی. [ زِ ] ( اِ مرکب ) آن است ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گیس سفید: ننه عاقله ( گویش تهرانی ) = گیس سفی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ننه عاقله: ننه عاقله ( گویش تهرانی ) = گیس سفی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میان سال: عاقله ، عاقله زن در تداول عامه عاق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

میانه سال: عاقله ، عاقله زن در تداول عامه عاق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جاکش: خانم بیار. [ ن ُ ] ( ص مرکب ) جاکش. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قواد: خانم بیار. [ ن ُ ] ( ص مرکب ) جاکش. ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی