امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیرخور: sword - swallower

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخاطر این که: what with Due to; because of; taki ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نظر باینکه: what with Due to; because of; taki ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفعولیت: زیرخوابی. [ خوا / خا ] ( حامص مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدیون شدن: زیر دین رفتن: [عامیانه، کنایه ] قرض ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدیون گشتن: زیر دین رفتن: [عامیانه، کنایه ] قرض ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقروض شدن: زیر دین رفتن: [عامیانه، کنایه ] قرض ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدیون کردن: زیر دین نهادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقروض کردن: زیر دین نهادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تهوع اوردن: زیر دل زدن : [عامیانه، کنایه ] تهوع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باعث تهوع شدن: زیر دل زدن : [عامیانه، کنایه ] تهوع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبز شدن: زیر دماغ کسی سبز شدن: [عامیانه، کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مقر اوردن: زیرپا کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اعتراف گرفتن: زیرپا کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرفتن اعتراف: زیرپا کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقرار گرفتن: زیرپا کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باعث اخراج شدن: زیر پای کسی را جارو کردن : [عامیانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیانت کردن به همسر: معنی اصطلاح - > زیرِ سر کسی بلند شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست داشتن در: چیزی زیر سر کسی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی پدر و مادری: زیر بته عمل آمدن : [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحت اختیار گرفتن: ( زیر بلیط در آوردن ) معنی ضرب المث ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناتوان و درمانده: زیرمیانه. [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] ( ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وعدهٔ دروغ دادن: ( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پس این چیه: What's ( all ) this/that ? = What i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پس اینا چیه: What's ( all ) this/that ? = What i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قحبه باز: wencher

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دخترباز: wencher

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هزار دوست: Athanasian wench obsolete A deroga ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارالیخ قحبه: Athanasian wench obsolete A deroga ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sexy lady: foxy lady

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانم سکسی: foxy lady

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دختر سکسی: foxy lady

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خانوم خانه: the lady of the house

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاتون خانه: the lady of the house

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظافت کار: cleaning lady/woman ( =a woman who ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظافتچی زن: cleaning lady/woman ( =a woman who ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نظافت کردن: do the cleaning

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حضرت مریم باکره: Our Lady

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مریم باکره: Our Lady

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مریم عذرا: Our Lady

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مریم مقدس: Our Lady

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن کون گشاد: lady of leisure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دختر تنبل: lady of leisure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lazy woman: lady of leisure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lazy girl: lady of leisure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lazy woman: lady of leisure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lazy girl: lady of leisure

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرویس بهداشتی بانوان: the ladies British English a wome ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرویس بهداشتی خانم ها: the ladies British English a wome ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توالت بانوان: the ladies British English a wome ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دستشویی زنانه: the ladies British English a wome ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دخترکش: lady - killer

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نمی خوام: I’d rather not ( =I do not want to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مایل نیستم: I’d rather not ( =I do not want to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمایل ندارم: I’d rather not ( =I do not want to ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرقوت: بسیارتوش ؛ پرزور. پرقوت. پرتوان : ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همیشه خوابی: بسیارخسب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسیار خواب: بسیارخسب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسیار خسب: بسیارخسب ؛ بسیارخسپ. آنکه بسیار خسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عالم تر: بسیاردان تر ؛ داناتر، عالم تر : هرچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طویل العمر: بسیارزاد ؛ مُسِّن. ( بحر الجواهر ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ولود: بسیارزای ؛ ولود. حیوان یا زنی که فر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذوفنون: بسیارفن ؛ ذوفنون. ( آنندراج ) . دان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیرالزوایا: بسیارگوش ؛ کثیرالزوایا. ( یادداشت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیرالزاویه: بسیارگوش ؛ کثیرالزوایا. ( یادداشت م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باثروت: بسیارمال ؛ غنی. متمول. توانگر. باثر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غنی شدن: بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمول: بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پولدار شدن: بسیارمال شدن ؛ دارای ثروت فراوان گش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریشو: بسیارمحاسن ؛ آنکه ریش انبوه دارد : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیش از این ها: anymore Could Arthur be any more a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیشتر از این: anymore Could Arthur be any more a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هیچ قیمتی: for anything I wouldn’t go back th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هیچ رو: for anything I wouldn’t go back th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به هیچ روی: for anything I wouldn’t go back th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هرچی تو بگی: anything you say

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هرچی شما بگی: anything you say

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی اونجاست: Is someone there?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی انجاست: Is someone there?

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بقتل رساندن: سردر شکم نهادن. [ س َ دَ ش ِ ک َ ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بقتل رسانیدن: سردر شکم نهادن. [ س َ دَ ش ِ ک َ ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توی کون کسی عروسی بودن: be in hog heaven get one’s ass in ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرناس کردن: call hogs

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خرخر کشیدن: call hogs

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very hungry: ( as ) hungry as a hog

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرسنه بودن: ( as ) hungry as a hog

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیلی گرسنه: ( as ) hungry as a hog

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسیار گرسنه: ( as ) hungry as a hog

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هیچ ندانستن: know no more about ( something ) th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزخرف محض: hogwash

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big penis: hog leg

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

huge penis: hog leg

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a big penis: hog leg

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big dick: hog leg

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

large dick: hog leg

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استمنائ: beat one’s hog hug the hog hack t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استمناء با دست: beat one’s hog hug the hog hack t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مست خراب: طافح. [ ف ِ ] ( ع ص ) مست پر از شرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fortified wine: hogan - mogan rug

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشروب الکلی قوی: hogan - mogan rug

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوشیدنی الکلی قوی: hogan - mogan rug

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sot: afternoon man

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موی دماغ شدن: hair across one’s ass ( n. )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الت تناسلی بزرگ: hair curler

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

large cock: hair curler

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جامه پوشیدن: get into To dress in some article ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندازه بودن: get into To dress in some article ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندازه شدن: get into To dress in some article ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بذار ببینیم: Now let's see if

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بذار ببینم: Now let's see if

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweet young thing: A cute, innocent young girl or woma ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیبای معصوم: sweet young thing A cute, innocent ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زیبا ساختن: زیبایش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweet lady: ( US gay ) a woman who runs a strin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the apples on the other side of the wall are the sweetest: مرغ همسایه غازه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن فاحشه: غازی. ( ص ، اِ ) زن فاحشه. ( از بره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قزوینی: غازبینی. ( ص نسبی ) منسوب به غازبین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریسنده: غازل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن ریسنده: لغت نامه دهخدا ( غازلة ) غازلة. [ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاغر اندام و گردن دراز: غازمل اصطلاح کوردی کرمانشاهی به مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از هم شکافته: غازغاز. ( ص ) از هم شکافته و بازشده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هم باز شده: غازغاز. ( ص ) از هم شکافته و بازشده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوزار نیرزیدن: دو غاز نیرزیدن ؛ سخت ناچیز و کم ارج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوهزار نیرزیدن: دو غاز نیرزیدن ؛ سخت ناچیز و کم ارج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زینب غازچران: زینب غازچران ؛ کنایه از زنی بلندبال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرغ همسایه: مرغ همسایه غاز می نماید ، نظیر: نعم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیمق: شمه. [ ش ِ م َ / م ِ ] ( اِ ) سرشیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کیماک: شمه. [ ش ِ م َ / م ِ ] ( اِ ) سرشیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قیماغ: شمه. [ ش ِ م َ / م ِ ] ( اِ ) سرشیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش رنگ: آذرگون ؛ سرخ یا زرد چون آتش. مانند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش فام: آذرگون ؛ سرخ یا زرد چون آتش. مانند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده ٔ قرمزی: آب آتش رنگ ؛ مجازاً، شراب : برحذر ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باده ٔ لعلی: آب آتش رنگ ؛ مجازاً، شراب : برحذر ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می قرمز: باده ٔ لعلی [ دَ / دِ ی ِ ل َ ] ( ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن بدکاره: سیاهه. [هََ / هَِ ] ( ص ) کنایه از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

winelike: می گون ؛ مانند می. مجازاً شفاف و رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wine like: می گون ؛ مانند می. مجازاً شفاف و رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوکتل میوه: باده ممزوج. [ دَ / دِ ی ِ م َ ] ( ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شراب گلی: باده ریحانی. [ دَ / دِ ی ِ رَ/ رِ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می صاف: بادهٔ سرجوش. [ دَ / دِ ی ِ س َ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عجیب المنظر: odd - looking

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جگرتافته: تافته جگر. [ ت َ / ت ِ ج ِ گ َ ] ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گاو پیشونی سفید: the ) odd man/one out ) Which sha ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بز گر گله: the ) odd man/one out ) Which sha ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وصله ناجور: the ) odd man/one out ) Which sha ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وصله ی ناجور: the ) odd man/one out ) Which sha ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم عجیب: odd bod a strange person

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادم عجیب غریب: odd bod a strange person

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلاله ی محبت: bawd

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلاله محبت: bawd

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لحاف کشی: bawdry

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روسبی خانه: bawdy house روسپی سرای/سرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روسپی سرا: bawdy house روسپی سرای/سرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روسپی سرای: bawdy house روسپی سرای/سرا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bawdy house: دلاله خانه. [ دَل ْ لا ل َ / ل ِ / ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن جاکش: ( قوادة ) قوادة. [ ق َ دَ ] ( ع ص ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن دلال محبت: ( قوادة ) قوادة. [ ق َ دَ ] ( ع ص ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهم ساز: ( قوادة ) قوادة. [ ق َ دَ ] ( ع ص ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

procuress: bawd ( قوادة ) قوادة. [ ق َ دَ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روسپی ها: demimonde

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زنان هرزه: demimonde

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زنان هرجایی: demimonde

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مادرجلب: whoreson

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شورتی: slattern

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرتی: slattern

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شرتی شلخته: slattern

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نا دوشیزه: fallen woman

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غیرباکره: fallen woman

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ناباکره: fallen woman

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گوهر سفته: fallen woman

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گهر سفته: fallen woman

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بکارت گرفته: fallen woman

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فاحشهٔ درباری: courtesan

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به فحشا واداشتن: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به تن فروشی واداشتن: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فحشای اجباری: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قحبه کردن: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاحشه کردن: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنده کردن: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روسپی کردن: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روسبی کردن: whore out vulgar slang To exploit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گدای محبت: attention whore

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گدای توجه: attention whore

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نه دنیا و نه اخرت داشتن: گدای ارمنی بودن ( این عبارت صرفا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hockey whore: A woman who pursues sexual relation ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sword fight: a combat using swords as weapons

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تطابق کردن: be consistent with something if a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تطابق داشتن: be consistent with something if a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همخوان بودن: be consistent with something if a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوست خالص: خانر. [ ن ِ ] ( ع ص ، اِ ) دوست خال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاسه ی تنبور: خانه طنبور. [ ن َ / ن ِ ی ِ طَم ْ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاسه تنبور: خانه طنبور. [ ن َ / ن ِ ی ِ طَم ْ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاسه ٔ تنبور: خانه طنبور. [ ن َ / ن ِ ی ِ طَم ْ ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل زخم: خانه ٔ زخم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محل جراحت: خانه ٔ زخم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زخمگاه: خانه ٔ زخم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زخم گه: خانه ٔ زخم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درون دل: خانه ٔ دل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داخل دل: خانه ٔ دل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درون قلب: خانه ٔ دل

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی