امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتقام گرفتن یا انتقام کشیدن: get even ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بحساب کسی رسیدن: get even ( with somebody )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoy: oi British English spoken used to ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متلک جنسی گفتن: catcall

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزاحمت کلامی: catcall

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزاحمت خیابانی: catcall

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیکه پراندن: catcall

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرصت برابر: a fair crack of the whip

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمیز کردن طویله: muck out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muck out: to clean the place where a farm ani ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست و پنجه نرم کردن با مشکلات: have a tough time ( of it ) ( =face ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در مخمصه بودن: have a tough time ( of it ) ( =face ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار سفت: as tough as nails/as tough as old b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سخت گیری مشفقانه: tough love

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انتظارات و خواسته های بیش از حد داشتن: expect a lot of somebody/expect too ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توقع زیاد: expect a lot of somebody/expect too ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توقع داشتن از: expect a lot of somebody/expect too ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expect a lot of somebody expect too much of somebody: expect so much of someone

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باهات موافقم: that makes two of us

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با شما موافقم: that makes two of us

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظر منم همینه: that makes two of us

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voiders: A contrivance in armour for coverin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voider: A contrivance in armour for coverin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زره زنجیری: voiders

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زره پولکی: voiders

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چطور شد که: how come? How come you’ve ended up ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost completely: pretty well/much almost completely

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very nearly: pretty much

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

میشه خفه شی: Will you shut up?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انگار فراموش کردی که: aren’t you forgetting . . . ?/haven ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خوب پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخوب پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخوبی پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خوبی پیش رفتن: go well The concert went very well

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شاهد اوردن: برانگیختن گواه ؛ شاهد آوردن : اگر ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخیر گذشت: that went well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خیر گذشت: that went well

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار به اونجا نمی کشه: We need to be prepared to fight, bu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نتیجه ندادن: came to nothing

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بوته ٔ امتحان گذاشتن: put somebody/something to the test

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در بوته ازمایش قرار دادن: put somebody/something to the test

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در بوته امتحان گذاشتن: put somebody/something to the test

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدافع عنوان قهرمانی: the reigning champion

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صدر بار: the place of honor

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نشانه احترام: as a mark of respect

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مفتخر بودن: have the honour of ( doing ) sth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمعیت بسیار: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دسته بزرگ: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جمع انبوه: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعداد خیلی زیاد: بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیرالاضلاع: بسیارپهلو ؛ کثیرالاضلاع. ( التفهیم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر گره: کثیرالعُقَد ؛ پرگره. ( یادداشت مؤل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کثیر المباشره: کثیرالجماع : آن پادشاه با وجود اتصا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرجنبش: کثیر الحرکه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم فسیل: museum piece

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فسیل زنده: museum piece

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هوس کتک کردی: ( Do ) you want a piece of me?

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attractive woman: dime piece

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظر تو چیه: say your piece

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نظرت چیه: say your piece

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رزمجو: combatant

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شروع مسابقه: The tournament begins!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a small dick: peni weni

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a small cock: Peni Weni

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیر کوچک: Shrimp Penis

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بغل خواب: bedfellow

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم سفره: هم خوان. [ هََ خوا / خا ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کندروی: پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کند رفتن: پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک خون الوده: حنای گریه ؛ کنایه از اشک خونین : سر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حنبلی ها: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حنبلیون: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حنبلیان: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حنبلی: حنابله. [ ح َ ب ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من مطمئنم: I trust ( that ) spoken formal us ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر بلند گردانیدن: make one proud

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست بسر کردن: دک کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist the lion's tail: tickle the dragon's tail

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جبهه شیر خاریدن: tickle the dragon's tail

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش دست و پنجه: Handy with = good at using somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استاد در کار خود: Handy with = good at using somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استاد در کار: Handy with = good at using somethin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صاحب مهارت: Handy with = good at using somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار بجای باریک رسیدن: Things/etc have come to a pretty pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کار به جای یا جاهای باریک رسیدن یا کشیدن: Things/etc have come to a pretty pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

things have come to a pretty: Things/etc have come to a pretty pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رییس یک دسته از مردم: خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رئیس دسته: خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رئیس گروه: خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسب تازی: خیل تاختن. [ خ َ / خ ِ ت َ ] ( مص م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متضررین: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

متضررون: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیان رسیدگان: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیان دیدگان: خیل الاخسرین گروه زیان دیدگان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دارودسته: خیل و خدم: گروه و دار و دسته. ( ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن خالدار: خیلاء. [ خ َ ] ( ع ص ) زن خالدار. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلط بینی: خیل. ( اِ ) مخاط. لعاب غلیظی که از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very pretty: pretty as a picture

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیلی قشنگ: pretty as a picture

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسیار قشنگ: pretty as a picture

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنر منسوخ: dying art

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرق خور قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عرقخور قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشروبخوار قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشروبخور قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

می گسار قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرابخوار قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شرابخور قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باده نوش قهار: booze artist

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باده خوار قهار: booze artist

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مست کار: piss - artist

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مست کاره: piss - artist

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بلا تردید: بی مگر. [ م َ گ َ ] ( ص مرکب ، ق مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بطور قطع: بی مگر. [ م َ گ َ ] ( ص مرکب ، ق مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به طور قطــع و یقین: بی مگر. [ م َ گ َ ] ( ص مرکب ، ق مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوخته دلان: سوته دلان سوته دل. [ ت َ / ت ِ دِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صدای بوسه: بظاره. [ ب ِ رَ ] ( ع اِ ) آواز و ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواز بوسه: بظاره. [ ب ِ رَ ] ( ع اِ ) آواز و ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی پشتیبان: بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbacked: بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی کمک: بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی مدد: دست تنها. [ دَ ت َ ] ( ص مرکب ) بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی معین: دست تنها. [ دَ ت َ ] ( ص مرکب ) بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گرمای بسیار: ( ظل آفتاب ) معنی اصطلاح - > ظل آفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی قریحه: بی طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون استعداد: بی طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دهان شویه: غراره. [ غ َ رَ / رِ ] ( اِ ) آب در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان شوی کردن: غراره. [ غ َ رَ / رِ ] ( اِ ) آب در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهان شویه کردن: غراره. [ غ َ رَ / رِ ] ( اِ ) آب در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دهانشویه کردن: غراره کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی روش: بی طور. [ طَ / طُو ] ( ص مرکب ) ( ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون روش: بی طور. [ طَ / طُو ] ( ص مرکب ) ( ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غربال گر: بیزنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف ) نعت ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غربال کننده: بیزنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف ) نعت ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منجنیق ها: مجانیق. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ منجنیق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بازداران: اصحاب البیزرة ؛ بازداران. ( دزی ج 1 ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pederasty: بی ریش بازی. ( حامص مرکب ) عمل بی ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون رخصت: بیرخصت. [ رُ ص َ ] ( ص مرکب ) ( از: ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی اجازه: بیرخصت. [ رُ ص َ ] ( ص مرکب ) ( از: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی عدالتی شدن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ظلم شدن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستم شدن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مورد ستم قرار گرفتن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی قانونی شدن: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی قانونی: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خلاف قانون: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برخلاف قانون: بیرسمی رفتن ؛ خلاف قانون سرزدن. ظلم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ظلم و جور کردن: بیرسمی کردن ؛ برخلاف قاعده رفتار کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برخلاف عادت یا برخلاف فردی عمل کردن: بیرسمی کردن ؛ برخلاف قاعده رفتار کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدون نگرانی: بی دل واپسی. [ دِ پ َ ] ( ق مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی نگرانی: بی دل واپسی. [ دِ پ َ ] ( ق مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدون اضطراب: بی دل واپسی. [ دِ پ َ ] ( ق مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی اضطراب: بی دل واپسی. [ دِ پ َ ] ( ق مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون استرس: بی دل واپسی. [ دِ پ َ ] ( ق مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی استرس: بی دل واپسی. [ دِ پ َ ] ( ق مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماچه الاغ: ( بیدانة ) بیدانة. [ ب َ ن َ ] ( ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماده خر: ( بیدانة ) بیدانة. [ ب َ ن َ ] ( ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماده الاغ: ( بیدانة ) بیدانة. [ ب َ ن َ ] ( ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

female donkey: ( بیدانة ) بیدانة. [ ب َ ن َ ] ( ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

female dog: ماچه سگ. [ چ َ / چ ِ س َ ] ( اِ مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ام زارع: ماچه سگ. [ چ َ / چ ِ س َ ] ( اِ مرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوسیده: ماچین. ( ص نسبی ، اِ ) در فارسی ماچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بوسیده شده: ماچین. ( ص نسبی ، اِ ) در فارسی ماچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سبک و جلف: بی وقر. [ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون اعتبار: بی وقر. [ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدون تشریفات: بی شکه. [ ش ُ ک ُه ْ ] ( ص مرکب ) ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون تزویر: بی ساختگی. [ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی شوهر شدن: بی سایه سر شدن : [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیوه شدن: بی سایه سر شدن : [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیوه گشتن: بی سایه سر شدن : [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی شوی شدن: بی سایه سر شدن : [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی ارایش: بی ساخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون ارایش: بی ساخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی تصنع: بی ساخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدون تصنع: بی ساخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کون و کفل: بیستون ستون انگیز ؛ کنایه از کفل و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی حیله: بی سوسه. [ سو س َ / س ِ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون حیله: بی سوسه. [ سو س َ / س ِ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی دوز و کلک: بی سوسه. [ سو س َ / س ِ ] ( ص مرکب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی وقر: بی سنگ. [ س َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنبان: بیسکون. [ س ُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه رونده: رهی. [ رَ ] ( ص نسبی ، اِ ) رونده. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون کوچک ترین اعتراضی: بی لا و نعم. [ وُ ن َع َ ] ( ق مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی کوچک ترین اعتراضی: بی لا و نعم. [ وُ ن َع َ ] ( ق مرکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو هم همینطور: likewise You’re always welcome at ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهمچنین: likewise به هم چنین! ‘You’re alwa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا توانی دلی به دست اور دل شکستن هنر نمی باشد: make love, not war

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معاف داشتن: قلم . . . برگرفتن : معاف داشتن . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معاف کرد از: قلم . . . برگرفتن : معاف داشتن . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معاف فرمودن: قلم . . . برگرفتن : معاف داشتن . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلم بر شمشیر پیروز است: the pen is mightier than the sword

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باج نگرفتن: قلم . . . برگرفتن : معاف داشتن . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خراج نگرفتن: قلم . . . برگرفتن : معاف داشتن . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معذور داشتن: قلم . . . برگرفتن : معاف داشتن . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش اول خودش را می سوزاند: he who lives by the sword, dies by ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ساک زن: sword - swallower

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fellator: sword - swallower

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کیرخوار: sword - swallower

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیرخور: sword - swallower

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخاطر این که: what with Due to; because of; taki ...

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی