فارسی را پاس بداریم. - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contingency: عدم اطمینان. محتمل الوقوع. احتمال ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capture: تعیین کردن ثبت کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonus: پاداشی که توسط شرکت ( نفتی ) در هما ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scan: پویش

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Copy: رونوشت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

holding: گروه سرمایه گذاری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

effectively: عملاً

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frac: شکاف دهنده عمل شکاف دادن شکستن و گش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

viable: قابل قبول، ( گزینه ) اقتصادی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to calm the nerves: به منظور خاطر جمعی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unload: تخلیه ( از طریق انتقال به تاسیسات د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

farming into: ورود به یک حوضه جدید کاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncontracted: غیر قراردادی

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

title: حق استفاده یا حق مالکیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tundra: سرد دشت

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uptake: استقبال از عرضه چیزی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

operator: مسئول مستقیم عملیات میدانی بهره برد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

committee: کار گروه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shock: تکانه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatically: به طور چشمگیری به نحو بارزی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tailor: در نظر گرفتن تنظیم کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

competency: توانمندی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terms: تعهدات Terms and Conditions تعهدات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

objective: کمی عینی قابل مشاهده هدف وسیله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

construction: احداث ( در مقایسه با Manufacturing ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: بر حسب از منظر بر مبنای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

authority: مدیریت نماینده ( دولت ) متصدی امور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

entitle: ( از حقوقی ) برخوردار ساختن مستحق س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

format: قالب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authorization: مجوز. Authorization Period دوره مج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

robust: منسجم قوی استوار محکم خوب مستحکم من ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plateau: در نفت و گاز: ( نمودار ) تولید یکنو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciation: برآورد، ارزیابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sanction: در اقتصاد: تحریم. در پروژه: تصویب، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nudge: تلنگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endorsement: تایید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straddle: تقسیم شدن ( میان چند طرف )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

association: شراکت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prepare: تهیه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash call: درخواست پول نقد درخواست تامین مالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash call: درخواست پول نقد درخواست تامین مالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash calls: درخواستهای پول نقد درخواستهای تامین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call: درخواست کردن فراخوان خرید Call Opti ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valorize: ارزش گذاری ( به ویژه در ارتباط با م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

valorize: ارزش گذاری ( به ویژه در ارتباط با م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acquire: اکتساب کردن به دست آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insert: گنجاندن درج کردن الحاق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surface: سطح زمین Surface rental اجاره زمین، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surface rental: اجاره زمین، حق الارض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reimburse: در حسابداری هزینه ها، reimburse برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remunerate: در حسابداری قراردادهای نفت و گاز اگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remunerate: در حسابداری قراردادهای نفت و گاز اگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pilot: اجرای آزمایشی یک طرح در مقیاس کوچک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

senso: ( ایتالیایی ) حس خوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

senso: ( ایتالیایی ) حس خوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shock: تکانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remuneration: در حسابداری قراردادهای نفت و گاز اگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reimbursement: در حسابداری قراردادهای نفت و گاز اگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal: قرارداد معامله توافق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rehabilitation: در نفت و گاز: ارتقای ضریب بازیافت ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work over: در نفت و گاز: تعمیر چاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counterparty: شریک طرف قرارداد پیمانکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

counterparty: شریک طرف قرارداد پیمانکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concluded: منعقد شده مورد توافق قرار گرفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unanimity: ( قاعده ) اتفاق آراء مقایسه کنید با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unanimity: ( قاعده ) اتفاق آراء مقایسه کنید با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over: واگذاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entity: نهاد شرکت موسسه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fee: دستمزد حق الزحمه مظنه قیمت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expenditure: هزینه ( سرمایه ای ) . هزینه ( احدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

expenditure: هزینه ( سرمایه ای ) . هزینه ( احدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expense: هزینه ( عملیاتی یا جاری ) . ( Ope ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operating expense: هزینه های جاری یا عملیاتی. ( Oper ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capital expenditure: هزینه های سرمایه ای یا هزینه های اح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capital expenditure: هزینه های سرمایه ای یا هزینه های اح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provisions: قیود شرایط مقررات ( صندوق ) ذخیره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make up: ( ساختار چیزی را ) شکل دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contracted: توافق شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contracted: توافق شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exposure: خطر، ریسک، در معرض، مواجهه، میزان. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

TO: نسبت به ( ابتدای جمله ) به منظور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

corporate: تلفیقی یکپارچه کننده در قالب شرکت ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present: فعالیت داشتن حضور داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sufficient: تامین کردن کفایت کافی بودن مطلوب قا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depreciation: کاهش ارزش ( پول ) . استهلاک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spread: پخش کردن توزیع کردن تفکیک کردن گستر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

result: وضعیت نتیجه تراز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intuition: درک، الهام، بصیرت، فراست، حس، کشف و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subjective: ذهنیت ذهنی حدسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objective: کمی عینی قابل مشاهده هدف وسیله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

convey: بیان رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw back: ایراد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

search: تحقیق جستجو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

search: تحقیق جستجو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shrinkage: از زیر کار در رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrinkage: از زیر کار در رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toilet: مستراح مبرز مبال توالت دستشویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water closet: مستراح مبرز مبال توالت دستشویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

WC: مستراح مبال مبرز دستشویی توالت ( W ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accountant: مستوفی حسابدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dealing with: مواجه بودن با . . . . سر و کار داش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: مواجه بودن با . . . سر و کار داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

material: تحقق ( پیدا کردن ) محقق ( شدن ) و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imputation: در حسابداری: ( هزینه های ) ضمنی ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

materialized: تحقق یافتن محقق شدن واقعی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

materialized: تحقق یافتن محقق شدن واقعی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at call: به محض درخواست عندالمطالبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at call: به محض درخواست عندالمطالبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at cost: به بهای تمام شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at cost price: به قیمت هزینه شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at cost price: به قیمت هزینه شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

summary: خلاصه وضعیت خلاصه مختصر اختصاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sunk: Sunk cost هزینه از دست رفته و بی با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sunk cost: هزینه از دست رفته و بی بازگشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

captive: تحت اختیار. مثلا شرکتی که تحت اختی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut off: Cut off date تاریخ تعطیلی تاریخ انق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

schooling: تحصیل آموزش آموزش ضمن خدمت آموزش م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

best practice: روش برتر رویه برتر بهترین شیوه بهتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

schedule: زمانبندی ( پروژه )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

compensation: حقوق و دستمزد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take into account: در نظر گرفتن مد نظر قرار دادن در نظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: بر حسب از منظر بر مبنای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over engineering: طراحی مهندسی فراتر از نیاز معمول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over engineering: طراحی مهندسی فراتر از نیاز معمول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contribution: دستاورد سهم نقش رهاورد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mega project: ابر پروژه پروژه های بزرگ، مثل پروژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mega project: ابر پروژه پروژه های بزرگ، مثل پروژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive: راهبری هدایت کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conception: نقطه شروع نقطه آغاز ابتدای کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrun: فراتر رفتن از حد مجاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: انحراف کج روی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over: تحویل دادن پروژه به کارفرما جهت شرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn: محقق ساختن تحویل دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cascade: متوالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scope: طرح نهایی قلمرو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

modularized: بخش بخش کردن شکست کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modularized: بخش بخش کردن شکست کار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aggressive: فراتر از حد زیاده از حد تحمیلی بلند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

authorized: مصوب مجاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authorized: مصوب مجاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

projected: پیش بینی شده در نظر گرفته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

translate: ترجمه کردن تبدیل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alignment: هماهنگ، هماهنگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

execution: اجرا، انجام Do

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

execution: اجرا، انجام Do

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

robust: منسجم قوی استوار محکم خوب مستحکم من ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

milestone: بزنگاه نقطه عطف نقطه ورود به مرحله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

life cycle: دوره زندگی چرخه حیات طول عمر عمر پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retention: نگهداری حفاظت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

retention: نگهداری حفاظت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

app: ( در برنامه های تلفن همراه ) کار اف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turnover: تحویل گردش مالی انتقال برگشت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

definition: تعیین جزئیات. پیشرفت ( کار یا پروژ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

definition: تعیین جزئیات. پیشرفت ( کار یا پروژ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contingency: عدم اطمینان. محتمل الوقوع. احتمال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perceive: تصور یا برداشت از امری ( که میتواند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perceived: تصور یا برداشتی که میتواند با واقعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

influence: کنترل کردن کنترل تاثیر، توانایی، نف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assumed away: خارج از کنترل برونزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

competency: توانمندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

risk exposure: میزان ریسک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vendor: عرضه کنندگان در مناقصات: Vendor li ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contribute: نقش داشتن سهم داشتن دستاورد داشتن ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in charge of: در مقام مسئول . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

traceability: قابلیت رصد قابلیت پایش قابلیت ردیاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traceability: قابلیت رصد قابلیت پایش قابلیت ردیاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start up: شروع به تولید پس از مرحله راه انداز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commissioning: راه اندازی مرحله ای پیش از شروع به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tie in: وابسته. ( رعایت ) هماهنگی. در نف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie in: وابسته. ( رعایت ) هماهنگی. در نف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

site: ساختگاه کارگاه محوطه کارگاهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

module: اجزاء جزء ظرفیت گنجایش واحد قسمت زی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow: مشخص کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

follow up: گام تکمیلی پیگیری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

item: بخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

package: مجموعه ( خاص )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

archive: بایگانی سند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

archive: بایگانی سند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

requirements: الزامات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sketch: طراحی اولیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw up: تدوین کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rough: حدسی تقریبی کلی ناهموار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brainstorm: فکر بکر نظریه پردازی ایده پردازی هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

work breakdown structure: ساختار شکست کار سلسله مراتب اجرای ط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: شکست کار تجزیه موضوع یا امری شکست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

business: کسب و کار تجارت داد و ستد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unload: تخلیه ( از طریق انتقال به تاسیسات د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unload: تخلیه ( از طریق انتقال به تاسیسات د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off load: تخلیه ( از طریق انتقال به تاسیسات د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off load: تخلیه ( از طریق انتقال به تاسیسات د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

initation: شروع آغاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

initation: شروع آغاز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long lead: زمانبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long lead: زمانبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prerequisite: شرط لازم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reference: معرف بازگشت عطف مرجع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invoice: صورتحساب صورت وضعیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invoice: صورتحساب صورت وضعیت

١ سال پیش

مدال‌های فارسی را پاس بداریم.